ابتدا توضیح دهید آیا معاونین رئیسجمهور و مدیرانِ آنها مدیر میانی محسوب میشوند؟
معمولاً مدیران میانی را از معاون وزیر به پایین در نظر میگیرند و برخی هم این را از مدیران کل به پایین در نظر میگیرند و تعابیر مختلف است.
چرا این انتقادها شکل گرفته است؟ آیا صرفاً اینکه گرایش سیاسی افراد را در نظر بگیریم، بهویژه که هجمهها را به اتفاقات سال ۸۸ نسبت میدهند و میگویند عضو فتنه ۸۸ بودند، آیا درست است که به این دلایل مدیران را مورد انتقاد قرار داد؟
انتقاداتی که وارد میشود به این دلیل است که بنای دولت دکتر پزشکیان بر این بود که دو شاخص قبل از رسیدن به سمت ریاستجمهوری تعیین کرده بودند. یکی مسئله وفاق بود؛ اینکه از گرایشهای سیاسی مختلف صرفنظر از اینکه افراد چه گرایش سیاسیای دارند استفاده شود. اگر وفاق را اینگونه تعریف کنیم که فقط از یک گرایش سیاسی استفاده شود معنی وفاق زیر سوال میرود. نکته دوم که در صحبتهای آقای دکتر پزشکیان مطرح بود شایستهسالاری است و معتقد بودند صرفنظر از اینکه گرایش سیاسی فرد چیست با توجه به شایستگی به کار گرفته شوند.
اگر ببینید که افراد عمدتاً از یک جریان سیاسی به کار گرفته میشوند اولاً معنای وفاق زیر سوال میرود و در ثانی معنای شایستهسالاری هم زیر سوال است. چراکه نمیتوان گفت تمام شایستگان از یک جناح سیاسی هستند. این همان انتقادی بود که جریان اصلاحطلب در دولت آقای رئیسی داشت.
بنابراین چه کسی شایستهتر است؛ با هر گرایش سیاسی. این انتقاداتی که صورت میگیرد عمدتاً از این منظر است. از سوی دیگر انتقاداتی هم میشود مبنی بر اینکه برخی از افرادی که منصوب میشوند دارای پروندههای سیاسی نامطلوبی هستند. مانند شرکت در جریانات فلان سال. آقای دکتر پزشکیان در نشست خبری جوابی دادند و گفتند که همه اشتباه داشتند و حالا فرض کنید یک کسی هم یک اشتباهی در سالهای پیشتر در زندگی سیاسی خود کرده و ما این را اشتباه هم بدانیم، چه دلیلی دارد او را همیشه از حضور در عرصههای مدیریتی محروم کنیم؟ این منطق درستی است. منتهی یک توضیح هم دارد.
اگر یک کسی در زمانی اشتباه سیاسی را مرتکب شده باشد و هنوز هم بر آن اشتباه پافشاری کند که کار درستی کرده، آیا باز هم باید مسئولیت بگیرد؟ بله، همه ما اشتباهات سیاسی در طی سالهای بعد از انقلاب داشتهایم و همه شخصیتها در مقاطع زمانی اشتباهاتی داشتند و منظور من مسئولان ردهبالای کشور است. نباید بهخاطر این اشتباه تا آخر عمر بهرغم تواناییهایی که دارند خانهنشین شوند. اما آیا هنوز هم بر همان موضع هستند و اصرار میکنند موضعی که در آن زمان داشتند درست بوده؟ اگر معتقدند درست بوده که دیگر نمیشود آنها را به کار گرفت. اگر فردی که به کار گرفتهشده در سال 88 یا 1401 مواضعی داشته و متوجه شده مسیرش درست نبوده، اگر شایسته است اشکالی ندارد که به کار گرفته شود.
در واقع برداشت من از صحبت شما این است که الان باید به دنبال پاسخ این سوال باشیم که چرا آقای پزشکیان از جناح راست، مثل آنچه که در چینش کابینه استفاده کردند، در مدیران میانی استفاده نمیکنند؟
نه. ببینید، نباید اینطوری تعبیر کرد که ایشان باید استفاده کنند. صحبت سر این است که اگر ما مبنا را شایستگی قرار دهیم، این شایستگان در هر دو طرف هستند. اگر شاخص شایستگی باشد بحث این جناح و آن جناح کمرنگ و حتی بیرنگ میشود. مگر وزیر صنعت الان متعلق به جناح خاصی است؟ خیر! اما آدم شایستهای است. یا خیلی دیگر از وزرا.
آیا نباید متناسب با آنچه که در رأس یک وزارتخانه منصوب شده است انتقادات را مطرح کرد؟ زمانی که یک وزیر اصلاحطلب روی کار است، این انتظار میرود که مدیران او نیز بیشتر از نیروهای اصلاحطلب باشند و بالعکس. چه انتظاری است که زمانی که یک وزیر از یک جریان فکری سیاسی خاص است، مدیران او با توجه به فضای سیاسی حاکم در انتصابات از جریان سیاسی دیگری باشند؟
باید انتظار برود دیگر. اینکه در رأس یک وزارتخانهای وزیری هست و گرایش خاصی دارد، آن وزیر بدون توجه به گرایش سیاسی توسط رئیسجمهور انتخاب شده است. او هم باید به همین ترتیب این مسیر را تا پایین طی کند و به گرایش سیاسی نگاه نکند. اگر مبنا این باشد که چون فلان وزیر از فلان گرایش سیاسی است باید مدیران خود را نیز از گرایش سیاسی خود انتخاب کند، خلاف شایستهسالاری است.
به این دلیل این مسئله را مطرح کردم که در انتقاداتی که به انتصابات وجود دارد همین موضوع گرایش سیاسی است که مبنای انتقادات قرار گرفته و کمتر شاهدیم که بگویند فلان مدیر توانایی اداره چنین پستی را ندارد، میگویند فلانی در جریان فتنه بوده است.
شما کاملاً درست میگویید. اگر یک کسی بیاید انتقاد کند و انتقاد او به گرایش سیاسی مدیر باشد باید به او گفت که خب مسئلهای نیست و این گرایش را هم داشته باشد، اگر فکر میکنید شایسته نیست استدلال بیاورید و اگر شایسته است مهم نیست که چه گرایش سیاسیای داشته باشد.