گروه سیاسی: احمد زیدآبادی- فعال سیاسی- در یادداشتی نوشت: برخی متفکران حوزۀ جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی از جمله دکتر همایون کاتوزیان، درآمد ناشی از فروش نفت را به نحوی ادامۀ شیوۀ تولید آسیایی در ایران دوران مدرن دانسته و رانت درآمد نفتی را سبب بینیازی دولت از جامعه و در نتیجۀ بازتولید نوعی استبداد شرقی در کشورمان دانستهاند.
از طرفی، تجمیع قدرت اقتصادی بخصوص پول بادآوردۀ نفت در نزد دولت، تسلط بر این نهاد را برای نحلههای مختلف سیاسی بسیار وسوسهانگیز کرده است و آنان همواره برای تسخیر دستگاه دولت و استفادۀ از منابع اقتصادی آن در جهت منافع و برنامههای خاص خود، در جنگ و جدال دائمی با هم بودهاند. در واقع یکی از انگیزههای اصلی اصلاحطلبان برای حضور در حکومت نیز همین موضوع بوده است به طوری که دکتر مصطفی تاجزاده بارها به این نکته اشاره کرده و گفته است که خارج از حوزۀ دولت منابعی وجود ندارد که یک نیروی سیاسی بخواهد با تکیه بر آنها اصلاحی در ادارۀ کشور صورت دهد.
به فرض صحت و دقت همۀ این گزارهها، اینک اما عمدتاً به دلیل تحریمهای آمریکا نفت عملاً از سبد درآمدی دولت ایران خارج شده است و دیگر نمیتوان با تکیه بر درآمد آن، بر ضعفهای بنیادین مدیریت اقتصادی کشور سرپوش گذاشت و یا با ریخت و پاش آن به اقشار مختلف اجتماعی باج داد و رضایت نسبی آنان را جلب کرد. به عبارت دیگر، به همان اندازه که خزانۀ دولت از درآمد نفت خالی میشود، ماهیت رانتی دولت در ایران نیز دستخوش دگرگونیهای اساسی میشود. ادارۀ دولتی با ماهیت جدید، دیگر به سادگی گذشته نخواهد بود. از این پس، افزون بر نیاز به انضباط و برنامهریزی دقیق، تلاش روزافزون و اصالت یافتن تخصص، رابطۀ دولت و جامعه نیز معکوس میشود! اگر تاکنون جامعه به دولت وابسته بوده و اقشار اجتماعی هر کدام در پی اختصاص سهم بیشتری از درآمد نفت به خود بودهاند، از این به بعد دولت به طور فزایندهای به دریافت مالیات بیشتر از طبقات مختلف اجتماعی محتاج خواهد شد و همین موضوع آن را به جامعه وابسته خواهد کرد.
در حقیقت، جای دولت و جامعه در ایران در حال عوض شدن است. این واقعیت معادلۀ قدرت در ایران را به کلی تغییر میدهد. دولتِ نیازمندِ مالیات، دیگر آن قدرقدرتی نیست که بتواند در هر زمینهای زور بگوید و خود را در مقابل مالیات دهندگان پاسخگو نداند.
حال در چنین شرایطی، اصولگرایان عزم خود را جزم کردهاند تا قدرت سیاسی را به طور یکپارچه به انحصار خود در آورند. این موضوع بسیاری از نیروهای اجتماعی را نگران کرده است. به نظر من اما جای هیچگونه نگرانی نیست! اصولگرایان در برههای از تاریخ ایران تسلیم وسوسۀ تسخیر تمامعیار دولت شدهاند که ماهیت دولت در حال تغییر است. آنها با تسلط بر تمام ارکان قدرت، وارث پول بادآوردهای نخواهند شد که با ریخت و پاش آن بتوان به بهای جلب رضایت بخشی از اقشار اجتماعی، منفذ تنفس بخشی دیگر را بست. از قضا ادارۀ کشور حتی در نازلترین سطح آن، از این به بعد کاری بینهایت صعب و دشوار است و به قول معروف، گاو نر میخواهد و مرد کهن!
این در حالی است که به نظرم اکثریت اصولگرایان هنوز در حال و هوای گذشته سیر میکنند. ظاهراً متوجه ماجرا نیستند و گرنه برای گرفتن ماهی از استخری که دیگر ماهی در آن نیست، این همه تقلا نمیکردند و قلاب رقبایشان را نمیگرفتند! استخر اقتصاد ایران نیاز به ماهیریزی دارد و این ملزومات بسیاری میطلبد. آیا اصولگرایان به این اندیشیدهاند؟ آیا حزمی در کارشان دیده میشود؟ اگر از امثال من نمیپذیرند لااقل از زبان مولانا بشنوند که:
حزم چه بود؟ در دو تدبیر احتیاط
از دو آن گیری که دورست از خباط
آن یکی گوید درین ره هفت روز
نیست آب و هست ریگ پایسوز
آن دگر گوید دروغست این بران
که به هر شب چشمهای بینی روان
حزم آن باشد که بر گیری تو آب
تا رهی از ترس و باشی بر صواب
گر بود در راه آب این را بریز
ور نباشد وای بر مرد ستیز