رضا صادقیان
سخنان بیان شده از سوی مخالفان و موافقان وزیران پیشنهادی در مجلس شورای اسلامی، قبل از آنکه براساس برنامه کارشناسی وزیران از سوی نمایندگان صورتبندی شده باشد و یا شاهد انتقادی جدی براساس آمار و ارقام به کارنامه کاری وزرای پیشنهادی باشیم با حکایت تلخ و تکراری دیگری روبرو هستیم. داستان دولت بزرگ و چاق، دولتی که همهجا هست و میزان تاثیرگذاریاش را در جای جای سیاستهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی میتوان دید.
چنانچه به نقد برخی از نمایندگان مجلس به برنامههای ارایه شده از سوی وزیران دقت کنیم، قبل از آنکه ایرادهای ساختاری، مدیریتی و بیبرنامه بودنها را برجسته ببینیم، بزرگ بودن و همهجا حاضر و آماده بودن دولت را ناظر هستیم، حضوری پررنگ که نمایندگان موافق و مخالف تا آخرین روز کاری در مجلس آن را به صورت بیواسطه احساس میکنند. نمایندگان مجلس شورای اسلامی در طول دوره نمایندگی قبل از آنکه درگیر کارهای قانونگذاری وترمیم قوانین قدیمی و غیرکارآمد باشند و معنای واقعی قوه مقننه را احیاء کنند، در همه حال با مدیران دولتی حوزه نمایندگی خود درگیر هستند، مدیرانی که میزان همراهی یا ناهمراهی آنان به سیاستهای دولتی بازمیگردد که مستقر است و کلیه اهرمهای اجرایی را در ید خود دارد و بعضا نمایندگان را کاملا همراه خویش میخواهد.
دولت در ایران بیش از آنچه گمان میکنیم بزرگ است. هیکلی غولآسا و سری کوچک دارد، غیرکارآمد بودن را میتوان به این اندام نامتوازن مرتبط دانست. دولتی که فیبر نوری میکشد، سرعت اینترنت را از روی رضایت و یا نارضایتی شرکتهای خصوصی و کاربران افزایش یا کاهش میدهد و همزمان به امور سیاستگذاری در حوزه پولی، بانکی و بیمه مشغول است، وظیفه دارد تورم را کنترل و فضای کسب و کار را بهبود بخشد، کتابهای درسی و آموزشی را تدوین میکند و تاریخ خاص خودش را به دانشآموزان میآموزد و تلاش دارد بحران زیست محیطی و کمبود آب را براساس سیاستهای کارآمد پاسخ گوید، حتی مشخص میکند شما چه جنسی را با چه قیمتی در بازار به فروش برسانید ولی در فروش اجناس خودش به مردم کاملا آزاد است، اجازه تاسیس حزب میدهد و به دانشجویان میگوید چه زمانی فعالیت سیاسی کنید-نکنید و. . . همه این کارها را دولت انجام میدهد.
دولتی که اگر عقل بزرگتر میداشت به دلیل آنکه جثهاش در همه دورهها بزرگتر از مغزش هست، ناخواسته بطرف پاسخ ندادن به مطالبات شهروندان گام برداشته و آنطور که برنامههای مدون شده نشان میدهند، در هر حالتی چند گام از برنامههای توسعه عقبتر بوده و ناکام. از همینرو میتوان به نکتهای دیگر دقت داشت، دولتی با این حجم و عظمت، حتی اگر هم بخواهد و برنامهای برای بهسامان کردن همین سیستم بزرگ هم داشته باشد و میلیونها کارمند خیرخواه را همراه خود کند و این خیر عموم را با صدایی بلند پشتتریبون مجلس خطاب به نمایندگان بیان کند، در نهایت امر موفق نخواهد شد. همین که با تکرار برنامههای وزیران پیشنهادی طی دولتهای مختلف روبرو هستیم، حکایت ناتوانی دولتهاست. دولتی که بزرگ باشد، همین که توان جابجا کردن آن بدن چاق را پیدا کند جای شکر دارد، اجرا کردن طرحهای نوین و تعریف پروژههای توسعه پیشکش!
دولت دوازدهم اگر قرار است کاری انجام دهد و دولت به معنای نهادی سیاستگذار در حوزههای کلان را بازتعریف و صرفا به سیاستگذاری ورود کند و به بهانه حفظ جایگاه و قدرتمندی باعث محقر نشدن نهادهای دیگر نشود، نیاز است چربیهای این بدن چاق را لاغر کند، قبل از آنکه براثر فشار خون و مرض قند و هزاران مرض دیگر سکته کند. دولتی که وزیران پیشنهادی آن با صدها سازمان فرعی و اصلی دست به گریبان است، ناخواسته در لحظه پاسخ دادن به نیازهای عمومی مردم غیرتوانمند خواهد بود.