گروه فیلم: ایرج (حسین خواجه امیری) قطعه موسیقی «دنیا دو روزه» را در همکاری با بهنام خدارحمی منتشر کرد. به گزارش ایلنا، جدیدترین اثرایرج خواجه امیری با عنوان «دنیا دو روزه» به آهنگسازی و تنظیم بهنام خدارحمی بعنوان هدیه زادروز تولد وی تولید و منتشر شد. ترانه سرای این اثر شریف توکلی است و هنرمندانی همچون کوشا صرافی گهر، پیام طونی، امیر فیروزبخت، امیرحسین زندیان (ویلن)، کوشا صرافی گهر (ویولا)، کریم قربانی، داوود منادی (ویلنسل)، عادل اصغرزاده (کنترباس)، بهنام خدارحمی (پیانو)، افسانه افشار (فلوت)، حسین میرزایی (هورن)، امید امیری، امیر احدی (تار)، علیرضا دهقان، علی دولو (عود)، پریسا احدی (سنتور)، علی ستاری، محمدرضا محمدی (قانون)، امیر فیروزبخت (کمانچه)، بهنام حکیم (جومبوش)، امیر دباغیان (دف و دایره)، بابک خواجه امیری، علی فتحعلیان (تنبک) نوازندگی این قطعه ار بر عهده داشته اند.
«دنیا دو روزه» یک قطعه ارکسترال کلاسیک ایرانی است که همه سازها به صورت زنده و آنالوگ ضبط شدهاند و در ابتدا ملودی ساخته شده و سپس ترانه بر روی ملودی سروده شده است. صدابرداران «دنیا دو روزه» رحیم شب خیز، مهدی سالک اردستانی، شهروز شب خیز، ناظر ضبط صدا الیکا خواجه امیری، مدیر هماهنگی محمدرضا تنها و همچنین مدیریت و مشاوره رسانهی این قطعه با لیلا رضایی بوده است.
...
فرزانه عمیمی نژاد، همسر پهلوان آواز ایران با انتشار یک یادداشت از این قطعه و این صدای ۹۳ساله حمایت کرد و نوشت:
ایرج و یک فراخوان همگانی برای
مهربانی
ادیبان و متفکران جهان چه زیبا دنیا را فناپذیر میدانستند و آن را «سرای سپنج» نام نهاده اند.
زندگی خود را که مرور میکنم
گویی چشم به هم زدنی بوده است و بقول ادبیات رایج این روزها گویی «دو روز» بیش نبوده.
در کودکی برایم سوال بود که چرا میگویند دنیا دو روز است؟!
اینک میفهمم و چه سخنها که در سینهام موج نمیزند؟!
اندیشهی سفارش ساخت آهنگی به بهنام خدارحمی و خواندنش توسط ایرج از پرسشی شروع شد که آیا روزگار، صفات و القابی چون بیمروتی! نامهربانی! بیرحمی را خودش کسب کرده است یا آن را از آدمیان وام گرفته است؟!
این پرسش نامتعارف جوابی متعارف به خود میگیرد که این آدمیانند که با هم به جای مهربانی نامهربانند و به جای مروت ناجوانمردی میکنند، اما چرا؟!
گمان میکنم که آنان گفتهی سعدی را نشنیدهاند و برای هستی بقایی قائلند.
اما من هم صدا با ایرج میگویم دنیا دو روز است.
که گفتهی هستی را اینگونه ادامه میدهم:
غرض نقشی است کز ما باز ماند
که هستی را نمیبینم بقایی