گروه حوادث: برادران جوان که متهم هستند با همدستی دشمن پدرشان او را به قتل رساندهاند با نقص حکم یکی از متهمان باز هم محاکمه شدند.متهم ردیف اول این پرونده که دشمنی دیرینهای با مقتول داشت و به قصاص محکوم شده با تایید حکم قصاص از سوی دیوان عالی کشور مواجه شد اما نقض حکم یکی از پسران مقتول باز هم پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران کشاند.
یک سال قبل پلیس در جریان قتل مردی میانسال به نام اکبر قرار گرفت. وقتی ماموران به محل کشف جسد که محل زندگی مقتول بود اعزام شدند و پس از بررسیهای اولیه، مشخص شد فردی ناشناس با چاقو به او حمله کرده و دقایقی بعد هم به علت شدت جراحات وارده و خونریزی شدید جان باخته است.
پس از آن جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران در نخستین گام با تحقیقات میدانی شناسایی عامل قتل را در دستور کار قرار دادند.یکی از همسایهها به عنوان مطلع به ماموران گفت: تازه وارد ساختمان شده بودم که صدای داد و فریاد شنیدم و به سرعت به راهرو رفتم و دیدم اکبر جلوی در آسانسور در حالی که به شدت خونریزی میکرد، روی زمین افتاده است. هرچه از او پرسیدم چه کسی تو را زده، جواب داد زدند اما نمیگفت چه کسی. بعد هم که همسر و دو پسرش مطلع شدند عکسالعمل خاصی نداشتند.
همسایه دیگر مقتول نیز به ماموران گفت: نیم ساعت قبل از ماجرا از پنجره خانهمان مرد جوانی را دیدم که با کلاه کاسکتی بر سر جلوی ساختمان قدم میزد. بعد هم وارد حیاط شد و از داخل جورابش چاقو و دستکش درآورد. من با تلفن همراهم از او فیلم گرفتم.ماموران در ادامه سراغ خانواده مقتول رفتند. همسر اکبر به ماموران گفت: زمان حادثه من به اتفاق دو پسرم در خانه بودیم. اکبر با کسی خصومتی نداشت و نمیدانیم چه کسی او را به قتل رسانده است.
در ادامه تحقیقات برادر مقتول نیز به ماموران گفت: ارتباط برادرم با همسر و دو پسرش خوب نبود، ضمن اینکه عامل قتل کلید خانه را داشته و به راحتی توانسته وارد آپارتمان شود.تحقیقات میدانی و اظهارات مطلعان و اقوام مقتول سبب شد ماموران به همسر و فرزندان مقتول شک کنند. تلفنهای همراه آنها مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد یکی از فرزندان مقتول به نام شهرام از چند روز قبل تا دقایقی بعد از جنایت با فردی به نام صمد تماسهای زیادی داشته است.
به این ترتیب شهرام احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او اعتراف کرد با همدستی برادر و دوستش نقشه قتل پدرش را طراحی و اجرا کردهاند.این متهم گفت: صمد از دوستان قدیمی و خانوادگی ما بود که پدرم دوست نداشت با او در ارتباط باشیم چون به مواد مخدر اعتیاد داشت. من و برادرم هم دل خوشی از پدرمان نداشتیم و تصمیم گرفتیم با همدستی صمد پدرمان را از سر راه برداریم. به همین خاطر چاقویی خریدیم و کلید خانه را به صمد دادیم و قرار شد وقتی پدرم وارد ساختمان میشود صمد به خانه برود و کار را تمام کند.
در ادامه ماموران صمد را شناسایی و بازداشت کردند. او که ابتدا قصد داشت خود را بیاطلاع نشان دهد، وقتی در برابر مستندات قرار گرفت به قتل اعتراف کرد و در اولین اعترافاتش گفت: مریم زن مقتول چندی پیش با من تماس گرفت و گفت همسرش با او بداخلاقی میکند و از زندگی با او خسته شده است به همین خاطر میخواهد کار اکبر را یکسره کنم. من هم به حرفش گوش کردم.متهم در بازجوییهای بعدی عنوان کرد با همدستی فرزندان مقتول دست به قتل اکبر زده و انگیزهاش از جنایت کینهای بوده که از مقتول داشته و همچنین فکر میکرده با قتل او میتواند از فرزندانش پول بگیرد و مشکلاتش را حل کند.
متهم درباره روز جنایت نیز گفت: کلید خانه و چاقو را از شهرام گرفته بودم و آن روز پس از هماهنگی به خانه رفتم و پشت یک خودرو پنهان شدم تا اکبر وارد شود. او قصد داشت سوار آسانسور شود که با چاقو چند ضربه به کتف، قفسه سینه، کلیه و دستش زدم و وقتی روی زمین افتاد یک ضربه هم به گردنش زدم و از خانه خارج شدم. بعد چاقو را در رباط کریم به سطل زباله انداختم و لباسهایم را هم عوض کردم.
پس از آن پسر دیگر مقتول به نام شاهرخ بازداشت شد. او هم درباره ماجرا به ماموران گفت: ما سه بار نقشه قتل پدرم را کشیدیم اما موفق نشدیم تا اینکه آن روز صمد کار را تمام کرد. من و برادرم با پدرمان رابطه خوبی نداشتیم و مدام با هم درگیر بودیم.از سوی دیگر پزشکی قانونی نیز در گزارشی اعلام کرد علت اصلی مرگ مقتول شوک هموراژیک ناشی از خونریزی وسیع خارجی بریدگی عناصر حیاتی گردن و قفسه سینه با جسم برنده بوده است.
با اعتراف صریح متهمان صحنه جرم بازسازی شد و با تکمیل تحقیقات و گزارش پزشکی قانونی و پلیس پرونده برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول درخواست قصاص کردند و گفتند برای نوههایشان و متهم ردیف اول درخواست اشد مجازات دارند و گذشت نمیکنند.سپس صمد به اتهام قتل عمد به جایگاه رفت و با پذیرش اتهامش بازگو کرد: من قبول دارم که اکبر را کشتم اما به خواست و نقشه فرزندانش بود. مرحوم از من متنفر بود و دوست نداشت با فرزندانش در ارتباط باشم و همیشه از او کینه به دل داشتم. با این حال از کارم پشیمانم و امیدوارم اولیای دم من را ببخشند. من بعد از مرگ پدرم حال روانی خوبی نداشتم.
بعد از آن شهرام به جایگاه رفت و گفت: من معاونت در قتل را قبول ندارم، درست است که به صمد گفتم چگونه وارد خانه ما شود و برایش چاقو گرفتم اما قصدم کشتن پدرم نبود. باور کنید من تحت تاثیر مواد مخدری که صمد به من داده بود قرار گرفته بودم و حال طبیعی نداشتم.
شاهرخ متهم بعدی پرونده به جایگاه رفت و اظهار داشت: من بعد از ماجرا در جریان قتل قرار گرفتم. میدانستم که برادرم و صمد قصد دارند پدرم را بکشند اما روز حادثه در جریان نقشهشان نبودم.سپس وکیل صمد به جایگاه رفت و گفت: اقرار به قتل از زبان موکل من تحقیقات بیشتری نیاز دارد. چراکه معلوم نیست بعد از ضربههایی که صمد به مقتول زده فرد دیگری وارد ماجرا شده یا نه.
وکیل شهرام نیز گفت: صمد بارها تناقضگویی کرده است. یک بار همسر مقتول را به عنوان معاون معرفی کرده و بار دیگر شهرام و دفعه بعد هر دو پسر مقتول را. همین تناقضگوییها نشان میدهد او صادقانه رفتار نمیکند و برای کم کردن مجازاتش دست به هر کاری میزند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و صمد را به اتهام قتل به قصاص محکوم کردند و شهرام نیز به 10 حبس تعزیری درجه سه محکوم شد. شاهرخ نیز با توجه به مدارک موجود در پرونده و مستندات حکم برائت گرفت.
با اعلام رأی، اولیای دم به حکم صادره اعتراض کردند و پرونده برای رسیدگی به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان پس از بررسی موشکافانه آرای صمد و شاهرخ را تایید و حکم شهرام را نقض کردند و پرونده را برای رسیدگی مجدد به شعبه همعرض فرستادند.
به این ترتیب جلسه دوم رسیدگی به اتهامهای شهرام در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد و اولیای دم بار دیگر درخواست اشد مجازات کردند و گفتند: به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستیم.پس از آن شهرام به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش گفت: من امروز پشیمانم. کاش زودتر این حس را داشتم و وارد این بازی خطرناک نمیشدم. پدرم راست میگفت و من نباید با صمد وارد دوستی میشدم. پدر من با پدر صمد از سالها پیش دوست بودند و ما باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم.
آن سالها پدرم اعتیاد داشت و با پدر صمد مواد میکشیدند تا اینکه پدرم مواد را کنار گذاشت و ارتباطش را با پدر صمد قطع کرد. از آنجا که صمد هم به مواد اعتیاد داشت پدرم میترسید ما هم آلوده شویم به همین خاطر دوست نداشت ما با او دوستی کنیم. من مدتی قبل از ماجرا به واسطه صمد درگیر مواد شدم و تحت تاثیر همین مواد هم با صمد تصمیم گرفتیم پدرم را به قتل برسانیم. باور کنید اگر مثل امروز فکر میکردم هرگز راضی به مرگ پدرم نمیشدم.
سپس وکیل متهم در جایگاه ایستاد و گفت: بررسی پرونده و اظهارات متهم اصلی گویای آن است که خود صمد از سالها پیش با مقتول مشکل شخصی داشته و انگیزه کافی برای قتل وجود داشته است. البته در نظر داشته باشید که در خانه با هر کلیدی باز میشده و متهم به قتل هم این را میدانسته بنابراین صرف دادن کلید نمیتوانسته معاونت در قتل را نشان دهد. متهم اگر کلید هم نداشت باز در راستای رسیدن به هدفش میتوانست وارد خانه شود.در پایان قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.