محمد توکلی
۱ـ در خبرهای روزهای گذشته آمده بود که روسیه به دنبال آن است تا مراسم روز ملی خود را که در پایتختهای کشورهای مختلف به شکل سالانه برگزار میشود این بار به جای تلآویو در قدس برگزار کند. این اقدام روسها نشانهای دیگر از این است که آنها نیز همچون دولت دونالدترامپ به دنبال به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم اسرائیل هستند. در یک نگاه کلانتر میتوان به این نتیجه رسید که روسیه و اسرائیل در بسیاری از موضوعات منطقهای و بینالمللی نه تنها اختلاف چندانی با هم ندارند بلکه میتوان موضوع اسرائیل را از نقاط مورد تفاهم ایالات متحده و روسیه دانست.
پرسشی که به این بهانه میتوان طرح کرد این است که آیا جریان رسمی حاکم بر تبلیغات رسانهای در ایران به این دلیل شعارمرگ بر روسیهرا تجویز میکند؟! پاسخ بدیهی این سئوال، پاسخی منفی است. نه تنها چنین شعاری تبلیغ نمیشود بلکه گویندگان و تبلیغ کنندگان آن، افرادی نامیده میشوند که در حال تبلیغ و گسترش شعاری انحرافی هستند. ریشه مخالفت تصمیم گیران با این شعار چیست؟ موضوعی به ناممنافع ملی. مسئولان کشور در یک ارزیابی کلی به این نتیجه میرسند که مطرح شدن چنین شعاری در روزی مثل روز قدس خلاف منافع ملی کشور است. در نتیجه نه تنها با این شعار مخالفت میکنند بلکه تا آن جایی که ممکن است خبرهای مرتبط با حمایت روسها از اسرائیل را هم سانسور میکنند. حال بر همین مبنا میتوان این پرسش را مطرح ساخت که شعارهایی مانند مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس، مرگ بر فرانسه، مرگ بر آل سعود و... چطور؟ آیا این شعارها همراستا با منافع ملی ایران است؟ به نظر میآید که لازم است یکبار دیگر به این موضوع اندیشید که آیا در دنیای امروز راههای اعتراضی کم هزینهتری برای اعتراض به ظلم و بی عدالتی در جهان وجود ندارد که سبب نقض غرض نیز نشود؟
۲ـ هنگامی که در تشخیص منافع ملی دچار خطای محاسباتی شویم آن گاه به یکباره مسئولانی به بهانه حمایت از مردم فلسطین موضوعی همچون هلوکاست را به شکلی در سطح جهان مطرح میکنند که نه تنها کمکی به فلسطینیان نمیکند بلکه سبب انزوای ایران نیز میشود. هنگامی که مسئولان دولت اصولگرا تصور میکردند با تشکیک در هلوکاست میتوانند زمین بازی را تغییر دهند اتفاقا ناخواسته مشغول فراهم کردن فضایی بودند که نتیجه آن جز انزوا برای کشورمان نمیشد. واقعیت آن است که آنچه فلسطین را نجات خواهد داد نه مداخلههای برون مرزی سایر کشورها بلکه خواست و اراده مردم همان کشور است. تا زمانی که تصور شود میتوان با دخالتهای مالی، نظامی و تبلیغاتی بدون ایجاد اجماع داخلی در فلسطین ظلم اشغالگران را پایان داد این چرخه باطل که به سود هیچکس نیست ادامه پیدا میکند.
۳ـ در اولین روز قدس پس از انتخابات۸۸ شاهد آن بودیم که افرادی شعارهای اعتراضی خود را که چندان ارتباطی هم با این مناسبت نداشت را در حاشیه راهپیمایی روز قدس مطرح میکردند. در آن زمان رسانههای اصولگرا یک صدا چنین شعارهایی را شعار انحرافی خواندند و آن را خلاف هدف روز قدس دانستند. حالا و با گذشت حدود ده سال شاهد آن هستیم که که منتقدان به شعارهای معترضان۸۸ خود همان راه را میروند. در راهپیمایی روز قدس و همچنین قطعنامه رسمی صادر شده پس از این راهپیمایی شاهد بودیم که اعتراض به سیاست خارجی دولت روحانی، برجام، FATF، سند۲۰۳۰ و... هم مطرح شده است که مشخصا هیچ ارتباطی به روز قدس نداشته است. شاید بتوان با این توجیه که معترضان۸۸ امکان دیگری برای اعتراض نداشتند شعارهای بی ارتباط به روز قدس آنان را قابل پذیرش دانست اما جماعتی که تمامی تریبونهای رسمی نظام را در اختیار خود گرفتهاند چه بهانهای برای این سوءاستفاده از چنین مناسبتی دارند؟
۴ـ در همان ماههای بحرانی پس از انتخابات۸۸ شاهد بودیم که اقلیتی در جمع معترضان علیه برخی شخصیتها و مسئولان کشور شعارهای تند و گاه توهین آمیزی را سر میدادند. در آن روزها رسانههای جناح تندرو از صدر تا ذیل جریان اصلاح طلبی را عامل این شعارهای یک اقلیت میدانستند. حالا چند سالی است که این بومرنگ دنیای سیاست به سمت آنها برگشته است و شاهد هستیم که در راهپیمایی هایی همچون روز قدس به مسئولان دولتی از رییس جمهور تا معاونان و وزرا حمله و توهین میشود، موضوعی که امسال هم تکرار شد. اما در این سالها دیگر خبری از دلواپسیهای رسانههای تندرو و صداوسیما نیست و ظاهرا اهانت به مسئولان کشور تنها زمانی محکوم است که آن مسئولان هم قبیله باشند!