گروه سیاسی: احمد زیدآبادی در یادداشتی نوشت: عباس عبدی از معدود نویسندگان مطبوعاتی است که من عموم نوشتههایش را دنبال میکنم و گرچه لزوماً با همۀ دیدگاههایش موافق نیستم اما انسجام دستگاه تحلیلی و نگاه دقیق و موشکافانهاش را تحسین میکنم.
در روزهای اخیر اما به نوشتهای از عبدی تحت عنوان"اعتراض مدنی یا آشوب" برخورد کردم که به نظرم از جهاتی مردود آمد. در آن نوشته عبدی ضمن طرح نظرات خود در مورد اعتراضهای خیابانی در آمریکا نهایتاً چنین داوری کرده است: «با وجود اين بايد پرسيد كه چرا نبايد بخش آشوبگري و خشونتورزي اين اعتراضات را محکوم كرد؟ پاسخ روشن است. در روي كاغذ ميتوانيم ميان اعتراض مدنی علیه تبعيض با رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگري و غارت مغازهها و آتش زدن اماكن و خودروها تفاوت قايل شويم، ولي در عمل چنين تمايزي به سادگي ميسر نيست. رفتار خشن آن پليس و نيز ساير تصميمات تبعیضآمیز منشاء شكلگيري خشونت است، زيرا كه فرد يا گروه يا نژاد مورد تبعيض را از دايره تعلقات به نظام اجتماعي خارج ميكند و ضرورت رعایت خطوط قرمز رفتاري را براي او از ميان برميدارد. بنابراين خشونتورزي و آشوب نتيجه روشن تبعيض است. از اين رو صرف وجود رفتار مجرمانه يا آشوب مستلزم محكوم كردن اين رفتار نيست. در سطح فردي ميتوانيم چنين رفتارهايي را محكوم كنيم ولي در سطح تحليل اجتماعي اينها واقعيات يك جامعه است. اگر در يك جامه آشوب و غارت به پا شود و ساختمانها به آتش كشيده شوند، به معناي آن است كه يك يا چند جاي آن جامعه دچار ايراد است و نميتوان آن حركتهای آشوبگرانه را بدون توجه به عوامل ایجاد کننده آنها در آن جامعه؛ محكوم و رد كرد. اين وظیفه مدیریت جامعه است كه بايد به بازنگري خود بپردازد و نشان دهد كه كجاي كارش ايراد دارد كه جوانان و مردمش چنين بيپروا عليه آن جامعه سر به شورش و آشوب برميدارند.» (پایان نقل قول)
معنای سخن عبدی کم و بیش واضح است جز آنجا که میگوید "در سطح فردی میتوانیم چنین رفتارهایی را محکوم کنیم ولی در سطح تحلیل اجتماعی اینها واقعیات یک جامعه است"! آیا منظور آقای عبدی از این سخن این است که اگر یک فرد مرتکب "رفتارهای خشونتآمیز و اغتشاش و اوباشگری و غارت مغازهها و آتش زدن اماکن و خودروها" شد میتوانیم او را محکوم کنیم اما اگر جمعی چند نفره همین کارها را انجام دادند، نباید آنها را محکوم کرد؟ طبعاً اگر یک اقدام خاص هنگامی که از سوی یک فرد انجام شود، قابل محکوم کردن باشد، ارتکاب همان اقدام از سوی چند فرد نیز به همان اندازه قابل محکوم کردن است! بنابراین من اصلاً نمیتوانم درک کنم که چرا باید برای داوری در بارۀ رفتار یک فرد و چند فرد چنین تمایز و منطق دوگانهای را به کار بست؟
شاید اصلاً منظور آقای عبدی از جملۀ فوق چیز دیگری باشد، اما آنچه در نوشتۀ او برجسته است، تخفیف و حتی نادیده گرفتن "مسئولیت فردی" و تأکید مطلق بر عوامل سیاسی و اجتماعیِ رفتار افراد است، چنانکه گویی ما انسانها در هویت جمعی خود، اراده و درک اخلاقی نداریم و عملاً تابعی از عوامل بیرون از خود هستیم و به همین دلیل تحت تأثیر آن عوامل به هر کاری دست بزنیم، قابل نکوهش نخواهد بود! اگر احیاناً منظور همین باشد، پس اوباشگری راستهای افراطی و نژادپرست ها و فاشسیتها را هم نباید محکوم کرد چرا که رفتار آنها نیز به هر حال دلایل و ریشههای اجتماعی و سیاسی دارد! شاید عبدی بگوید که مطالبات این گروهها اصولاً غیرانسانی و باطل است و بنابراین اوباشگری آنها نیز صد در صد محکوم است. شاید هم بگوید؛ مسولیت اوباشگری این گروهها نیز به عهدۀ دولتهاست که یک جای کارشان عیب داشته و نتوانستهاند جامعه را به خوبی مدیریت کنند. هر دوی این پاسخها تناقضات بسیاری میآفریند که اگر فرصتی پیش آمد به آنها خواهم پرداخت. طبعاً ما میتوانیم بگوییم که هر حرکت خشونتآمیز اجتماعی یک واقعیت است که نباید چشم به روی آن یا زمینهها و ریشههای شکل گیریاش بست، اما این دلیل نمیشود که از منظر اخلاقی غارت یا آتشسوزی و یا هر عمل تخریبگرانه بخصوص علیه افراد خارج از منازعه را محکوم نکنیم!