به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۱۰ - ۱۰:۰۰
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۵ ساعت ۱۲:۲۸
کد مطلب : ۷۶۸۰۷

برادركشي در مراسم خاكسپاري پدر

گروه حوادث: متهم اصلي پرونده برادركشي را از دور مي‌آوردند. دست و پايش در زنجير بود. اندوه در نگاهش موج مي‌زد اما زن، پسر و عروسش با لبخند به سراغش رفتند. قرار نبود حكم اعدام براي او صادر شود چون اولياي دم رضايت داده بودند.
به گزارش اعتماد، ساعت ١٠:٣٠ صبح ديروز در شعبه ٧٢ دادگاه كيفري استان تهران، امين ٤٥ ساله به اتهام قتل برادر خود به نام رامين و اخلال در نظم عمومي در سال ٨٩ پاي ميز محاكمه نشست. دادگاه او شاكي نداشت. اولياي دم زن و بچه برادرش بودند كه بدون دريافت ديه سرانجام از خون رامين گذشتند. به اين ترتيب دادگاه براي رسيدگي به اتهام اخلال در نظم عمومي برگزار شد.

متهم اصلي پرونده كه از سال ٨٩ تاكنون به خاطر قتل برادر خود در مراسم خاكسپاري پدرش، پنج سال از عمر خود را در زندان سپري كرده بود، پس از قرائت كيفرخواست به جايگاه احضار شد. او گفت: «تيرماه ٨٩ بود كه براي مراسم خاكسپاري پدرم رفته بودم. من آن زمان شيشه مي‌كشيدم و آن روز هم در حال خودم نبودم. در آن شرايط خيلي ناراحت بودم و يك لحظه كنترلم را از دست دادم. توهم زده بودم. به برادرم رامين كه آن موقع ٤٣ ساله بود حمله كردم و با چاقو اورا زدم. الان يادم نمي‌آيد چند ضربه به او زدم. او روي زمين افتاد و كشته شد. الان پشيمانم.»

امين ٤٥ ساله كه پسر ٢٤ ساله، عروس و همسرش در دادگاه بودند، مدام پاهايش را مي‌لرزاند. خانواده‌اش به او گفته بودند كه زن و بچه‌هاي امين بدون دريافت ديه رضايت داده‌اند. آنها لبخند به لب داشتند اما تكرار حادثه برادركشي براي متهم پرونده سخت بود و پاها و زبانش را مي‌لرزاند. اولياي دم در حالي رضايت داده بودند كه حكم اعدام متهم پيش از اين صادر و در ديوان عالي كشور نيز تاييد شده بود.

در جريان رسيدگي به پرونده مشخص شد كه متهم، پيش از اين به دليل جرايم مرتبط با مواد مخدر بيش از ٩ بار به زندان افتاده است. او ادامه داد: «من الان پنج سال است كه در زندانم و پاك شده‌ام. آنجا به راحتي مي‌توان به مواد دست پيدا كرد. من الان عروس دارم. نمي‌خواهم ديگر به سراغ مواد بروم. »

در پايان دادگاه، قضات براي صدور راي از جنبه عمومي جرم وارد شور شدند. رسيدگي به اتهام امين تنها يك ربع زمان برد. همه در حال ترك جلسه بودند. قاضي داشت برگه‌هاي روي ميز را در كيفش مي‌گذاشت كه همسر متهم بار ديگر وارد شد و گفت: ببخشيد آقاي قاضي، كي تكليف شوهرم معلوم مي‌شود؟