تاریخ معاصر ایران را که مختصر تورق گذرایی بزنید، یک نکته حاد و تکاندهنده در بزنگاههای حساس و تعیینکننده به چشم میآید و توی ذوق میزند. از ۲۸مردادماه سال۱۳۳۲ تا همین چند سال پیش در دولتی که تدبیر و امید خوانده میشد، در پیچهای تاریخی متعددی، شاهد یک نسیان و فراموشی مقطعی در حافظه تاریخی و کنش جمعی خود بودهایم که تبعات سخت و دردناکی را در پیامدش نصیب حال و احوال کشور و ملت کرده است. از ماجرای مرحوم مصدق گذر میکنم که شرحش را کم یا زیاد همگان میدانیم.
جلوتر میآییم و به سالهای دولت اصلاحات نظری میافکنیم. دولتی که به گواه همه آمار و شاخصها در عرصهها و سپهرهای مختلف اگر نگوییم کارنامه درخشان داشت، لااقل دستاوردهای قابلقبول داشت و میتوان آن را موفقترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی تا بدین لحظه خواند؛ اما چه شد که در انتخابات بعدی بهیکباره این زنجیره قطع و دولتی با دیدگاه و عملکردی ۱۸۰درجه متفاوت بر مدار قدرت قرار گرفت؟ مگر مردم با گوشت و پوست خود توفیقات و دستاوردهای دولت را حس نمیکردند؟ چگونه پس راهی متفاوت برگزیدند؟
پاسخ سهل و ساده و آسان است. در آن سالها، شماری از نخبگان سیاسی و رسانهای مدام بر تنور افزایش مطالبات و بالابری توقعات از دولت میدمیدند و کار به جایی رسید که در دولت دوم خاتمی پروژه «عبور از خاتمی» کلید خورد و نارضایتی در پیامد این افزایش بیقاعده مطالبهگری دو سال بعد در انتخابات منجر به آن نتیجه شد. به سراغ دولت دوم روحانی بیاییم، در انتخاباتی کمسابقه و شورانگیز با بالاترین درجه ارتقای سرمایه اجتماعی، دولت آغاز به کار کرد. فارغ از اینکه عملکردهای دولت وقت همسان با توقعات، دچار چه ایراداتی بود، در اندک فاصلهای موج انتقادات داخلی بالا گرفت و با آنکه تغییرات و تکانه شدید و غیرمنتظره اقتصادی و اجتماعی از موسم انتخابات تا وقوع اعتراضات بهوقوع نپیوسته بود، کشور به فرآیندی رهنمون شد که منجر به معضلات عدیده اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در چند سال متوالی شد و در قهر انتخاباتی و گسست اجتماعی از جمله اعتراضات سال۱۴۰۱ خود را نشان داد.
اما چرا در دولت اصلاحات و دولت اعتدال که هر دو کارنامه قابلقبولی داشتند و از همه مهمتر با اندوخته گرانبهای سرمایه اجتماعی وثیق و پردامنه آغاز به کار کرده بودند؛ در نهایت به این وضعیت ناخوشایند رسیدیم و نسبتش با شرایط فعلی چیست و چگونه میتوان از بازتکرار آن جلوگیری کرد؟ همانگونه که در ابتدای مطلب بدان اشاره و تصریح رفت، متاسفانه ما عادت نداریم که به حافظه تاریخی خود رجوع کنیم و از اشتباهات و ابتلائات پیامدی درس بگیریم و مرتکب باز تکرار آن نشویم؛ نکتهای که این روزها کمابیش در مورد دولت پزشکیان هم شاهد آن هستیم.
از استقرار دولت (رای اعتماد به کابینه) بر مدار قدرت دو ماهی بیش نگذشته است؛ دولتی که به اذعان همگان میراثدار مشکلات فراوان است با بیسابقهترین چالشهای بیرونی در عرصه سیاست خارجی طی سهدهه اخیر و پس از پایان جنگ هشتساله روبهروست و عملاً در وضعیت شبهجنگی قرار دارد و بهرغم آنکه از وفاق ملی گفته و بدان پرداخته است، از تخریب و هجمه مخالفانش مصون نمانده و به هر بهانهای در سیبل حملات قرار گرفته است.
حال با همه این اوصاف، آیا رواست که بدون هیچ مکث و تأمل و خویشتنداری دولت را بابت هر فعلوانفعالی به صلابه بکشیم و با کوچکترین لغزش و اشتباه گفتاری یا اندک تکانه اقتصادی، مؤاخذه تمامعیار کنیم و از یأس و ناامیدی و یا پشیمانی از رای به پزشکیان، داد سخن دهیم؟ بله، همگان میدانیم که دولت و شخص پزشکیان وظیفه دارد که به اندک وعدههای دادهشده خود، جامهعمل پوشاند و در زمینههایی چون رفع فیلترینگ، گشایش در مقولات فرهنگی و برخوردهای قهری مثلاً در زمینه حجاب یا بهبود وضعیت معیشت طبقات فرودست یا ایجاد تغییرات در ساختار دولت و منادیان وضعیت موجود، گام بردارد که شماری از آنها نیز در کوتاهمدت قابلحصول است و در توان دولت نیز هست.
قصور در چنین مواضعی البته پذیرفتنی نیست و نقد و گلایه و مطالبه پیرامون آن نیز حق بلامنازع همه شهروندان ایرانی فارغ از هر گزینه و گزارهای است و درست است که در برخی جاها همانند اظهارات وزیر ارتباطات در موضوع فیلترینگ یا در برخی انتصابات و ناهماهنگی در تیم اقتصادی و ضعف تیم اطلاعرسانی دولت، گلایهها وارد و شایسته تأمل و دقت و بازنگری است؛ اما از حق نگذریم که ایجاد تغییرات پایدار و تاثیرگذار، نیازمند زمان بیشتری است.
در مواردی نیازمند تعامل و توافق چندقوهای و وفاقگرایی است که شاید به مذاق حامیان دولت خوش نیاید و خود سببساز برخی گلایهها باشد. در حوزه معیشت و اقتصاد که کار بسی سختتر و زمانبرتر نیز هست و برخی التهابات کنونی بازار هیچ ارتباطی با عملکردهای دولت فعلی ندارد و متغیر خارجی دارد. در حوزه فرهنگی نشانههای تغییر مواجهه و رویکرد تعاملی فراتر از تبلیغات تخریبی نیز البته هویدا است.
به هر تقدیر، وضعیت منحیثالمجموع آنگونه نیست که برخی شتابان و بیطمأنینه از یأس و ناامیدی و قطع امید از دولت و عدم هرگونه تغییر وضعیت بگویند و مدعی تکرار بیکموکاست دولت قبل شوند. یا با انتصاب یک فرد و چند استاندار غیرهمسو با طیف خود، دهها انتصاب مثبت و تغییرات ملموس در راستای وعدههای دولت در بهکارگیری زنان و اقوام و مذاهب در مناصب بیسابقه را نبینند و بگویند که دولت به تندروها هبه شده است!
البته همه ما انتظارات و توقعات بحقی از دولت داریم؛ اما آنگونه نشود که با افزایش بیضابطه انتظارات و مطالبهگری ناموزون و نامنطبق با واقعیات، دولت را در همین آغازین گامها به ورطه بیپشتوانگی سوق دهیم و تجربیات تلخ گذشته را باز تکرار کنیم.