محمد توکلی
بحران آب؛ این بحران از آن دست موضوعاتی است که حیات تک تک مردم ایران و از نگاهی کلانتر همه مردمی که در این کره خاکی زندگی میکنند را تهدید میکند. در یک دهه اخیر و به دلایل گوناگونی از جمله فقدان تدبیر از سوی تصمیمگیران شاهد آن بودیم که این بحران هر سال فراگیرتر از سال پیش شده است. مردم استانهایی همچون خوزستان، سیستانوبلوچستان، اصفهان، یزد، کرمان و... در سالهای اخیر با بند بند وجودشان خطر بحران آب را لمس کردهاند و بیراه نیست اگر بگوییم در این سالها بیشتر از هر مسئول مرکز نشینی معنای واقعی بحرانی شدن موضوع آب را درک میکنند. شاید از نگاهی بتوان گفت که وجه مثبت این بحران همین جدی شدن موضوع برای مردم و مسئولان بوده است.
توضیح بیشتر آن که تاریخ معاصر مرتبط با کشورمان به خوبی نشان داده که در ایرانِ ما تا مسئلهای به بحرانی جدی و ملموس تبدیل نشود نه توجهی به آن خواهد شد و نه عزمی برای حلوفصل آن ایجاد میشود. بحران آب دیگر موضوعی لوکس و غیرمهم نیست و حالا کمتر کسی در جامعه وجود دارد که هنگام شنیدن از آب بگوید این مسئله مهم نیست و موضوعات مهمتری برای بحث وجود دارد. همه از بحران آب میگویند و ظاهرا تلاش و برنامهریزی مسئولان نیز کاهش خطرات این بحران جدی است اما چند سالی است با مشکل بزرگتری روبرو شدهایم و آن نداشتن برنامه منسجم و ملی برای مواجهه با این بحران است.
به عنوان نمونه همین استعفای اخیر نمایندگان استان اصفهان یک مثال روشن از وضعیت تصمیمگیری در حوزه آب است. نگاه محلی به یک بحران ملی و تلاش برای فشار آوردن به تصمیمگیران در جهت حل بخشی از این مسئله که مرتبط با استان این نمایندگان است. فصل بودجهریزی از جمله زمانهایی است که شاهد غلبه همین نگاه محلی به ملی هستیم؛ چه در موضوع آب و چه در سایر مسائل و حالا هم نمایندگان اصفهان با استفاده از اهرم فشاری همچون استعفا در تلاش هستند تا حرف خود را به کرسی بنشانند تا مردم یک استان و نه همه کشور آسیب کمتری از بحران آب ببینند.
خلاصهشده چنین نگاهی را میتوان در مفهومی به نام «سیاسی شدن بحرانها» بیان کرد. هنگامی که موضوعات غیرسیاسی وارد کشمکشهای جناحی اهل قدرت میشود پیشتر و بیشتر از هر کسی این مردم هستند که آسیب خواهند دید. نه قدمی برای حل بحران برداشته خواهد شد و نه گوشی برای شنیدن راهکارهای عبور از بحران وجود خواهد داشت. بحرانیتر از بحران آب همین نوع مواجهه تصمیمگیران با این موضوع و موارد مشابه است.
به نظر میآید که راه صحیح برای مواجهه با چنین بحرانی بازگشت مرکز کلان تصمیمگیری از سیاسیون به نخبگان است. میباید یک بار برای همیشه کار را به دست متخصصین سپرد و به جای ابراز دلواپسی و یا افتادن در ورطه سیاسی شدن بحران فضای لازم را برای کار به افراد کاردان بدهیم. واقعیت آن است که همگان در این دیدگاه مشترک هستند که راه عبور از بحران آب از تصمیمات سخت وبعضا دردناک عبور میکند. اما به دلایلی همچون غلبه نگاه محلی به ملی، عدم اجماعسازی اجتماعی، سیاسی شدن بحران، عدم توجه به تجارب سایر کشورها، بی توجهی به «هزینه – فایده» تصمیمات مرتبط با این موضوع و... شاهد آن هستیم که تدابیر و برنامههای لازم و عملیاتی برای حلوفصل این بحران واقعی جای خود را به اتخاذ تصمیمات بخشی و ناکارآمد داده است که نتیجه آن نه بهبود شرایط، بلکه پیچیدهتر شدن این موضوع و سختتر شدن حل مسئله میشود.