گروه بین الملل: چند سالی است که داستان و روایتی در مورد رئیس جمهور روسیه منتشر شده است. محتوای آن روایت این است: ولادیمیر پوتین در دهه 1980 میلادی به عنوان یک افسر جوان در آژانس مخفی شوروی (کا گ ب) در یک ماموریت فوق سری در آلمان شرقی بود. از ایستگاه آژانس در درسدن ظاهرا با تروریست های چپگرای وابسته به فراکسیون ارتش سرخ (RAF) در آلمان غربی ارتباط برقرار می کرد و تسلیحات و دستورالعمل ها را در اختیار آنان قرار می داد. در این روایت اشاره شده که پوتین بارها در جلسات توطئه آمیز با حضور اعضای کا گ ب، وزارت امنیت دولتی آلمان شرقی (نهاد بدنام استاسی) و اعضای فراکسیون ارتش سرخ حضور داشته است. در این روایت اشاره شده که او هدایت آن جلسات را برعهده داشته و در آنجا حملات به اهداف برجسته مانند ترور "آلفرد هرهاوزن" مدیرعامل دویچه بانک مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود.
به گزارش فرارو به نقل از اشپیگل؛ این روایت در کتاب "مردم پوتین" نوشته "کاترین بلتون" روزنامه نگار بریتانیایی و از پرفروش ترین کتاب ها نیز ذکر شده است. ظاهرا منبع مورد استناد بلتون یکی از اعضای سابق فراکسیون ارتش سرخ بوده است. برای مدت زمانی طولانی کارشناسان نمی دانستند منبع روایت فراکسیون ارتش سرخ چه فردی بوده است. اکنون به نظر می رسد معما حل شده است: گمان می رود فرد مورد نظر "دیتمار سی" از شهر دیلینگن در ایالت غربی زارلاند در آلمان بوده است. این واقعیت می تواند مشکلی جدی برای اعتبار روایت مطرح شده درباره پوتین ایجاد کند. معلوم می شود که "دیتمار سی" که اکنون 71 سال دارد چیزهای زیادی در زندگی پرحادثه خود داشته است: یک هیپی، یک سارق بانک، یک منبع کلیدی افشاگری های مشکوک اما به وضوح هرگز عضوی از اعضای فراکسیون ارتش سرخ نبوده است. در عوض، او یک افسانه پرداز بدنام به شمار می رود و پیش تر چندین بار به دلیل اظهارات نادرست و ارتکاب جرایم سابقه محکومیت جزایی داشته است.
این پرونده یک مشکل گسترده تر را در برخی از گزارش هایی که در گذشته درباره حضور پوتین در کا گ ب منتشر شده را نشان می دهد. از زمانی که پوتین به عنوان جاسوس سابق به مقام رهبری روسیه رسید محققان، روزنامه نگاران و زندگی نامه نویسان سال های خدمت او را در آلمان شرقی از سال 1985 تا 1990 بررسی می کردند. در اشتیاق برای یافتن جزئیات جدید واقعیت و تخیل گاهی اوقات در هم آمیخته می شوند و این موضوع در مورد روایت مطرح شده درباره پوتین نیز صدق می کند.
گزارش های منتشر شده در این مورد مملو از حدس و گمانه زنی شرکت پوتین در ماموریت هایی مشابه ماموریت های فیلم هیا هالیوودی است از جمله نقش پوتین در عملیات مخفی برای سرنگونی دولت آلمان شرقی و یا ایجاد شبکه ای از عوامل متشکل از کارکنان جدا شده استاسی.
حتی امروزه نیز هیچ مدرک قانع کننده ای برای این داستان ها وجود ندارد. در پروندههای استاسی که تاکنون علنی شده تنها چند صفحه وجود دارد که در آن از پوتین نام برده شده است. در آن صفحات از رویدادهای نسبتا پیش پا افتاده ای مانند تبریک تولد، مسائل اداری یا مراسم شب های دوستی آلمان و شوروی و حضور پوتین در آن سخن به میان آمده است.
این واقعیت که در پروندهها اطلاعات کمی درباره پوتین وجود دارد بستری برای حدس و گمانه زنی ایجاد می کند: آیا ماموریت های پوتین به قدری حساس بودند که تمام آثار آن به طور مداوم از اسناد رسمی حذف می شدند؟ یا این که در واقع او صرفا کارهای معمولی را انجام می داد که بیش از اندازه پیش پا افتاده بودند و اصلا توسط استاسی بایگانی نمی شدند؟
به گفته "هورست جملیچ" دستیار ارشد آخرین رئیس استاسی در درسدن پوتین صرفا نقش کوچکی در ایستگاه کا گ ب ایفا می کرد.
او به "اشپیگل" می گوید که پوتین بیش تر امضا کننده اوراق بود و مسائل مهم همواره توسط رئیس ایستگاه کا گ ب شوروی با کمک مترجم و بدون حضور پوتین مطرح می شدند. همسایه دفتر سابق پوتین در اداره کا گ ب در درسدن نیز این نظر را تایید کرد. او گفت که کار پوتین عمدتا بررسی جریان بی پایان درخواست ها برای دیدار با خانواده در آلمان غربی یا جستجو برای خبرچین های بالقوه در میان دانشجویان خارجی در دانشگاه درسدن بود.
البته هیچ یک از این موارد نمی تواند باعث شود گمائه زنی در مورد ماموریت های ویژه و بسیار حساس احتمالی توسط پوتین کنار گذاشته شود به ویژه آن که پوتین شخصا هیچ گاه اظهارنظر صریحی در مورد کارهایی که در آلمان شرقی انجام داده نداشته است. افسانه ای مبنی بر آن که او یک جاسوس ارشد بوده احتمالا روایتی نیست که برایش آزار دهنده باشد.
جنجالی ترین روایت تا به امروز بیان شده ماجرای ادعای نقش داشتن پوتین در عملیات ترور فراکسیون ارتش سرخ برای نخستین بار در بیوگرافی "مرد بدون چهره" نوشته شده توسط "ماشا گسن" در سال 2012 میلادی مطرح شد. در آن کتاب یک عضو سابق فراکسیون ارتش سرخ توضیح می دهد که چگونه اعضای آن گروه تروریستی چپ افراطی هر از چند گاهی برای جلسات آموزشی به درسدن می رفتند و هدایایی را برای پوتین از غرب می آوردند برای مثال، یک گیرنده موج کوتاه گروندیگ یا دستگاه پخش صوتی بلاپونکت برای خودرو که به سرقت برده بودند. آن خبرچین به گسن گفته بود:"پوتین همواره می خواست چیزهایی داشته باشد". او در مصاحبه ای در آگوست 2011 میلادی در بایرن این ادعا را مطرح کرده بود.
ظاهرا ادعای همان منبع ناشناس در کتاب پرفروش سال 2020 میلادی با عنوان "مردم پوتین" نوشته شده توسط "کاترین بلتون" نیز نقل شده است. تروریست سابق در آن کتاب ادعا می کند:"ما در آنجا در درسدن چندین بار با پوتین ملاقات کردیم. افراد فراکسیون ارتش سرخ با قطار به آلمان شرقی می رفتند و ماموران استاسی با یک دستگاه سدان ساخت شوروی در ایستگاه قطار آنان را سوار کرده و به خانه امنی در درسدن می بردند جایی که پوتین و یکی از همکاران کا گ ب به آنان ملحق می شدند. آنان درباره عملیات تروریستی گفتگو می کردند".
او می افزاید:"آنان هرگز به طور مستقیم به ما دستور نمی دادند و صرفا می گفتند:"شنیده ایم که شما این کار را برنامه ریزی می کنید چگونه می خواهید این کار را انجام دهید"؟ سپس پوتین و همکارش در کا گ ب پیشنهادهایی را به ما برای انجام حملات ارائه کرده و گاهی اوقات اهداف دیگری را برای اجرای برنامه توصیه می کردند".
بلتون با استناد به منبع خود می نویسد که پوتین در این جلسات محرمانه در درسدن "در میان رهبران جلسات" حضور داشته است. به گفته این منبع حتی یک ژنرال استاسی که ظاهرا در آنجا حضور داشته از دستورات او پیروی می کرد. این منبع اشاره می کند در پایان تروریست ها فهرستی از خواسته های خود برای دریافت تسلیحات را تحویل پوتین دادند که گفته می شود پس از آن توسط عوامل کا گ ب تسلیحات به مکان های مخفی تخویل داده شده و توسط اعضای فراکسیون ارتش سرخ دریافت می شدند.
به گفته منبع مورد استناد توسط بلتون وحشت آفرینی فراکسیون ارتش سرخ بخشی کلیدی از تلاش کا گ ب در آن زمان برای برهم زدن اوضاع و بی ثبات ساختن آلمان غربی بود. ترور هرهاوزن که ادعا شده توسط پوتین و کا گ ب برنامه ریزی شد نیز ظاهرا با همین هدف صورت گرفته است. رئیس دویچه بانک در 30 نوامبر 1989 میلادی در حومه فرانکفورت در جریان یک حمله از طریق بمبگذاری به قتل رسید اما حقیقت ماجرا تا به امروز لاینحل باقی مانده است.
خبرچین ادعایی وابسته به فراکسیون ارتش سرخ به بلتون گفته بود که مطمئن است هدف از سوی درسدن تعیین شده بود. بلتون در پاورقی کتاب صرفا اشاره می کند منبع اش "یک عضو سابق فراکسیون ارتش سرخ" بوده که در مارس 2018 میلادی با او صحبت کرد. پیش تر داستان مرتبط با پوتین، فراکسیون ارتش سرخ و جلسات محرمانه درسدن در اینترنت برای مثال در وبلاگ "پوتینیسم" منتشر شده بود. با این وجود، برخلاف منبع ذکر شده توسط گسن و بلتون نام عضو ادعایی فراکسیون ارتش سرخ در آن وبلاگ ذکر شده بود: دیتمار سی.
گسن به "اشپیگل" گفت برای محافظت از جان منبع خود نمی تواند تایید کند که آیا منبع او نیز دیتمار سی بوده است یا خیر. بلتون در این باره هیچ گونه نظری نکرد. در بیوگرافی پوتین تحت عنوان "ولادیمیر وی پوتین" نوشته شده توسط "توماس فاسبندر" روزنامه نگار آلمانی احتیاط کم تری در مورد ذکر هویت منبع ادعای مرتبط با فراکسیون ارتش سرخ و کا گ ب دیده می شود. او در آن کتاب "دیتمار سی" را با نام کامل اش ذکر می کند. در آن کتاب اشاره شده که منبع آگاه و مورد استناد نویسنده آن در حال حاضر "هیچ شرطی در مورد افشای هویت خود" ندارد.
آن کتاب ادعا می کند که منبع همان شخصی است که با گسن و بلتون صحبت کرده بود. در آن کتاب اشاره شده که در جلسات مخفیانه نه تنها پوتین بلکه "سرگئی ایوانف" که بعدا وزیر دفاع روسیه شد نیز حضور داشته است. او هم چنین ادعا کرده بود که تروریست های گروه فرانسوی "اکسیون دیقکت" و رئیس اداره منطقه ای استاسی در درسدن یعنی سرلشگر "هورست بوهم" نیز در برخی از مواقع حضور داشتند. با این وجود، فاسبندر اشاره می کند که دیتمار سی هرگز عضوی از فراکسیون ارتس سرخ نبوده است. فاسبندر به "اشپیگل" می گوید:"دیتمار سی "این تصور را به وجود نمی آورد که یک داستان پرداز یا یک شیاد است".
با این وجود، این بدان معنا نیست که هر اظهارنظری که او مطرح کرده باید دارای ارزش واقعی تلقی شود. علیرغم آن که فاسبندر دیتمار سی را مردی با گذشته رادیکال چپگرایانه و زندگی ای همراه با شرکت در عملیات تروریستی و همکاری با سرویس های مخفی توصیف می کند مقام های امنیتی آلمان هیچ اطلاعی از ارتباط این مرد با کا گ ب، فراکسیون ارتش سرخ یا استاسی ندارند. تحقیقات "اشپیگل" نشان داد که نه دادستانی فدرال، که مسئول تحقیقات تروریستی است نه واحد ضد جاسوسی اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی و نه آرشیو استاسی چنین اطلاعاتی را به دست نیاورده بودند.
نام دیتمار سی برای دستگاه قضایی آلمان غربی بیش تر آشناست. سوابق جنایی او از دهه 1970 میلادی به طور مداوم افزایش یافت از جمله به دلیل ارتکاب جرائمی مانند اختلاس، سرقت، اجبار و نقض قانون سلاح. او چندین بار محکومیت های زندان را سپری کرد و اخیرا در سال 2017 یک دادگاه منطقه ای باواریا او را به دلیل حمله به جریمه نقدی محکوم کرد.
علاوه بر جرایم ارتکابی دیتمار سی اغلب علاقه داشته داستان های هیجان انگیز را تعریف کرده و خود را در نقش اصلی آن معرفی کند. برای مثال، او یکبار به "یورگن راث" روزنامه نگار تحقیقی داستانی متفاوت از آن چه به فاسبندر گفته بود را گفت. در آن داستان دیتمار سی مدعی شده بود در اوایل دهه 1970 میلادی به عنوان عضو یک انجمن آنارشیستی در جنوب آلمان با فراکسیون ارتس سرخ در ارتباط بوده است. او به راث گفته بود در اوایل دهه 1970 میلادی به عنوان یک مزدور در آفریقا در رودزیا جنگیده بود. این در حالیست که یکی از دوستان نزدیک دیتمار سی می گوید او دروغ گفته و در آن زمان نه برای فراکسیون ارتش سرخ آلمان کار کرده و نه در رودزیا جنگیده بود بلکه در نیروهای مسلح آلمان خدمت می کرد.
طبق گزارش های موجود او به عنوان یک پزشک آموزش دیده تجهیزات را دزدیده و مکان را ترک کرده بود. در واقع، دادگاه منطقه ای در ماربورگ آلمان دیتمار سی را در دسامبر 1972 میلادی به فرار از خدمت محکوم کرده بود.
چند ماه بعد در ماه مه 1973 میلادی این جوان 21 ساله بار دیگر محاکمه شد. یکی از افرادی که او را از نزدیک می شناسد به "اشپیگل" می گوید دیتمار سی در آن زمان عضو یک گروه هیپی در زارلاند بود که اعضایش آرزوی مهاجرت به کانادا و تاسیس یک کمون روستایی را داشتند. آنان قصد داشتند با سرقت از بانک ها پول لازم را به دست آورند اما اعضای گروه بازداشت شدند. یک دادگاه نوجوانان دیتمار سی را به سال حبس محکوم کرد.
هم چنین، روایت دیگری در مورد دیتمار سی وجود دارد. "یورگن راث" در کتاب خود تحت عنوان "دموکراسی کثیف" در سال 2016 میلادی مدعی شد که دیتمار سی در آغاز دهه 1980 میلادی چندین سال در افغانستان برای کمک به مجاهدین افغان در مبارزه علیه نیروهای شوروی جنگیده بود. در آن کتاب ذکر شده که او چندین بار با اسامه بن لادن ملاقات داشته است.
با این وجود، پرونده های قضایی این روایت را رد می کنند زیرا دیتمار سی در آن سال ها در اوایل دهه 1980 میلادی حکم زندان دیگری را در آلمان گذراند. به گفته فردی که با او آشنایی داشته دیتمار سی و همدست اش در دسامبر 1980 میلادی از یک بانک سرقت کردند و در سپتامبر 1981 میلادی به جرم اخاذی به شش سال و نیم زندان محکوم شدند. هم چنین، او در اکتبر 1987 میلادی به دلیل "سهل انگاری در رانندگی بدون داشتن گواهینامه" با محکومیت کیفری مواجه شد.
اندکی پس از آن دیتمار سی در سال 1996 میلادی به عنوان مظنون در تامین یک نارنجک دستی که در صحنه ربوده شدن یک میلیونر هامبورگ پیدا شد به تیتر اخبار تبدیل شده بود. او بعدا به اتهامات دیگر در مجارستان دستگیر شد و به اتهام قاچاق غیرقانونی مواد منفجره و کمک و مشارکت در جعل و سایر تخلفات به 11 سال زندان محکوم شده بود.
دیتمار سی به آلمان مسترد شد و در چند سال گذشته در بایرن زندگی می کرد. او امروز عضو هیئت مدیره انجمنی است که خود تاسیس کرده و به عنوان "مشاور حقوقی" در آن فعالیت می کند و در پرونده های ثبت رسمی با نام "دکتر دیتمار سی" به تجارت می پردازد. هنوز مشخص نیست که دیتمار سی چگونه ممکن است عنوان آکادمیک "دکتر" را به دست آورده باشد. او به اکثر پرسش های "اشپیگل" پاسخ نداد. با این وجود، "دیتمار سی" به یک مورد اهمیت زیادی داد: این که او "هیچ زمانی عضو فراکسیون ارتش سرخ نبوده است".
اسناد کمی درباره شخص پوتین وجود دارند. در میان معدود کاغذهایی که نام او در آن ذکر شده نامه ای از سال 1989 وجود دارد که در آن او به نمایندگی از افسر رابط کا گ ب که در واقع مسئول است از رئیس استاسی در درسدن کمک می خواهد. در آن نامه به یک خبرچین کا گ ب به نام "گرهارد بی" اشاره شده است که تلفن او قطع شده بود. این کاپیتان سابق پلیس جنایی آلمان شرقی به دلیل مستی و بدهی یک خطر امنیتی محسوب می شد و از خدمت برکنار شده بود. پوتین در آن زمان به نمایندگی از رئیس خود از استاسی خواست تا در مورد خط تلفن این مرد اقداماتی را انجام دهد زیرا او همچنان به حمایت از کا گ ب ادامه می داد. در نیتجه، نقش یک درخواست کننده برای یک خبرچین با تصویر ساخته شده در رسانه ها از پوتین به عنوان یک جاسوس برتر مطابقتی ندارد.