گروه بین الملل: "آماندا تاوب" نویسنده و تحلیلگر نیویورک تایمز در مقاله ای، با اشاره به دولت دوم ترامپ به این نکته پرداخته که وی (ترامپ) اکنون با واقعیتهای جدی و متفاوتی در مورد منطقه خاورمیانه مواجه است و نمیتواند سیاستهای پیشین خود را در قبال این منطقه در دستوکار داشته باشد. در حقیقت، این تحلیلگر آمریکایی به این مساله تاکید دارد که منطقه خاورمیانه پس از عملیات هفتم اکتبر حماس به شدت تغییر کرده و باید مطابق با واقعیتهای تازه این منطقه، با آن مواجه شد. موضوعی که تغییر در سیاستهای ترامپ و تیم سیاست خارجی او را به یک الزام برای واشینگتن تبدیل میکند.
آن دسته از کارشناسانی که رفتارها و سیاستهای دونالد ترامپ را دنبال و تحلیل میکنند به خوبی میدانند که احمقانه خواهد بود اگر بخواهند وی و کنشهایش را پیش بینی کنند. با این حال، زمانی که صحبت از حوزه سیاست خارجی آمریکا و به ویژه رویکرد این کشور به خاورمیانه میشود، مسائلی مطرح میشوند که بدون تردید دوره دوم حضور او در کاخ سفید را متفاوت از دوره اولش خواهند کرد.
منطقه خاورمیانه از زمان اجرای عملیات هفتم اکتبر در سال ۲۰۲۳ تا حد زیادی ماهیتی متفاوت به خود گرفته است. اکنون موازنه قدرت در منطقه دچار تغییراتی شده و اولویتهای بازیگران اصلی در این خاورمیانه نیز متفاوت شده است.
بسیار بعید است که بتوانیم پیشبینی کنیم در ادامه شاهد چه رویدادهایی خواهیم بود. با این حال، تمرکز بر مسائلی که در منطقه خاورمیانه دچار تغییر شده اند و برای ترامپ حامل معانی مهمی هستند، میتواند چشم اندازهای قابل تاملی را در مورد آینده ارائه کند.
عملیات هفتم اکتبر
عملیات هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ حماس علیه اسرائیل را به معنای واقعی کلمه باید در زمره رویدادهایی ارزیابی کرده که تاریخ را به قبل و بعد از خود تقسیم کردند. در این حمله، حماس عملیات موفقی را علیه اسرائیل انجام داد و توانست دهها اسرائیلی را به اسارت بگیرد. این حمله به زعم بسیاری از تحلیلگران، عملا مفروضات مرتبط با درگیریها میان فلسطینیها و اسرائیل که سالها برقرار بودند را درهم شکست و آغاز دورهای از عدم قطعیت و درگیریهای خشونت آمیز را سبب شد.
در دوره نخست حضور ترامپ در قدرت و البته در بخش زیادی از دوره حضور بایدن در کاخ سفید، درخواستهای مکرر مردم فلسطین برای اینکه صاحب یک دولت مستقل شوند، مورد بیاعتنایی قرار گرفت. اسرائیل کرانه باختری را به شدت کنترل میکرد و البته که نوار غزه را نیز به نحوی تحت رصد و محاصره داشت که اینطور به نظر میرسید این وضعیت تا ابد پایدار خواهد ماند.
با این همه، عملیات هفتم اکتبر و جنگها و درگیریهایی که پس از آن به راه افتاد، عملا همه چیز را تغییر داده و آمریکا بار دیگر به نحوی عمیق در مسائل منطقهای گرفتار شده است. واشینگتن حمایتهای نظامی گستردهای را از اسرائیل در قالب جنگ علیه غزه و حزب الله در لبنان در دستوکار داشته است. در این بحبوحه، جنایات اسرائیل در غزه و کشتار هزاران انسان غیرنظامی و البته آواره سازی بیش از یک میلیون فلسطینی ساکن در این منطقه، توجهات بین المللی به مساله فلسطین و ضرورت تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی را بیش از پیش افزایش داده است.
برهم خوردن موازنه ایران و اسرائیل
قبل از اجرای عملیات هفتم اکتبر، اسرائیل و ایران نوعی موازنه گاه و بیگاه توام با خشونت، اما پایدار را تجربه میکردند. آنها در نوعی "جنگ در سایه" درگیر بودند، اما هیچکدام خواهان یک جنگ تمام عیار نبودند و نوعی موازنه بازدارندگی متقابل را حفظ میکردند.
با این حال، این موازنه پس از اجرای عملیات هفتم اکتبر دچار چالش شد و به طور خاص پس از حمله سال جاری اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، ماهیت بحرانی به خود گرفت. ترور اسماعیل هنیه در تهران و البته ترور سید حسن نصرالله در بیروت نیز این بحران را تعمیق کرد. در این راستا، ایران دو حمله موشکی بزرگ را به اسرائیل انجام داد و در جبهه مقابله نیز اسرائیل دست به حملاتی محتاطانه علیه سامانههای پدافندی و تاسیسات تولید موشک ایران زد.
من (نویسنده مقاله) پیشتر هم گفته ام که اگر ایران و اسرائیل در تعریف یک موازنه جدید میان خود شکست بخورند، احتمال اینکه درگیریها میان این دو تشدید شوند بسیار بالاست و میتواند کشورهای مختلف دیگری را نیز درگیر کند.
عربستان سعودی و ایران؛ از جنگ سرد تا تنش زدایی
برای بخش اعظم دهه ۲۰۱۰ میلادی، عربستان سعودی و ایران درگیر جنگهای نیابتی و نوعی جنگ سرد در چهارچوب معادلات کلان منطقه خاورمیانه بودند. رقابت آنها موجب اوج گیری تنشها در سطح منطقه خاورمیانه شد. با این حال، این روند هم دچار تغییر شده است. در ماه مارس سال ۲۰۲۳، یک توافق تنش زدایی میان ایران و عربستان سعودی با میانجی گری چین منعقد شد. در این چهارچوب، دو کشور توافق کردند تا: سفارتخانههای خود را در خاک یکدیگر بازگشایی کنند، توافق امنیتی قدیمی میان خودشان را احیا کنند، منافع یکدیگر را هدف قرار ندهند، جنگ رسانهای علیه یکدیگر را کاهش دهند و در امور داخلی هم مداخله نداشته باشند.
با این همه، بسیاری از این مسائل به جای اینکه موضوعاتی واقعی باشند، صرفا آرزو هستند. "آنا جاکوبز" عضو ارشد گروه بحران بین المللی معتقد است که آنچه میان ایران و عربستان سعودی رخ داده نوعی "تنش زدایی محتاطانه" است. با این همه، گرم شدن روابط دو طرف در طی هفته گذشته جلوهای عینی را از خود را به نمایش گذاشت. در این راستا، مقامهای ارشد نظامی ایران و عربستان سعودی در تهران با یکدیگر دیدار کردند. در همان بحبوحه، همانطور که خبرگزاری رسمی عربستان گزارش داده، رئیس جمهور ایران به طور مستقیم با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان و حاکم غیر رسمی این کشور به صورت تلفنی گفتگو کرده است.
این گفتگوها یک پیام قدرتمند را به ویژه به ترامپ که بار دیگر پیروز انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا شده، میفرستد. این پیام نیز این است که منطقه کنونی تفاوتهای زیادی با منطقهای دارد که ترامپ در دوره نخست حضور خود در کاخ سفید آن را تجربه کرد. به بیان ساده تر، ماهیت روابط میان ایران و عربستان سعودی اکنون متفاوت از گذشته است.
عقبگرد بزرگ برای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل
قبل از عملیات هفتم اکتبر، عربستان سعودی و اسرائیل در آستانه عادی سازی روابط دیپلماتیک خود بودند. رویدادی که در صورت تحقق میتوانست بسیاری از معادلات منطقه خاورمیانه را تغییر دهد. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل امید داشت که حصول یکچنین توافقی موجب خواهد شد تا نسخه خاورمیانهای تشکیلات ناتو ایجاد شود و در قالب آن، پیوندهای اسرائیل و عربستان سعودی تقویت گردد و البته که جهان شاهد تشدید انزوای ایران و متحدانش باشد.
با این حال، اکنون همه چیز تغییر کرده است. جنگهای اسرائیل در غزه و لبنان این گزاره که عربستان سعودی و یا دیگر کشورها بخواهند با اسرائیل دست به عادی سازی روابط بزنند را به امری غیرقابل دفاع و نشدنی تبدیل کرده است. در بهترین حالت اگر اسرائیل تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی را نپذیرد، اساسا توافقات عادیسازی کاملا روی هواست. اگر این مساله را در کنار اوج گیری روند تنشزدایی از روابط ایران و عربستان مد نظر داشته باشیم، این چشم انداز که شاهد ظهور یک نظم منطقهای تازه در خاورمیانه باشیم که در قالب آن اسرائیل و نَه ایران منزوی باشد، بیش از پیش تقویت میشود.
غیرقابل پیش بینی بودنِ دونالد ترامپ
در دوره نخست حضور ترامپ در قدرت، بسیاری این استدلال را مطرح میکردند که او استراتژی "مرد دیوانه" را در حوزه مسائل خارجی دنبال میکند. این استراتژی بر پایه این گزاره بود که با نمایش تصویری تهاجمی از سیاستهای آمریکا و شخص رئیس جمهور آن، از وقوع بسیاری از چالشها علیه آمریکا و منافع آن جلوگیری شود.
اگرچه شاید تئوریسینهای آمریکایی تا حدی در مقابله با طیف رقبای آمریکا استفاده از راهبرد مرد دیوانه را مفید بیابند با این حال، رفتارهای غیرمنطقی با طیف دوستان آمریکا میتواند آنها را از این کشور دور کند و این دسته از کشورها را وادار کند که به دنبال اتحادهای دیگر بروند.
در سال ۲۰۱۹، شاهد انجام یک حمله موشکی و پهپادی دقیق به تاسیسات نفتی عربستان بودیم. آمریکا، ایران را متهم اصلی این ماجرا معرفی کرد با این حال این حوثیهای یمنی بودند که عملیات مذکور را انجام داده بودند. ترامپ در آن زمان اعلام کرد که آمریکا عجلهای برای پاسخ دادن به این اقدام ندارد. دلیل این موضع گیری ترامپ این بود که وی نمیخواست آمریکا درگیرِ یک جنگ بزرگ در خاورمیانه شود.
اساسا همین رویکرد دولت آمریکا بود که سبب شد تا عربستان به سمت تنشزدایی با ایران حرکت کند. حال دولت دوم ترامپ میتواند حامل پالسها و پیامهای پیچیدهتری برای کشورهای منطقه باشد. نامزدهای ترامپ برای تصدی سمتهای مرتبط با سیاست خارجی آمریکا با محوریت خاورمیانه، سابقه بسیار کمی در رابطه با مسائل خاورمیانه دارند با این حال، عمدتا حامیِ سرسخت اسرائیل هستند.
اگرچه ترامپ مدتهاست که رویکردهای سخت گیرانهای را علیه ایران در دستورکار داشته با این حال، بنابر آنچه همکارم فرناز فصیحی گفته است، در هفته جاری، ایلان ماسک از چهرههای نزدیک به دونالد ترامپ با دو مقام ایرانی در آمریکا جهت بررسی راههای کاستن از سطح تنشها میان دو کشور دیدار و گفتگو داشته است.