محمد توکلی
در بخشی از یادداشت اخیر حسامالدین آشنا، مشاور رییسجمهور روحانی که به بهانه نشست هلسینکی نوشته شده است میخوانیم: «زمان آن است که با آمریکای ضدترامپ و با غرب منهایترامپ گفتگو کنیم» خلاصه آنچه آقای مشاور تلاش دارد در این یادداشت مطرح کند این است که نه غرب و نه آمریکا یکپارچه نیست و رفتارها و سیاستهای خاص رییسجمهور ایالات متحده فضایی را ایجاد کرده است که شکافها و سیاستهای متفاوت در غرب و هیئت حاکمه آمریکا بیشتر از گذشته خود را نشان دهد.
هنگامی که به صحنه واقعیات مینگریم هم مشاهده میشود که بله، سیاستهای دولتترامپ اختلافات و تنشهای درون آمریکا و دولت آمریکا با شرکای اروپاییاش را عیانتر از گذشته به نمایش گذاشته است. بدیهی است که هر کشور در چنین شرایطی تلاش میکند تا از این شکافها و تنشها در درون کشور مقابل و در روابط آن کشور با سایر کشورها نهایت استفاده را ببرد و ابزار این کار هم گفتگو با «آمریکای ضدترامپ و غرب منهایترامپ» است. مشکل بزرگ اما از آن جایی شروع میشود که در نظامات تصمیمگیری در کشور عزیز ما این امر بدیهی اساساً درک نشده، نمیشود و تا اطلاع ثانوی نخواهد شد!
بیاییم کمی به عقبتر بازگردیم؛ به دورانی که محمدجواد ظریف نماینده ایران در سازمان ملل بود. در آن روزها آقای ظریف تمام تلاش خود را به کار میبست تا به شکل غیررسمی با سیاسیون آمریکایی که ممکن بود گفتگو با آنان به تحقق منافع ملی ایران کمکی کند ارتباط برقرار کند. اما پاسخ این کارهای ظریف چه بود؟ برکناری از نمایندگی ایران در سازمان ملل و متهم شدن به خیانت و همکاری با آمریکاییها توسط جناح تندرو.
ریشه این قبیل اتهامات و چنین نگاهی، به این مسئله بازمیگردد که در نظر گروهی از تصمیمگیران در نظام سیاسی مستقر غرب «ید واحده» است و تغییر دولتها در آن هیچ تغییر در سیاستهای آنان به هیچ عنوان ایجاد نخواهد کرد. قاعدتاً در نگاه این افراد این وضعیت درباره حکومت آمریکا شدیدتر و بیشتر است و از ریگان تا کارتر، از بوش تا کلینتون، از اوباما تاترامپ و. . . همه و همه یک روح در چند بدن بوده و هستند!هنگامی که با چنین رویکردی به غرب و ایالات متحده بنگریم کاملاً طبیعی است که هر تلاشی برای ارتباط و گفتگو با هر یک از آنان و هر بخش از حاکمیت کشورهای غربی را خلاف منافع ملی و حرکتی ضد امنیت ملی قلمداد کنیم.
واقعیت آن است که در چند سال اخیر افراد بسیاری به تصمیمگیران نظام در حوزه سیاست خارجی توصیه کردند تا این رویکرد را کنار گذاشته و از ظرفیتها و خلاءهایی که تنشها میان کشورهای غربی و یا در خود آمریکا ایجاد میشود استفاده ببرند اما در کمال تاسف باید گفت که این سخنان خریداری نداشته و ندارد. کوتاه سخن آنکه راه برون رفت از این وضعیت پیش از هر اقدامی تغییر این رویکرد غیرواقعی در نگاه به غرب و به خصوص آمریکا است. حتی اگر طرفهای غربی را «دشمن» بدانیم هم عقل حکم میکند در شناخت واقعی آنان جدیتر از این عمل کنیم.
مثلا همین برجام وقتی تصویب شد عده ای وامصیبتا می گفتند و الان هم که ترامپ پاره اش کرد و از ان خارج شد همان گروه وامصیبتا می گویند کسی نیست بپرسید اخه بی انصافهای ..... مردم فریب بلاخره شما چطور شما راضی می شویدچرا؟چون اونها هدفی جز تخریب طرف مقابل ندارند (360379)