گروه فرهنگی:اکنون با اکران فیلم «اوپنهایمر» همه توجه به سمت کریستوفر نولان کشیده شده است. کنجکاوی طرفداران او نسبت به این فیلم حد و اندازه ندارد. حال تنها مُسکن میتواند تماشای آثار پیشین نولان باشد. آثاری که تعداد کمی هم ندارند. و پرسش مهم اینجا اتفاق میافتد. کدام یک از آنها بهترین است؟
به گزارش صبا، نزدیک به سه دهه از فعالیت کریستوفر نولان در مدیوم سینما و کارگردانی میگذرد. در طول این زمان فیلمهای زیادی توسط او ساخته شدند. اکنون در سومین شماره بسته تحلیل کوتاه صبا به دنبال بهترین فیلم این کارگردان گشتهایم. در این بسته منتقدین و نویسندگان سینماییِ «فیلمکاو»، «دنیای تصویر»، «تجربه» و «فیلمامروز» هرکدام بهترین فیلم کریستوفر نولان را معرفی کردهاند.
«پرستیژ»
مهدی تیموری؛ هیچگاه علاقۀ ویژهای به سینمای کریستوفر نولان نداشتهام – و ندارم -، که حتی تندتر از عدم علاقۀ صرف، کارنامۀ او از شؤالیۀ تاریکی به بعد را بهکل تمامشده و گیر افتاده در لوپِ ارعاب ادا و اطواری مخاطب بواسطۀ طرحِ «چیستان»ها و سقوط به ورطۀ تعویض دراما با شبهمستندهایی دربارۀ علم و فیزیک (در سطحِ دبیرستان) و شلوغکاریهای رسانهای پیش از اکران میدانم؛ ولیکن فارغ از همۀ بحثها، بیشک نولان پدیدۀ مهم و قابل بحثی در سینمای قرن بیست و یکم است و بشخصه، با عبور از «ممنتو» و نهایتا یکی دو فیلمِ قابلِ بحثِ دیگر و مشتی فیلمِ بد و تاریخ مصرفدار، «پرستیژ» را تنها فیلمِ خوب و شایستۀ توجه کاملِ کارنامهاش تا امروز میدانم. اگرچه در همانسال، «شعبدهباز»ِ نیل برگر هم بهسراغِ جادوگرانِ عصر ویکتوریایی رفته، اما پختگی نولان در طراحی و اجرای میزانسنهای فکرشدهاش، طراحی صحنۀ درخشان، تیم بازیگریِ سرحال و دوربینِ قبراغِ والی فیستر، آن را یک سروگردن بالاتر از همتای یکسانش در تِم و سوژه قرار میدهد. خوب یادمان است که آنبرهه، کارگردانِ «پرستیژ» بجای تلاشِ بیهوده برای حاصلکردنِ درکِ دقیق از مجموعۀ اطلاعاتِ غیرضرورِ علمی و دانش عمومی از مقولۀ زمان و فیزیک، وقت و وقعِ بیشتری برای «سینما»، «قصهگفتن» و مهمتر از همه، «چگونه» گفتن قائل میشد.
«میان ستارهای»
بهنود امینی؛ Meme شدن لحظهای که متئو مککانهی مقابل تصاویر ارسالی فرزندانش از زمین میگرید، نشاندهندهی رسوخ اینتراستلار در فرهنگ عامه است؛ فیلمی که یک داستان تکراری (نجات زمین و ساکنانش) را به گونهای روایت میکند که هم سینهفیلهای سختگیر و منتقدان را با خود همراه میکند و هم به فیلمِ عمرِ بسیاری از تماشاگران نهچندان حرفهای بدل میشود. اینتراستلار (میانستارهای) هر دو را با هم دارد؛ سادگی و پیچیدگی.
«تعقیب»
محراب توکلی؛ وقتی الکس هاو (کاب) به شکلی کاملا بیمنطق وارد خانه این و آن میشود و به زندگی مردم عادی پا میگذارد. یک فکر مریض. یا شاید هم یک ایده زیرمتنی به جان مخاطب میافتد. چیزی شبیه به نطفه در ذهنمان کاشته میشود. رشد و پرورش چنین ایدهای دیگر در دستور کار نیست. چرا که لذت رفتن و شبیخون به زندگی غریبهها و انسانهای معمولی در پایان فیلم کُشته میشود. کریستوفر نولان با فیلم «تعقیب» لذتی عجیب و غریب را با مخاطب به اشتراک گذشته و در آخر همه چیز را از بین میبرد. اتفاقی ساده اما درست. اما سینمایی…
«ممنتو»
مازیار وکیلی؛ هنوز و بعد از ساخت این همه فیلم بزرگ با پروداکشن عظیم «ممنتو» بهترین فیلم کریستوفر نولان است. فیلمی خلاقانه که خبر از ورود استعدادی تازه به سینمای جهان میداد. استعدادی که بعد از یادآوری زیر سایه پروداکشن عظیم و هیاهوی رسانهای فیلمهای نولان قرار گرفت. تماشای مجدد «ممنتو» این اُمید را در دل مخاطب زنده نگه میدارد که نولان دست از هیاهوی رسانهای بردارد و فیلمی بسازد که بیننده را در هنگام تماشا غافلگیر کند و به وجد بیاورد. این اتفاق خواهد اُفتاد؟ بسیار بعید است.
«بیخوابی»
اردوان شکوهی؛ بیخوابی وفادارترین فیلم نولان به روایت کلاسیک و سینمای داستانگوست. یک تریلر نفسگیربا فاصلهای بعید از روایت غیرخطی (ممنتو) یا پیچیدگی در روایت (اینسپشن) و دنیای مارولی سالهای بعد (بتمنها). اولین تلاش جدی و جاهطلبانهی کارگردان انگلیسی برای ورود به سینمای جریان اصلی هالیوود بعد از ساختن دوفیلم هنری از سینمای مستقل که به لطف دستمایهای غنی (بیخوابی بازسازی یک فیلم نروژی است) و حضور یک ابر بازیگر در نقش اصلی موفق هم بود و اسم کارگردانش را بیش از پیش سر زبانها انداخت.
«تلقین»
امین شکاری؛ بعد از گذشت بیش از یک دهه از تماشای «تلقین»، برای من همچنان یادآوری این فیلم هوشمندانه و مهیج نولان خوشایند است. فیلمی که در به چالش کشیدن ذهن از بسیاری از همتایان خود در کارهای جریان اصلی هالیوود پیشی میگیرد و احتمالا یکی از جذابترین فیلمهای پیچیده نولان تا به امروز (اگر نگوییم جذابترین) و سینمای معاصر است که مخاطب خود را در نهایت نیز راضی نگه میدارد.
«شوالیه تاریکی»
محمد عرفان صدیقیان؛ هنوز هم بسیاری معتقدند عمده شهرت «شوالیه تاریکی» به دلیل درگذشت هیث لجر پیش از اکران فیلم است اما نولان با ساخت این اثر تحولی عمیق در ساختار بلاک باسترها ایجاد کرد. قصه پیچیده و کارگردانی دقیق به همراه تلفیق اعجاب انگیز رویکرد و نگاه خاص فیلمساز با ذائقه عموم مخاطبان، «شوالیه تاریکی» را به یک نمونه تمام عیار از بهترین فیلم های دی سی کامیکس تبدیل کرده است که همچنان نیز به عنوان الگویی برای ساخت سایر آثار این کمپانی به آن رجوع میشود. این فیلم دلیل محکمی است برای آنکه نولان را جادوگر روایت در سینما بدانیم.