گروه سیاسی: یکی از تفاوتهای آشکار مدیران ایرانی نسبت به همتایانشان در سایر کشورها آن است که اکثریت قریب به اتفاق مدیران در ایران تنها زمانی تغییر خواهند کرد که یا با مافوق خود دچار اختلاف نظر شوند و یا قدرت در اختیار جناح سیاسی مقابل قرار بگیرد. در غیر این صورت حتی اگر به اعتراف دوست و دشمن ضعیفترین عملکرد مدیریتی را هم از خود نشان دهند از میز ریاست جدا نخواهند شد و میان آنان و کرسی قدرت فاصلهای نمیافتد.
به عنوان یک مثال که اخیرا شاهدش بوده و هستیم میتوان به موضوع سانحه واژگونی اتوبوس دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات از این زاویه نگاهی دوباره داشت. حادثهای که در آن ده دختر و پسر جوان که برای کسب علم وارد دانشگاه شده بودند به سادگی جان خود را از دست دادند و خانوادههای بسیاری عزادار شدند. این واقعه را با هر رویکردی که مورد بررسی قرار دهیم قطعا یکی از دلایل به وقوع پیوستن آن عملکرد مدیران دانشگاه آزاد خواهد بود و با هر متر و معیاری گام بعدی پس از رخ دادن چنین فجایعی استعفای مدیران ارشد است.اما همین امر بدیهی آنقدر اتفاق نیفتاد تا دانشجویان در روزهای اخیر تجمعات اعتراضی گستردهای را برگزار کردند و در آن این خواسته حداقلی را با صدای بلند به گوش مسئولان دانشگاه رساندند.
خواستهای که ظاهرا گوش شنوایی هم برای آن یافت نشده است و با وجود اعتراضات گستردهای که در روزهای اخیر در دانشگاه علوم و تحقیقات شاهدش بودیم هنوز اثری بر روی کاهش چسبندگی مدیران دانشگاه آزاد به میز ریاست خود نداشته است. خواسته دانشجویان واضح و مشخص است؛ آنان اولا خواهان استعفای مدیران ارشد دانشگاه هستند که بخشی از قصور و تقصیری که این فاجعه را رقم زد متوجه آنان است و ثانیا محاکمه آنان را از قوه قضاییه مطالبه میکنند. همین مطالبه سبب آن شد که در روز گذشته دادستان کل کشور با همراهی دادستان تهران به جمع دانشجویان معترض برود و حال باید منتظر ماند و دید که آیا این حضور در کنار معترضان و همراهی با آنان در عملکرد مسئولان قضایی در بررسی این پرونده هم اثرگذار خواهد بود یا خیر.
هنگامی که به گفتههای دانشجویانی که داغدار دوستانشان هستند و معترض به مدیران ارشد دانشگاه آزاد دقت میکنیم شاهد آن هستیم که یکی از مهمترین نگرانیهایی که مطرح میکنند آن است که نفوذ مسئولان عالیرتبه این دانشگاه سبب پایمال شدن حقوق دانشجویان شود و از همین رو میتوان این پرونده و نتایج حاصل از آن را یکی از آزمونهای مهم سیستم قضایی کشور و سایر مسئولان ذیربط به شمار آورد.اما بیش و پیش از ورود مقامات قضایی ضروری بود تا مسئولان مرتبط با این پرونده به جای گستاخی و یا فرافکنی با پذیرش خطای خود استعفا میکردند نه آن که به دلیل «شیفتگی قدرت»، خود به کرسیهای مدیریتی تکیه بزنند و با برکناریهایی که عمدتا نمایشی هم بوده است مدیرانی میانی را قربانی کنند.
یکی از بزنگاههایی که میتوان تفاوت مدیریت حرفهای را با مدیریت جناحی و سیاستزده مشاهده کرد در چنین بحرانهایی است. مدیران حرفهای پاسخگویی و استعفا در هنگام بحران را جزیی از وظایف بدیهی خود میدانند و مدیران سیاستزده که به دلیل نزدیکی به قدرت سیاسی وارد ساختار مدیریتی کشور میشوند فرافکنی را مهمترین کارویژه خود در بحرانها تصور میکنند!