به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۲ - ۰۹:۴۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۹ ساعت ۱۱:۲۹
کد مطلب : ۴۶۷۷۷۳
خودکشی از رزیدنت‌ها به پزشکان رسیده است

«خودکشی پزشکان به‌مثابه یک انتحار اجتماعی است»

«خودکشی پزشکان به‌مثابه یک انتحار اجتماعی است»
گروه جامعه: اواخر هفته گذشته (پنج‌شنبه ۶ اردیبهشت)، با انتشار خبر درگذشت خانم دکتر سمیرا آل‌سعیدی، دانشیار روماتولوژی و عضو مرکز تحقیقات روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران، جامعه پزشکی برای بار دوم در سال جاری به سوگ نشست. مواجهه نخست با بحران خودکشیِ یکی دیگر از اعضای کادر درمان در سال جاری، به چهارم فروردین ماه بازمی‌گردد؛ که مربوط به درگذشت خانم دکتر پرستو بخشی، متخصص قلب و عروق در بیمارستان دلفان بود.

به گزارش خبرآنلاین؛دکتر هادی یزدانی، پزشک و دکترای حرفه‌ای پزشکی، پیرامون این مسئله می‌گوید: «چندی است که در جامعه فعلی سرفصلی داریم تحت عنوان «خودکشی پزشکان»؛ و طی همین مدتی که من به‌شخصه مباحث پیرامون این موضوع را به طور دقیق‌تر بررسی می‌کنم، می‌بینم همین عنوان و سرفصل منتقدانی دارد با این طرز تفکر که «پدیده خودکشی در تمام جوامع وجود دارد و ارتباطی با شغل افراد ندارد. پزشکان نیز قشری از یک جامعه هستند و چندان تفاوتی میان خودکشی این گروه با سایر گروه‌های موجود در یک اجتماع حاکم نیست و نباید گروه پزشکان در ذیل این پدیده پررنگ شوند؛ که این تفکر درستی نیست.»

متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
دغدغه و رویکرد جامعه پزشکی در مواجهه با خودکشی اعضای کادر درمان چیست و چطور به آن می‌پردازد؟
نگاه نقادانه‌ای که بر این مسئله حکم‌فرماست، چندان صحیح نیست؛ در واقع دغدغه جامعه پزشکی در پی مرگ اعضای کادر درمان، این نیست که با به پا کردن سر و صدا در جامعه، توجه‌ها را به سمت خود جلب کند و در نهایت هم بی‌حاصل باشد. بلکه دغدغه تمام همکاران ما در این حوزه، تلاش در راستای «به رسمیت شناختن» این مسئله از سوی اجتماع است؛ اینکه جامعه آگاه شود سرفصلی با عنوان خودکشی پزشکان وجود دارد. پس از شناخت و پذیرش این سرفصل، در مراحل بعد می‌توان علل و عوامل دخیل در وقوع این پدیده را به درستی مورد بررسی قرار داد.

مرگ دکتر آل سعیدی، از ابتدای امسال تا کنون، دومین خودکشی در جامعه پزشکی ایران است. این مورد به لحاظ علّی و کیفی چه تفاوتی با خودکشی دکتر پرستو بخشی در فروردین ماه سال جاری دارد؟
در سال جدید، ما دو مورد خودکشی در جامعه پزشکان داشتیم؛ یکی خودکشی دکتر پرستو بخشی پزشک متخصص قلب، و دیگری خودکشی اخیر دکتر سمیرا آل سعیدی. دو موردی که از دو جنسِ متفاوت هستند و علل عینی حاکم بر هر یک از این موارد مجزا و مختلف‌اند.

در مورد خانم دکتر بخشی، ما شاهد یک «ظلم و تحقیر سیستماتیک» هستیم که طی یک ماه اخیر بارها روی این موضوع تأکید کردیم و درباره آن نوشتیم؛ که عده بسیاری در این‌باره، موضع‌گیری کردند و طبق معمول سعی داشتند که ماجرا مشمول مرور زمان شده و فراموش شود. مرحومه بخشی، علاوه بر شرایط روحی نامساعد و افسردگی ناشی از مرگ والدین، در دوران طرح، انواع و اقسام تحقیرها، مضیقه‌ها و کمبودها را متحمل شده بود؛ که مجموعه این عوامل، ایشان را پله پله به سمت خودکشی سوق داد.

در مورد خانم دکتر آل سعیدی با توجه به شواهد و اطلاعات موجود می‌توان ادعا کرد که مرگ و خودکشی ایشان از جنس دیگری است. اگر از منظر بیرونی بخواهیم به موضوع بنگریم، دکتر آل سعیدی در منتهی‌الیه موفقیت و جایگاه علمی و مدیریتی کشور قرار داشتند و به عبارتی تمام چیزهایی که سمبل موفقیت تلقی می‌شوند، در ایشان جلوه‌گر بود. در واقع مسئله‌ای که جنس خودکشی خانم دکتر آل سعیدی را متمایز می‌کند [با استناد به گفت‌وگوهای منتشرشده از دکتر آل سعیدی با دیگر همکارانشان]، این است که ایشان همواره از یک «ناامیدی اجتماعی» صحبت می‌کردند؛ شرایطی که در آن هیچ امیدی به آینده و پیشرفت نیست و همه‌چیز رو به افول می‌رود.

رسیدن به ناامیدی اجتماعی شاید حس آشنایی برای اکثر افراد در هر جایگاهی باشد؛ که مسلماً علل متعددی دارد. «شغل» افراد در رسیدن به این بن‌بست چه نقشی دارد؟
قطعاً همینطور است؛ شاید این یک تجربه مشترک برای اکثر افراد در هر جایگاهی باشد، اما در موردِ دکتر آل سعیدی، این یأس فلسفی و ناامیدی اجتماعی به طور ویژه همزمان شده بود با شغل ایشان؛ که یک زمینه کاری پراسترس با فرسودگی بالا به شمار می‌آید. این اتفاق به خوبی نشان می‌دهد که «مشاغل» چقدر در ایجاد احساسات و اتخاذ تصمیمات نقش پررنگی دارند. همانطور که در مورد مذکور، فردی با وجود مرتبه بالای علمی، موفقیت‌های قابل توجه و شرایط اقتصادی مطلوب به نقطه‌ای می‌رسد که تصمیم بگیرد به زندگی خود پایان دهد و یک «چرا»ی بزرگ و بی‌پاسخ را در ذهن مخاطب ایجاد کند.

در ابتدای صحبت، «به رسمیت شناساندن پدیده خودکشی پزشکان» را به‌عنوان دغدغه اصلی در جامعه پزشکی مطرح کردید؛ از نگاه شما جامعه‌ فعلی چقدر پذیرای این دیدگاه است؟
در جامعه‌ای که دین در معادلات آن یک متغیر قوی و حکومت آن متظاهر به دین است، پدیده خودکشی یک عمل حرام و غیرشرعی محسوب می‌شود و بنا بر همین باورهای دینی، سعی جامعه همواره بر این بوده که سکوت کند یا برچسب خودکشی را کنار بزند و ماجرا را با عناوین دیگری همچون «مرگ خودخواسته» روایت کند. در چنین شرایطی، صحبت از این ماجرا و به رسمیت شناختن آن دغدغه اصلی ماست. خودکشی، نام دیگری ندارد، فراتر از یک آسیب اجتماعی است هم‌رده‌ی یک «انتحار اجتماعی» باید مورد شناخت و بررسی قرار بگیرد.

خودکشی «رزیدنت‌ها» نیز مشمول این دغدغه است؟
صد البته؛ این دغدغه فقط معطوف به خودکشی پزشکان نیست، بلکه در زمینه خودکشی رزیدنت‌ها نیز روال به همین شکل است. عدم پرداخت حقوق مادی و معنوی در این گروه از کادر درمان، تنها یک جنبه از مشکلات حاکم بر این قشر است. ساعات کاری طاقت‌فرسا، شرایط تحقیرآمیز، عدم حمایت و روابط پادگانی بین اساتید و رزیدنت‌ها نیز از مشکلات قابل توجه این حوزه است که به اشکال گوناگون منجر به خودکشی‌های زنجیره‌ای می‌شود و ماهیت این ماجرا برای جامعه خطرناک است. هرچند این موضوعات قابلیت حل و فصل دارد، فقط عمده هدف ما این است که چنین مسائلی به رسمیت شناخته شود.

فکر می‌کنید تداوم اطلاع‌رسانی در راستای به رسمیت شناختن دومینوی خودکشی در جامعه پزشکی چقدر مثمر ثمر واقع خواهد شد؟
اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی در این زمینه، فقط به سود جامعه پزشکی نیست و باید به‌صورت کلان به آن نگاه کرد؛ چرا که سلامت جسم و روان تک‌تک اعضای یک جامعه در گروی سلامت سیستم بهداشت و درمان است. سیستم حاکمیتی کشور نیز موظف است صدای مظلومیت این قشر از جامعه را بیش از پیش بشنود. جامعه پزشکی و کادر درمان همواره در این راستا ثابت‌قدم بوده و می‌کوشد با صدای بلندتر و در ابعاد گسترده‌تری، اهمیت پدیده خودکشی در جامعه پزشکی را به گوش آحاد جامعه برساند.
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها