داریوش احمدیان
ظاهراً آنچه امامان جمعه شهرهای مختلف کشورمان در این هفته مامور به اعلام آن بودهاند ایجاد دلواپسی از اصل مذاکره و به خصوص مذاکره با آمریکا بوده است. با نگاهی به مطالب مطرح شده در نمازهای جمعه شهرهای کوچک تا شهرهای بزرگ شاهد آن هستیم که نوعی هراسافکنی از مذاکره با غرب در گفتههایتریبونداران نماز جمعه مشهود بوده است. احتمالاً این سخنان واکنشی بود به اظهارات اندکی متفاوت رییسجمهور روحانی درباره پیشنهادترامپ برای ملاقات بدون پیششرط. آنچه در ادامه به آن خواهیم پرداخت این پرسش است که اساساً تابوسازی از مذاکره به سود چه کسی است؟
واقعیت آن است که نفس مذاکره در هیچ جای جهان هدف نیست و بعید است که بتوان کشوری را پیدا کرد که «مذاکره کردن یا مذاکره نکردن» در آن محل سوال و بحث سیاستمداران باشد. به طور طبیعی مذاکره ابزاری است که تمامی کشورها برای دستیابی به اهداف خود از آن استفاده میبرند.
بنابراین اصل و اساس این دعوایی که سالها است در ایران میان حامیان مذاکره و مخالفان آن در جریان است عجیب و از نگاهی مضحک است. از طرف دیگر در کمتر جایی در جهان میتوان سیاستمدارانی را یافت که پس از موفقیت در یک مذاکره دو سال و نیم فرصتی که از پرتو آن مذاکرات و توافق به دست آمده از آن را هدر بدهند و پس از آن همچنان از میز مذاکره فراری باشند.
از همه این موارد که بگذریم به این پرسش اساسی میرسیم که چنین نگاهی که مذاکره را برابر با عقبنشینی از آرمانهای ملی و مذهبی تلقی میکند به سود چه کسی است؟! بیاییم و در یک حالت فرضی تصور کنیم که تصمیمگیران نظام به هر دلیلی به مذاکره با آمریکا رضایت دهند. در شرایطی که سالها در تبلیغات رسمی مذاکره تبدیل به تابو شده است، معنای آن سازش است و نتیجه آن تسلیم چگونه میتوان به پرسشهای افکار عمومی که با چشمانی حیران به این تناقضهای آشکار مینگرد پاسخ داد؟!
از سوی دیگر تابوسازی از مفهوم مذاکره وضعیتی را ایجاد میکند که اساساً هیچ کس زیر بار مسئولیتپذیری در قبال آن نخواهد رفت. به بیان دیگر هنگامی که یکی از ابزار دیپلماسی را برابر با تسلیم دانستیم چگونه میتوان انتظار داشت کسی این «بد نامی» را به جان بخرد. به طور خلاصه میتوان گفت که نوع مواجههای که با مفهوم مذاکره در ایران میشود علاوه بر آنکه سبب خسارتهایی به کشور شده و خلاف منافع ملی است، این نوع مواجهه حتی از اعتبار تصمیمگیران نیز کاسته است.