رضا صادقیان
رشد تورم در سال 98 و سال جاری آنقدر سریع، بیمهار، پر هزینه و با شیب رو به بالا اتفاق افتاد که گویی شهروند ایرانی در سال 99 زیست میکند ولی در حال لمس تورم سالهای آینده است. تورمی که همچون آوار روی سر بسیاری از مردم کوچه و خیابان و آنان که با درآمد ثابت ماهیانه زندگی میگذرانند، فرود آمد.
براساس نمودار نرخ تورم در 20 سال گذشته، اقتصاد کشور با نرخ تورم معمول 10 الی 14 درصد به راه خود ادامه داده است. به عبارتی شهروندان ایران با تورم ده درصدی و اندکی بیشتر طی تمام سالهای گذشته خو گرفته بودند. اینکه کالاهای ضروری، خدمات و بسیاری از مایحتاج خود در سال آینده را میبایست با افزایش قیمت 10 درصدی تهیه کنند امر عادی و به عبارتی بخشی از زندگی آنان شده بود. البته در سال 92 و پس از افزایش تحریمهای آمریکا، اتحادیه اروپا و همکاری نکردن برخی کشورهای منطقه خلیج فارس در انتقال کالا و پول به ایران تورم به رقم 44 درصد رسید. اما پس از برگزاری انتخابات و انتخاب شیوههای مدیریتی این تورم تا مرز 9 درصد در سال نیز کاهش یافت، کاهش یافتنی که گویا به یکباره فنر آن توسط دولت وقت رها شد و به وضعیت امروز رسید.
تورم سالهای 97، 98 و سال جاری بیش از 50 درصد بوده است، براساس آمارهای مرکز ملی آمار و جداول نقطه به نقطه تورم، شهروندان ایران طی ماههای متوالی تورم بیش از 50 درصد را تا پایان همان سال تجربه کردهاند. طی تمام این سه سال هر کدام از شهروندان ساکن ایران و کسانی که درآمد خود را با پول ملی دریافت میکردند، در مقایسه با سه سال گذشته 150 درصد تورم را بدون نیاز به شرح، توضیحات اضافی و حتی سخنان زیبا و دلشاد کننده در زندگی خود به صورت بیواسطه و براساس زیست روزمره لمس کردند. شهروندانی که ابتدای سال یک بسته پنیر معمولی را با قیمت 5 هزار تومان تهیه میکردند و در پایان همان سال بیش از 7 هزار تومان برای تهیه همان بسته پنیر هزینه پرداخت کردهاند، بسته کوچک و ناچیزی که احتمالا کفاف تامین صبحانه یک خانواده 4 نفره را برای یک هفته نمیدهد! همین یک مورد خاص برای تجربه زیسته شهروندان ایران در حوزه اقتصاد کفایت میکند.
سخنان دولتمردان برای کنترل قیمتها در بازار آزاد و توزیع پرتقال، مرغ، تخممرغ، روغن، برنج، شکر و... نشانههای روشن و بسیار واضح تورم بیمهار در اقتصاد ایران است؛ تورمی که زندگی اکثر شهروندان را تحت تاثیر منفی قرار داده است و همان دولتی که تورم را شکل داده و ناتوان از جلوگیری آن بوده و هست به جای حل بحران تورم و ایستادگی و مقابله با دشوارههای پس از تورم که زیست شهروندان را مشکلتر از سه سال گذشته کرده است به یکباره خود نیز به صورت یک ناجی و ققنوسی در آسمان اطلاعرسانی نشریات حاضر میشود و به مردم زخم خورده از تورم نوید میدهد که همین امروز و یا فردا و با برنامههای بسیار مدون و کارشناسی شده غول جسته از چراغ جادو را برای مرتبهای دیگر در داخل چراغ محبوس میکنند، باز این همه چنین نمیشود. لمس تورم برای هر کدام از شهروندان و آنان که درآمد ثابت دارند، قابل لمستر است. کارمندان دولت، حقوق بگیران دستگاههای مختلف و کسانی که میبایست تا پایان سال به امید درصدهای احتمالی افزایش حقوق صبر کند، دشوارههای زیست آنان بیش از سایرین است. اما تورم سه سال گذشته را میبایست به صورت یک بحران اساسی و ابر بحران نام برد، بحرانی که اگر توسط سیاستگذاران و مدیران ارشد حاکمیتی چاره نشود، پیامدهای به مراتب خطرناکی برای آینده ایران به همراه خواهد داشت.