گروه فیلم:هیچ چیز ما ایرانیها را مانند مرور یک خاطره دلشاد نمیکند. هر اسمی و بو و مکانی ما را به یاد یک خاطره میاندازد و یادآوری خاطرات همیشه برای مردم ما دلنشین و جذاب بوده است. بارها پیش آمده دوستی قدیمی را ببینیم و به جای اینکه از حال و روز امروزش بپرسیم به سرعت خاطرات قدیمی را با او مرور میکنیم. کلمه یادش بخیر و یک آه که از پس این جمله میآید برای اکثر ما آشنا است.
یکی از این نوستالوژیهای هم یادآوری آگهیهای قدیمی است؛ آگهیهایی که شاید از لحاظ بصری جلوه خاصی نداشت، ولی شعار تبلیغاتی آنها آنقدر قوی بود که سالها به یادها ماند. در آن دوره از صنعت تبلیغات کشور هنوز تبلیغات تلویزیونی ضدتبلیغ نشده بود و بیننده از طریق تعدادی المان با آگهی ارتباط برقرار و حس خوبی را تجربه میکرد؛ حسی که شاید دیگر هرگز تکرار نشد.
در اینجا 7 مورد از این آگهیها را مرور کردهایم با ما همراه باشید
آگهی خاطرهانگیز صدف و بابا قورقوری در فروشگاه، مربوط به محصولات داروگر، آن سالهایی که خودی ما قد این دختر بیدندون آگهی ریتمیک آن روزها بودیم. دخترک با چشم و ابرو و با آن محدودیتهای صداوسیما پیامش را توانسته بود، برساند. در قحطی شادی همین هم غنیمتی بود!
.....
حمید در تبلیغ تبرک که البته خیلی هم قدیمی نیست، اما به نوعی تاکید روی آن حمیدهای ممتد به نوعی روی اعصاب بود. تبلغیش تبرک در نوع خودش نوعی رندی داشت، مرد داستان مسلط بود و انگار زیرپوستی در خودش تبلیغ فمینیسم هم داشت، خانم قصه چیز زیادی نمیدانست و دائم از آقای قصه سوال میکرد و پاسخ میگرفت حمید.
.....
میخوام سالاد درست کنم و این عبارت اصلا به نوعی انقلابی بود در آگهیهای بازرگانی تلویزیون ایران، غیبت موسیقی در آن سالها غیبت شادی و غیبت هر چه که زندگی هست، به یک کلیپ ساده و ریتمیک و فانتزی اجازه بروز داده بود.
.....
دندون قشنگ و سالم و پاک، سناریومحورترین مورد این فهرست که تلاش کرده بود ماجرا و اهمیت نظافت دندانها را یک کلیپ چند دقیقهای کاملا آموزشی تصویر کند، کار البته موفق بود، ساخت و تصویر ناخودآگاه پر از امیال یک نوجوان عشق شیرینی و بعد تبعات عدم بهداشت دندان به خوبی تصویر شده بود، سناریودر این مورد یک گام به پیش بود.
......
گل گل گل از همه رنگ؛ شعر و ملودی کاملا ساده با دکوپاژی که کودکانه بود، اما خب شعر کار خودش را کرده بود و به راحتی بر سر زبانها افتاده بود. ترانه کار را شاید حتی همین الان هم برخی زمزمه میکنند.
....
پسربچه معروف تبلیغ بس و تبلیغی که علنا هیچی نداشت، نه خلاقیتی و نه هیچی، فقط روی یک لحظه و یک لغزش زبانی شکل میگرفت اما مانور روی آن لحظه معصومانه کار خودش را کرده بود و تصویر آن بس گفتن پسرک آگهی تا سالها جاودان شد.
......
خدای من ! من و قلب کوچکم دوست داریم و این که اصلا به نوعی در دسته تبلیغات نمیگنجید، تاکید افراطی بر مورد ظلم بودن چند کودک حاضر در کلیپ شاید برگ برنده کار بود.
....