گروه بین الملل: یک پژوهشگر پاکستانی-آمریکایی اخیرا کتابی در مورد بازگشت طالبان به قدرت نوشته و انتشارات دانشگاه ییل آنرا منتشر کرده است، نکاتی از این کتاب در مورد زندگی خصوصی رهبر طالبان، جناحهای میانهرو و تندرو و وابستگی مقامهای ارشد طالبان به استخبارات پاکستان خشم حکومت طالبان را برانگیخته است.
دو سال پیش ۲۰ روز بعد از آنکه نیروهای مسلح طالبان وارد کابل شدند و حکومت محمد اشرفغنی سقوط کرد، مقامهای وزارت خارجه پاکستان به حمید فیض، رئیس وقت اداره استخبارات ارتش این کشور، آیاسآی که به کابل رفته بود، توصیه کردند که در سفارت پاکستان بماند و همه دیدارهایش را همانجا با مقامهای طالبان برگزار کند. حمید فیض اما این حرف را پشت گوش انداخت و سر و کلهاش در مشهورترین هتل افغانستان، سرینا پیدا شد. او در حالیکه فنجان قهوه در دست داشت به خبرنگاری که هدف سفرش به کابل را پرسید، گفت: نگران نباشید. همه چیز درست خواهد شد.
دو ماه بعد حمید فیض در نشست پشت درهای بسته پارلمان در برابر شمار اندکی از سیاستمداران پاکستانی از جمله بلاول بوتو زرداری، وزیر خارجه فعلی قرار گرفت تا به این سئوال انتقادی پاسخ بدهد که چرا قبل از تشکیل حکومت طالبان به کابل رفته است.
رئیس اداره استخبارات ارتش از سفرش با این جمله دفاع کرد: رؤسای استخبارات چین و آمریکا هم تقریبا همزمان به کابل سفر کرده بودند. اما یک سیاستمدار پاکستانی که در نشست حضور داشت با لحن خشک و کنایهآمیزی گفت: شاید آنها هم سفر کرده باشند، اما تو تنها نفری بودی که عکسش نشر شد.
بر اساس گزارشها فیض برای حل و فصل اختلافات داخلی طالبان بر سر تشکیل حکومت و کابینه طالبان به کابل رفته بود. سفری که برای طالبان گران تمام شد و بسیاری از جمله منتقدین آنها آنرا نشانهای از نفوذ پاکستان بر طالبان دانستند. این موضوع در کتاب تازهای به عنوان «بازگشت طالبان؛ افغانستان پس از خروج آمریکا» مورد بررسی قرار گرفته است.
از آنجهت که نویسنده به مقامها و منابع پاکستانی دسترسی خوبی دارد، توانسته است که به نگاه پاکستان به افغانستان، بویژه طالبان بهخوبی بپردازد.
کتاب البته به این موضوع خلاصه نمیشود و در واقع مسئله اصلیاش این است که طالبان قرار است با حکومتی که ۲۰ سال برای آن جنگیدند، چه کنند؟ دیدگاه طالبان از دهه هفتاد خورشیدی تاکنون چه تغییری کرده؟ تفاوت نسل جدید طالبان با طالبانی که گوش به فرمان ملاعمر، بنیانگذار جریان طالبان بودند چه است؟ نگاه منطقه و همسایههای افغانستان به طالبان چیست؟ و چند سئوال دیگر، درونمایه اصلی کتاب حسن عباس است.
کتاب برای خوانندههایی که مسئله افغانستان و اخبار این کشور را همیشه پیگیری نمیکنند، میتواند حاوی نکات تازه قابل توجهی باشد. اما برای بسیاری از افغانها، بویژه آنهایی که روزانه به اخبار افغانستان گوش میدهند، فهرست نکات تازه کتاب، چندان طولانی نیست. نگاهی به منابع کتاب هم تایید کننده این موضوع است. از ۳۵۴ منبعی که برای نوشتن این کتاب مورد استفاده قرار گرفته، حدود ۴۰ مورد آن مصاحبههای خود نویسنده است و بیش از ۳۰۰ منبع دیگر، عموما گزارش رسانهها و همچنین کتابهایی است که قبلا نشر شدهاند.
برخی از منابع نویسنده، افراد استخباراتی هستند که پذیرش ادعاهایشان نیازمند احتیاط خواننده است. معمولا خبرنگاران با معلوماتی که منابع استخباراتی در اختیارشان قرار میدهند به عنوان شمشیر دو لبه نگاه میکنند، از آنجهت که ممکن است در مواردی آمیختهای از اطلاعات درست و نادرست باشد.
موضوعی که سبب عصبانیت مقامهای حکومت طالبان در رابطه با این کتاب شده است، برخی از مواردی است که مقامها و تحلیلگران استخباراتی در اختیار حسن عباس قرار دادهاند.
از جمله در صفحه ۳۲ کتاب درباره اخترمحمد منصور، دومین رهبر طالبان که در حمله هوایی آمریکا در پاکستان کشته شد، آمده است که او اعتبار کاریزمایی و معنوی نداشت و تشنه قدرت بود و بیشتر به خاطر شم قوی اقتصادی و شبکهسازیاش در کشورهای حوزه خلیج فارس شناخته میشد. موضوعی که از صحبتهای یک تحلیلگر استخباراتی آمریکایی برای حسن عباس جالب توجه بود «سفرهای خرید عطر از دبی» اختر محمد منصور بود؛ جایی که «تحت حفاظت (خانواده) سلطنتی در آغوش فاحشههای روسی» آرام میگرفت.
رابطه دومین رهبر طالبان به سالهای حدود دو و نیم دهه قبل بر میگردد؛ زمانیکه در حکومت نخست طالبان وزیر هوانوردی بود. در آنزمان اخترمحمد منصور بهطور منظم از شیخهای حوزه خلیج فارس در افغانستان پذیرایی میکرد. آنها برای شکار با پرنده شاهین به افغانستان میآمدند. در نهایت منصور روابط نزدیکی با خانواده شاهی دبی برقرار کرد. پاسخ عربها هم دستودلباز بود و پرواز با جتهای خصوصی و پذیرایی لوکس به عنوان مهمان خانواده شاهی را در پی داشت.
یا در مورد شیرمحمد عباس استانکزی، مذاکرهکننده ارشد طالبان با آمریکاییها که در حال حاضر معاون سیاسی وزارت خارجه طالبان است، در کتاب گفته شده که «از آنجهت به او مقام بالایی داده نشد که او همانند یک 'موشک هدایت ناشونده' بود و همچنین، درست یا غلط، متهم بود که شراب مینوشد.»
به نظر میرسد مواردی از این دست سبب شده که ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان حسن عباس را «جاسوس» خوانده است.
مورد دیگر در کتاب که جای تآمل دارد در صفحه ۱۹۴ مطرح شده است. نویسنده به نقل از یک مقام ارشد پاکستانی گفته است پاکستانیها برای تصحیح اشتباهات گذشتهشان با همه رهبران سیاسی مطرح (ضد طالبان) که در تبعید به سر میبرند در تماس هستند. یکی از آنها امرالله صالح، رئیس اداره استخبارات افغانستان در حکومت حامد کرزی و معاون ریاست جمهوری در دوره محمد اشرفغنی است. به گفته این مقام پاکستانی، اسلامآباد حتی آماده است با امرالله صالح، چهرهای به شدت ضد پاکستان وارد تعامل شود.
به نظر نویسنده این اقدام پاکستانیها با این هدف است که طالبان تحت فشار باشند تا در مسیر (مورد نظرشان) همچنان باقی بمانند.
نویسنده به این باور است که رابطه با پاکستان از مسائلی است که بین طالبان اختلاف ایجاد کرده است. آنها میدانند که نزدیکیشان با پاکستان، موضوعی نیست که در داخل افغانستان به آن با نگاه مثبتی دیده شود. به همین دلیل در همان اوایل یکی از خواستههای مقامهای طالبان از حکومت پاکستان این بود که خبرنگاران پاکستانی را برای پوشش اوضاع افغانستان اعزام نکنند.
در بخش همسایههای افغانستان و طالبان دلایل رابطه کشورها از جمله ایران، روسیه و چین بر اساس چالشها و فرصتها ذکر شده است. موضوع تروریسم و بنیادگرایی، قاچاق مواد مخدر و حضور آمریکا از یک طرف، فرصتهای اقتصادی افغانستان از طرف دیگر سبب شده که کشورهای دور و بر افغانستان سالها پیش دست دوستی وهمکاری به سمت طالبان دراز کنند.
در صفحه ۱۹۵ کتاب، نویسنده از یک ژنرال پاکستانی نقل قول کرده که مدعی است ایرانیها بهتازگی در تلاش بودند تا (در مورد افغانستان) روابط دوستانهای با استخبارات ارتش پاکستان ایجاد کنند، اما آیاسآی به دلیل رابطه ایرانیها با هند، به آنها مشکوک بودند. به گفته این ژنرال پاکستانی، آیاسآی به خوبی آگاه است که چگونه هند تلاش کرد تا از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به انس حقانی، برادر سراجالدین حقانی دسترسی پیدا کند.
در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ اداره استخبارات هند بدون وقفه کار میکرد تا دروازههایی را برای دسترسی به گروه حقانی باز کنند. از دید پاکستان شماری از رهبران طالبان، همانند عباس استانکزی، معاون وزارت خارجه طالبان نسبت به هند علاقمند هستند.به نظر میرسد طالبان متوجه شدهاند که در زمینه تعامل با کشورها در منطقهای که برخی از آنها دشمن خونی همدیگر هستند نهایت احتیاط را مد نظر قرار دهند؛ بویژه زمانیکه پای پاکستان و هند در میان است.
حسن عباس در کتابش نوشته است که امیرخان متقی، وزیر خارجه حکومت طالبان قبل از آنکه از هند بخواهد که دیپلماتهایش را دوباره به افغانستان بفرستد، با قمر جاوید باجوا، رئیس وقت نیروی زمینی ارتش پاکستان نشست مفصلی داشته است تا نظر مثبت او را دریافت کند.
یک فصل کتاب به موضوع ایدئولوژی دینی طالبان اختصاص داده شده است. نویسنده به صورت مفصل به این سئوال پاسخ داده است که تا چه اندازه باورهای مذهبی طالبان ریشه در مکتب دیوبندی دارد و تا چه اندازه از آن فاصله گرفته است.از دید نویسنده با گذشت زمان و دور شدن عربهای مجاهدی که در جنگ علیه شوروی در افغانستان حضور داشتند و سپس با طالبان یکجا شدند، باورهای ایدوئولوژیک طالبان به طور کلی و مشخصا نسل جدید طالبان در مواردی دستخوش تغییراتی شده است.
از جمله اینکه فرقهگرایی مذهبی و نگاه به شیعیان تا اندازهای نرمتر شده است. البته نویسنده تاکید میکند که هنوز هم شیعیان در افغانستان با تبعیض روبهرو هستند.
نویسنده از یک منبع پاکستانی نقل قول میکند که یکبار که ملا برادر، معاون نخستوزیر طالبان به پاکستان رفته بود، ساجد نقوی، از رهبران مطرح شیعیان پاکستان پیامی از او دریافت کرد حاوی این نکته که حکومت طالبان با هزارههای شیعه در افغانستان در ارتباط هستند. در کتاب آمده است که هدف ملا برادر این بود که این پیام را به رهبران شیعه پاکستان برساند که نباید نگران فرقهگرایی (چیزی که در پاکستان خیلی جدی هست) در افغانستان باشند و این موضوع را از طریق کانالهای خود به اطلاع شیعیان افغان هم برسانند.
حسن عباس در مورد هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان در چند جای اشاراتی دارد. از جمله اینکه او در سال ۲۰۲۰ به ویروس کرونا مبتلا شد و شانس برای ملا یعقوب (پسر ۳۰ساله ملاعمر و معاون هبتالله) پیدا شد تا رهبر موقت گروه طالبان شود.
یک مقام استخباراتی آمریکا بر اساس سخنرانی ملا هبتالله که با حضور بیش از سه هزار نفر در کابل بیان شد، گفته که او صحتمند است و تهدیدی متوجه رهبری او نیست. یک دیپلمات بلند رتبه پاکستانی به حسن عباس گفته که ملا برادر به این باور است که به احتمال زیاد او جانشین ملا هبتالله خواهد بود. اگرچه گزارشها حاکی از آن است که وضعیت صحی ملا هبتالله در واقع بهتر از ملا برادر است.
ملا یعقوب، وزیر دفاع و سراجالدین حقانی، وزیر داخله هم به نوشته حسن عباس به جانشینی ملا هبتالله چشم دوختهاند. به گفته یک مقام دیگر که از چند و چون طالبان در کابل آگاه است، اگرچه در ظاهر امر دیده میشود که این دو نفر همکار و همنظر هستند، اما پشت صحنه اعتمادشان به یکدیگر در حال کم شدن است، چرا که هر دو امیدوارند جانشین ملا هبتالله خودشان باشند، و هر دو از یکدیگر جاسوسی هم میکنند.در این میان سراج حقانی موفقانه پستهای مهمی را در بخشهای متفاوت وزارتش به چنگ آورده است که همانجا پول است: مالیات، اجناس قاچاقشده، مواد مخدر و غیره....
در مجموع، حسن عباس به این نظر است که طالبان طی حدود سه دهه گذشته با تغییراتی در بخش ایدئولوژی، استراتژی و تاکتیک روبه رو شدهاند و میتوان عناوینی چون طالبان قدیم و طالبان جدید را به کار برد.
او طالبان را به سه دوره تقسیم کرده که هر کدام از این دورهها بر سرنوشت آنها تاثیرگذار بوده است: طالبان ۱.۰ از زمان تولد تا نخستین حاکمیتشان؛ طالبان ۲.۰ از سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۸ که چهرهای جنگجو در سراسر افغانستان داشتند و در نهایت دوره طالبان ۳.۰ از زمان آغاز مذاکرهشان با آمریکا در دوحه شروع میشود.
حسن عباس در بخش نتیجهگیری کتابش پیشنهادی دارد که به گفته خودش میداند که بحثبرانگیز خواهد بود و آن اینکه: تعامل با طالبان افزایش یابد. به نظر او هر نوع تعامل مؤثر، پایدار و معنادار با طالبان این گنجایش را در خود دارد تا عناصر مدرن و عملگرای درون طالبان (از جمله ملا برادر و سراج حقانی) را قدرتمند سازد. در غیر این صورت در نبود تعامل با طالبان، تندروها (قندهارنشینها) قدرت بیشتری خواهند یافت.