به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ - ۱۴:۱۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰ ساعت ۱۲:۴۲
کد مطلب : ۴۴۴۱۶۳

چرا مهاجرت افغان‌ها، زنانه شده؟

چرا مهاجرت افغان‌ها، زنانه شده؟
گروه بین الملل: روزنامه هم میهن نوشت: همه اعتراض‌شان به صادر نشدن مجوز‌های اشتغال است، به اینکه در قوانین اشتغال دیده نمی‌شوند و باید یک لقمه نان‌شان را از کوره‌پز‌خانه‌ها، زیرزمین‌های نمور قالیبافی و... با کمترین حقوقی که واسطه‌ها برای آن‌ها در نظر می‌گیرند، درآورند. زهرا یکی از آنهاست که ۲۰ سالی می‌شود از افغانستان وارد ایران شده و با اینکه تنها نان‌آور خانه است، اما یک‌روز هم نتوانسته امید به تداوم کارش داشته باشد. او به هم‌میهن می‌گوید: «به زنان افغان اجازه کار نمی‌دهند، از قالی‌بافی شروع کردم تا پرستاری بیماران، نقاشی ساختمان و حتی مشاغل سخت در کارخانه‌های ریسندگی. اما وقتی کارت کار می‌خواهم که حداقل مزایای شغلی را داشته باشم، می‌گویند که نمی‌توانیم جای یک ایرانی را به تو بدهیم.»
کارگران نامرئی اشتغال غیررسمی
به استناد آمار‌های غیررسمی، حدود ۴ تا ۵ میلیون مهاجر که ۹۰ درصدشان افغان هستند، در ایران زندگی می‌کنند، ۴۱‌درصد این جمعیت زنان هستند که روند ورودشان به کشور با استقرار طالبان شتاب بیشتری گرفته، چون براساس سیاست‌های طالبان از تحصیل و اشتغال محروم شده‌اند؛ همان‌هایی که به امید بهبود اوضاع اشتغال مهاجرت می‌کنند، اما همین متغیر و جنسیت باعث می‌شود چیزی جز استثمار و بهره‌کشی نصیب‌شان نشود. فعالان اجتماعی معتقدند، حوزه اشتغال زنان در ایران مسئله دشواری است و با اضافه‌شدن واژه مهاجرت، وضعیت ناراحت‌کننده و نگران‌کننده هم خواهد شد.
این درحالی‌است که هیچ قانونی در کشور وجود ندارد که براساس آن زنان افغان از اشتغال رسمی محروم باشند، اما عملاً ۴ گروه شغلی برای مهاجران دیده شده که آن هم مناسب زنان نیست و آن‌ها را خودبه‌خود از بازار رسمی کشور حذف می‌کند. همین شرایط هم باعث شده آن‌ها به کارگرانی نامرئی بدل شوند و با وجود نقش پررنگ‌شان در بخش تولید، هیچ سهمی از این بازار نداشته باشند. وضعیت بیشترشان هم مشابه است؛ اشتغال در کار‌های سخت و زمان‌بر با ناچیزترین حقوق. جایی هم جز چهاردیواری خانه ندارند که چشم‌انتظار بمانند برای مراجعه واسطه‌ها، چند روز کار یدی سخت و چند ماه بیکاری و انتظار.
برای بررسی این آسیب، عصر شنبه نشستی در خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد که جمعی از فعالان اجتماعی، درباره وضعیت اشتغال زنان مهاجر افغانستانی در ایران به نکات مهمی اشاره کردند و این‌که پژوهش‌ها در این حوزه بسیار اندک است، اما همین تعداد اندک هم نشان می‌دهد که زنان مهاجر در حوزه اشتغال شرایط بغرنجی دارند. شرایطی که باعث شده آن‌ها منزوی و خانه‌نشین فعالیت اقتصادی خود را ادامه دهند که نه‌تن‌ها هیچ کمکی به توانمندسازی آن‌ها نمی‌کند، بلکه در نبود ارتباط با زنانی که کار‌های مشابه آن‌ها انجام می‌دهند هم هیچ امیدی به بهبود وضعیت‌شان نیست.
اشتغال زنان طبقه فرودست دیده نمی‌شوند
«زمانی که می‌خواهیم درباره مهاجران در ایران صحبت کنیم، آمار‌هایی که داده می‌شود حول محور آموزش به مهاجران در ایران است و کمتر به موضوع اشتغال آن‌ها پرداخته می‌شود. این درحالی‌است که اشتغال یکی از مهم‌ترین و محسوس‌ترین نوع کنش آدمی است که در فضای عمومی تبلور پیدا می‌کند و انواع مشارکت ذیل آن شکل می‌گیرد.» این نکته‌ای است که صبا قدیمی، پژوهشگر اجتماعی به‌عنوان مقدمه برای ورود به حوزه اشتغال زنان مهاجر افغانستانی در ایران بیان می‌کند و ادامه می‌دهد: «فردی که اشتغال دارد، توانمندی و ضعف‌های خودش را می‌شناسد و باتوجه به بازخوردی که از جامعه می‌گیرد، آن را در خودش تعریف و براساس آن فعالیت می‌کند. به یک معنا هم خودش را می‌شناسد، هم به جامعه می‌شناساند.»
او درباره وضعیت عمومی اشتغال زنان این توضیح را می‌دهد که: «بیشترین مطالعات در این حوزه، حول زنان طبقه متوسط است و بیشتر بر محور حق‌رأی و نوع شغلی که می‌توانند انتخاب کنند. ما کمتر به موضوع زنان فرودست می‌پردازیم و وقتی هم به این بخش از جامعه توجه می‌کنیم آن‌ها را کسانی در نظر می‌گیریم که دچار ظلم و تجاوز شده‌اند یا وضعیت اشتغال بد و آسیب‌های خانوادگی بیشتری دارند. به‌یک‌معنا فقط مسائل و آسیب‌های رنج‌آور آن‌ها دیده می‌شود. این نکته هم فقط در ایران نیست و زنان جهان سوم همیشه در زیر مجموعه افراد فقیر، تجاوزشده، بی‌سواد و گرسنه و سنتی دیده می‌شوند.»
قدیمی معتقد است، باید وجه توانمندی و کاری که زنان انجام می‌دهند هم دیده و درباره آن صحبت شود، همچنین تلاشی شکل بگیرد تا زنان در جایگاهی که شایسته آنهاست، در جایگاه برابرتر قرار بگیرند.
قدیمی با تاکید بر اینکه بررسی پژوهش‌های مرتبط با اشتغال زنان نشان می‌دهد که مطالعات در این حوزه بسیار کم است، ادامه می‌دهد: «زمانی که به مسئله اشتغال زنان ورود می‌کنیم اگر مهاجر بودن هم به این مقوله افزوده شود، همه‌چیز ضریب می‌خورد؛ از محرومیت و فقر تا در حاشیه و بی‌صدا بودن، اما همین حالا هم با کمبود پژوهش‌ها روبه‌روست. تنها برخی داده‌های موجود ازسوی سازمان بین‌المللی کار (ILO) درباره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و برخی مطالعات UN Women در دسترس است و البته چند پژوهش محدود که در داخل کشور انجام شده است.»
او ادامه می‌دهد: «یک مطالعه آماری نشان می‌دهد که در ایران برخلاف کشور‌های حوزه خاورمیانه و شمال صحرای آفریقا، ۲۰ درصد زنان ایرانی در بخش تولیدی مشغول به کار هستند و در کشور‌های اطراف، بیشتر زنان در بخش‌های دولتی و رسمی مشغول به‌کارند. اما اتفاقی که در طول سال‌های اخیر رخ داده این است که فعالیت زنان ایرانی در بخش تولید، کاهش پیدا کرده و با گسترش فعالیت زنان مهاجر در این حوزه مواجه شده‌ایم.
مثلاً بعد از انقلاب و پس از تحریم‌های گسترده، بازار فرش ایران در بخش صادرات و تولید ـ که بیشتر زنان ایرانی در آن مشغول به‌کارند ـ رتبه جهانی‌اش را از دست داد. در همین سیر، افزایش سطح تحصیل زنان ایرانی هم رخ داد و آن‌ها دیگر حاضر نبودند به کار بافندگی مشغول شوند. مطالعات نشان می‌دهد که زنان مهاجر افغان و خانواده‌های آنها، جایگزین زنان ایرانی شده‌اند. دلیل این حضور افزایشی هم این است که کار غیررسمی دارند و دستمزد کمتری می‌گیرند.» به گفته این فعال اجتماعی، زنان مهاجر افغان اکنون بیشتر وارد کار‌های بافندگی و سایر فعالیت‌ها ازجمله خشت‌زنی، خیاطی و... شده‌اند و بخش زیادی از فعالیت‌های تولیدی را به خود اختصاص داده‌اند.
اشتغال ۶۷‌درصد خانواده‌های افغان به قالیبافی
«هر میزان با کاهش فعالیت زنان در بخش تولید مواجه هستیم، در بخش فروش این فعالیت روند افزایشی داشته است.» این نکته دیگری است که قدیمی می‌گوید و آن را یک تفاوت اساسی ایران با کشور‌های همسایه و اطراف می‌داند: «در حال حاضر زنان ایرانی در بخش فروش فعال هستند و این نشان می‌دهد که عرصه و افکار عمومی در پذیرش زنانه‌شدن این‌قبیل کارها، نسبت به دیگر کشور‌های اطراف فراهم‌تر است. یعنی زنان می‌توانند در این حوزه فعالیت داشته باشند و این مسئله در کشور‌های همسایه وجود ندارد. هرچند یک مفهوم دیگر هم دارد، اینکه زنان افغان فعالیت قابل‌توجهی در بخش تولید دارند، اما در عرصه عمومی، پذیرش زن افغانستانی هنوز فراهم نیست و باعث حاشیه‌نشینی آن‌ها با وجود توانمندی و تحصیلات‌شان شده است.»
او به انجام یک پژوهش درباره جهانی‌شدن بازار کار زنان ایرانی در جمعیت قالیبافان شهر کاشان هم اشاره و عنوان می‌کند: «پیش از این بافندگی در ایران مبتنی بر طبقه متوسط بوده و از دوره‌ای به بعد باتوجه به افزایش هزینه‌ها، به شغلی برای زنان طبقات فرودست بدل شد. اما در جمعیت مهاجران افغانستان نه‌تن‌ها زنان که سایر اعضای خانواده، کودکان و حتی مردان هم این‌کار را انجام می‌دهند. در این پژوهش عنوان‌شده که بیش از ۶۷‌درصد خانواده‌های افغان، مشغول به‌کار قالیبافی بودند و تمام مردان فعال در این بخش هم تجرد حتمی داشتند. کودکان زیر ۱۳ سال هم قالیبافی می‌کردند.»
اشتغال زنان؛ دستمزد کم و منزلت پایین
بخش دیگری از این نشست به صحبت‌های سیمین کاظمی، پزشک و پژوهشگر مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت اختصاص پیدا می‌کند که معتقد است، بخش پنهان و نامرئی جامعه ایران را اجتماع مهاجران افغانستان به‌ویژه زنان افغان تشکیل داده‌اند. کاظمی پیش از بیان نکاتی درباره اشتغال زنان مهاجر به وضعیت دشوار و حل‌نشده اشتغال زنان در جامعه ایرانی اشاره می‌کند و می‌گوید: «زمانی که به آمار و داده‌های رسمی مراجعه می‌کنیم، یکی از وخیم‌ترین مولفه‌های مربوط به زنان، همین وضعیت اشتغال است. در سال ۱۴۰۱ نرخ مشارکت اقتصادی زنان (شامل جمعیت شاغل و جمعیت جویای کار) در کشور ۱۳ تا ۱۴ درصد بوده است. در رتبه‌بندی بین‌المللی نرخ مشارکت اقتصادی، ایران یکی از بدترین وضعیت‌ها را دارد و به‌طور رسمی از اشتغال زنان حمایت نمی‌شود.»
او با بیان این‌که در کشور ما اصرار به تقسیم‌کاری جنسیتی و خانه‌نشینی زنان وجود دارد، ادامه می‌دهد: «با تغییر سیاست جمعیتی، جمعیت زنان بیشتر از گذشته تحت‌تاثیر قرار گرفته و نرخ بیکاری زنان –به‌ویژه زنان تحصیلکرده- بیشتر شده است. یکی از تبعات آن هم این است که فقر، صورت زنانه پیدا کرده. این درحالی‌است که از ۱۴ درصد نرخ مشارکت اقتصادی زنان، بیشترین بخش به اقتصاد غیررسمی مربوط می‌شود.»
به گفته کاظمی، ویژگی اقتصاد غیررسمی کار‌هایی است که متزلزل و ناپایدارند و دستمزد کم و منزلت پایین دارند: «زمانی که وضعیت زنان جامعه میزبان اینطور است، چه انتظاری می‌توان درباره وضعیت زنان مهاجر داشت، به‌ویژه این‌که اکثر آن‌ها غیرقانونی در کشور حضور دارند. به‌طور کلی اشتغال زنان در ایران مسئله دشواری است و مسئله مهاجرت هم که به آن اضافه شود، شرایط ناراحت‌کننده و نگران‌کننده‌تر می‌شود.»
این پزشک معتقد است، وضعیت زنان مهاجر نه‌تن‌ها در ایران بلکه در سایر کشور‌های دیگر هم نسبت به مردان، فرودست است و این شرایط در کشور‌های توسعه‌نیافته و کم‌درآمد، بدتر هم می‌شود: «حتی در کشور‌های توسعه‌یافته هم زنان تحصیلکرده مهاجر گاهی مجبور می‌شوند در مشاغل کم‌مهارت و کم‌درآمد مشغول به‌کار شوند، چون به‌طورکلی زن بودن و مهاجر بودن، دو متغیر است که این گروه را در معرض استثمار و بهره‌کشی قرار دهد.»
زنان مهاجر در وضعیت فرودست
کاظمی با بیان این‌که در ایران مهاجرت بیشتر با مسئله مهاجران افغان شناخته می‌شود که در دوره‌هایی ورودشان به ایران بیشتر شد، عنوان می‌کند: «آن‌ها به دو شکل به ایران مهاجرت می‌کنند؛ اول مردانی که به‌صورت انفرادی برای کار به ایران وارد می‌شوند و دوم خانواده‌هایی که برای گریز از جنگ و نبود امنیت، به ایران پناه می‌آورند. البته در عرصه عمومی ایران بیشترین صحبت درباره همان بخش اول و مردان مهاجر است و کمتر درباره زنان مهاجر افغان صحبت می‌شود.»
این پژوهشگر اجتماعی به انجام یک پژوهش ازسوی خودش درباره زنان مهاجر افغان اشاره می‌کند و می‌گوید: «به‌دلیل شغل پزشکی و فعالیت در یکی از درمانگاه‌های جنوب شهر تهران، با تعدادی از زنان مهاجر سروکار داشتم و این باعث شد که آن‌ها مشکلات‌شان را با من در میان بگذارند. آن‌ها درباره کار‌های خانگی‌ای که انجام می‌دادند می‌گفتند و البته دستمزد‌های بسیار کمی در ازای کار دریافت می‌کردند. کار‌هایی که وقت زیادی از آن‌ها می‌گرفت، اما درآمدش بسیار ناچیز بود.»
او درباره بخش‌هایی از این پژوهش بیان می‌کند: «در ویژگی جمعیت‌شناختی، بیشتر این افراد بی‌سواد یا کم‌سواد در حد خواندن و نوشتن بودند و البته متاهل. رده سنی‌شان هم ۱۵ تا ۷۵ سال بود. ویژگی کارشان هم توافقی و بدون قرارداد بود. یعنی آن‌ها بدون قرارداد از بسیاری امتیاز‌ها محروم بودند و هیچ بیمه‌ای هم نداشتند. کسانی که به این افراد کار می‌دادند، آدرس آن‌ها را می‌دانستند و به خانه آن‌ها مراجعه و سفارش کار می‌دادند.
کار‌های ساده و بدون مهارت خاص که در فرآیند تولید یک محصول، بخشی از آن به این زنان سپرده می‌شد؛ مثل چسب‌زنی روی یک کلاه. یادم می‌آید که دستمزد روزانه این افراد در سال ۹۷ چیزی حدود ۳ تا ۵ هزار تومان به‌ازای کار تمام‌مدت بود.» به گفته کاظمی، وضعیت کاری این زنان، ناپایدار بود و گاهی چند روز کار می‌کردند و ماه‌ها بیکار می‌ماندند: «این‌ها کارگران همیشه در دسترس هستند، اما امنیت شغلی ندارند. در کنار این زنان سایر اعضای خانواده هم که کم‌توان، ناتوان یا کودکان و سالمندان بودند، درگیر کار می‌شدند.
تقریباً تمام این زنان هم از خانواده تهی‌دست بودند یا همسرانی ناتوان و خانه‌نشین داشتند. این زنان به‌دلیل این‌که کار‌های خانگی انجام می‌دادند، منزوی بودند و ارتباطی با بقیه جامعه یا سایر کسانی که کار مشابه آن‌ها را انجام می‌دادند، نداشتند. این باعث می‌شد حتی قیمت کاری که انجام می‌دادند را هم ندانند. با کارفرمای اصلی هم رابطه‌ای نداشتند و بیشتر واسطه‌ها کار‌ها را به این افراد محول می‌کردند. به‌همین‌دلیل نمی‌توانستند هیچ اعتراضی نسبت به شرایط و دستمزد ناچیز خود داشته باشند.»
البته به گفته کاظمی، این زنان با وجود این کار‌های سخت و کم‌دستمزد، رضایت نسبی از شرایطی که انجام می‌دادند، داشتند، چون معتقد بودند که از بیکاری بهتر است: «این وضعیت با فرهنگ بومی خانه‌نشینی آن‌ها انطباق داشت، چون همچنان تحت‌تاثیر فرهنگ جامعه مبدأ بودند که خروج زنان از منزل را تایید نمی‌کردند و به‌دلیل همین موانع فرهنگی تمایل آن‌ها به انجام این‌قبیل کار‌ها بیشتر بود.»
این پزشک معتقد است که این شکل از اشتغال زنان، هیچ کمکی به توانمندسازی‌شان نمی‌کند و آن‌ها را در موقعیت فرودست نگه می‌دارد. ازسوی‌دیگر این‌شکل از کار دستمزدی پیامد‌های منفی هم دارد؛ ازجمله این‌که این افراد در خانه کار می‌کنند و به کارگر نامرئی تبدیل می‌شوند. شرایط کارشان از جامعه پنهان است و آن‌ها را بیشتر در معرض بهره‌کشی قرار می‌دهد. همچنین محل کارشان غیرقابل ارزیابی است. آن‌ها منزوی و محصور هستند و قطع ارتباط با سایرین و هم‌سرنوشتان‌شان را دارند، به‌همین‌دلیل هیچ همفکری‌ای برای بهبود وضعیت خودشان نخواهند داشت.
مهاجرت افغان‌ها، زنانه شده
بخش دیگری از این نشست را به رسمی‌سازی اشتغال زنان و قوانینی که در این حوزه وجود دارد، اختصاص دادند. فاطمه سادات‌موسوی، کارشناس حقوقی دراین‌باره می‌گوید: «طی ۴۰ تا ۵۰ سال گذشته حضور اتباع و افغان‌ها در ایران، اکنون با نسل‌های سوم و چهارم روبه‌رو هستیم که مهم‌ترین مسئله درباره حضور این افراد، ادغام آن‌ها با جامعه ایرانی است. یکی از مظاهر این ادغام حقوق شهروندی است و اینکه چقدر توانسته‌اند به آن برسند. آن‌ها همان کسانی هستند که در این کشور به دنیا آمده، تحصیل کرده و شهریه داده اند و این حق را برای خود قائلند که وارد بازار کار شوند.»
موسوی مهم‌ترین حقوق انسان‌ها را اشتغال، معیشت و جایگاه اجتماعی باتوجه به شغلی که دارند، می‌داند و ادامه می‌دهد: «درباره اشتغال زنان، قانون اساسی، قانون کار و بیمه و اسناد بین‌المللی را بررسی کردیم، اما درباره وضعیت کلی اشتغال مهاجران در ایران به‌ویژه زنان، وضعیت مبهم و برزخ‌گونه است. گفته می‌شود که مهاجرت پدیده صرفاً مردانه است، اما در سال‌های اخیر آمار‌های مختلف سازمان ملل نشان می‌دهد که مهاجرت زنانه شده است. نمونه بارز آن، حضور دوباره طالبان در افغانستان است و بیشتر کسانی که به ایران و سایر کشور‌های همسایه یا حتی اروپایی مهاجرت کردند، زنان و دخترانی بودند که دیگر نمی‌توانستند در کشور خودشان تحصیل یا کار کنند.»
او درباره قوانین مربوط به اشتغال مهاجران در ایران می‌گوید: «مهاجران خارجی حق کار دارند با دو شرط؛ اینکه یا روادید بگیرند و با مجوز کار وارد ایران شوند، یا در ایران زندگی کنند و پروانه کار بگیرند. دراین‌باره باید واجد تحصیلات، دارای تخصص و اطلاعات باشند. البته با این شرط که برای یک ایرانی همان کار وجود نداشته باشد. دراین‌باره هیئت‌فنی اشتغال تعیین می‌شود که تصمیم می‌گیرد یک مهاجر کارت کار بگیرد یا خیر. بررسی این شرایط نشان می‌دهد که محدودیتی درباره زنان افغان نداریم، اما مسئله اصلی اینجاست که درباره اتباع ۴ گروه شغلی مجاز اعلام شده؛ کوره پز‌خانه، کشاورزی، کار‌های خانگی و سایر کار‌های یدی. عملاً در فرهنگ و جامعه ایرانی و افغانستانی، کار‌هایی نیست که زنان بتوانند انجام دهند و به‌طور ضمنی می‌توان گفت که حذف شده‌اند.»
این فعال اجتماعی تاکید می‌کند، در قانون کار هم اعلام نشده که زنان مهاجر حق کار ندارند، اما آمار بیمه‌ای آن‌ها نشان می‌دهد که سهم زنان از بازار کار بسیار کم است: «در سال ۱۴۰۰ از مجموع ۴۰ هزار و ۲۷ اتباع بیمه‌شده تحت پوشش تامین اجتماعی، تنها ۸ هزار و ۴۸۸ نفر زن بودند و مابقی مرد. بازار و اقتصاد ایران مردانه است و نسبت‌های اشتغال به جمعیت هم که بررسی می‌شود، همین مسئله را ثابت می‌کند. حتی در جمعیت بالای ۱۵ سال ایران هم تنها ۶/۱۱ درصد زنان شغل دارند.»‌
غلفت از اشتغال زنان مهاجر
موسوی می‌گوید، تمام اساسنامه‌ها در کشور بر نبود تبعیض در اشتغال میان زنان و مردان تاکید می‌کنند، اما عملاً چنین چیزی نیست و همه این‌ها در کنار هم باعث می‌شود که مشاغل غیررسمی تشدید شوند: «در بازار کار غیررسمی هیچ حرفی از قانون نیست و هیچ تعهد و مسئولیتی بین کارگر و کارفرما وجود ندارد. در این شرایط بستر و زمینه بهره‌کشی علیه زنان فراهم است.»
او با بیان اینکه سازمان ملی مهاجرت در آبان‌ماه ۱۴۰۱ تغییراتی را در کلیات قوانین مهاجرت تصویب کرد که در دی‌ماه ۱۴۰۱ به تصویب کمیسیون امور داخلی و شورا‌ها رسید، می‌گوید: «هدفی که این افراد در صحن علنی مجلس اعلام کردند، ساماندهی مدیریت اتباع خارجی بود، اما واقعیتی به‌نام حضور مهاجران برای کار کردن و اشتغال را نادیده گرفتند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از مهاجران به‌دلیل مسائل اقتصادی وارد می‌شوند. نسل‌های دوم و سوم هم که در ایران حضور دارند، خواهان کار هستند، اما در طرح سازمان ملی مهاجرت تنها یک بند درباره وضعیت اشتغال داریم که اتباع خارجی برای اشتغال باید از مؤسسه خصوصی دعوتنامه بگیرند و جزئیات دیگری برای آن وجود ندارد. به‌نظر می‌رسد این قانون بیشتر کپی‌شده از قوانین اروپایی باشد.»
او ادامه می‌دهد: «این طرح چند مرحله اقامت دارد و در شرایط دریافت این اقامت‌ها عنوان‌شده که اشتغال رسمی یا داشتن مجوز کار معتبر در مشاغل تعیین‌شده، برای سرپرست خانواده اتباع خارجی ضروری است. یعنی عملاً در این نقطه زنان از قانون حذف شدند و اشتغال آن‌ها در نظر گرفته نشده است، درحالی‌که نیمی از جمعیت مهاجران را زنان تشکیل می‌دهند. به‌طورکلی مهاجر بودن، برخی محرومیت‌ها و تبعیض‌ها را هم دارد که مهاجر افغان بودن این محدودیت‌ها را بیشتر می‌کند، اما درباره زنان نادیده گرفتن این قوانین، شرایط را بسیار بغرنج‌تر می‌کند.»
موسوی این سوال را مطرح می‌کند که مهاجران به‌ویژه زنان مهاجر افغان چطور می‌توانند ابهامات خودشان را برای اشتغال برطرف کنند و آیا قوانین از کارافتاده و به‌روزرسانی نشده درباره مهاجران، نمی‌تواند بستر فساد، دلالی و رانت را به‌وجود آورد؟ او ادامه می‌دهد: «باید تلاش کنیم درباره مهاجران به‌ویژه زنان سلب آزادی، برابری و عدالت رخ ندهد و زنان مهاجر از مسئله اشتغال محروم نمانند.»
برچسب ها: طالبان
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها