رضا صادقیان
افزایش خبرهای مربوط به جرم و جنایت، سرقت با جنگافزار سرد و گرم، زورگیری، نزاعهای خیابانی و استفاده از ادبیات نابهجار در جامعه زنگهای خطر را برای سیاستگذاران، اهل قدرت و چهرههای سیاسی و اجتماعی به صدا درآورده است.
برای سنجش خشم جامعه، خشم اجتماع و عبارتهای مشابه آمارهای دقیق در دسترس نیست؛ البته برای بازخوانی آمارهای خشونتهای خانگی میتوان به برخی از گزارشهای رسمی و کارهای پژوهشی میدانی استناد کرد، اما هنگامی که مسئله به بررسی خشم در جامعه ایران امروز محدود میگردد به سختی میتوان به منابع ارزشمند و دقیق دست یافت. در این یادداشت کوشش میشود با کنار هم قرار دادن اطلاعات مختلف به تصویری نسبتا جامعه از میزان خشم در جامعه ایران دست یافت.
اول: خشم معلول است. وقتی راجع به خشم اجتماعی سخن میگوییم، میّبایست توجه داشته باشیم که خشم خود علت نیست بلکه معلولی مشخص از علتهای نسبتا نامشخص-مشخص است. گاه میتوان به صورت خیلی مشخص و روشن و با تاکید به یک علت، بروز خشم در جامعه و یا نهاد خانواده و فرد را بررسی کرد. هنگام بررسی بروز و ظهور خشم اجتماعی مسئله بسیار متفاوت است، در واقع نیازمند آن هستیم که عاملهای مشخص که امکان اثبات آن از طریق سنجشها و آمارهایی که در گذشته در دسترس بوده است، تصویر مشخص خشم جامعه را بازخوانی کنیم. هیچ خشمی در جامعه به یکباره، اتفاقی و در لحظه پدیدار نمیگردد، بلکه قبل از آنکه با خشم فراگیر روبهرو شویم در زمانهای متفاوت شاهد تکانههای کوچکتر در همان جامعه هستیم. بنابراین هر کدام از خشمهای اجتماعی بروز یافته نیازمند دقت و ارایه راهحلهای عملی برای کنترل آن در آینده است.
دوم: براساس اطلاعات سازمان پزشکی قانونی کشور، از سال 1392 تا 1400 سالیانه بیش از 540 هزار نزاع خیابانی رخ داده است. تمام این آمارها به صورت ثبت شده میباشد، بنابراین دسترسی به آن بخش از نزاعهای خیابانی، استفاده از ادبیات رکیک، درگیریهای درون خانوادگی که ثبت نشده و طرفین به مراکز قانونی مراجعه نکردند در دست نیست. چنانچه زیست روزمره شهروندان و اطرافیان را در نظر بگیریم، این آمار را میتوان بیش از آمارهای رسمی دانست. درباره تحلیل نزاعهای خیابانی مقالات متعددی به نگارش درآمده است و هر کدام از پژوهشگران از زوایهای به این دشواره پرداختهاند. به عنوان مثال؛ زارعزاده و آقایاری در مقاله «بررسی عوامل اجتماعی-اقتصادی مرتبط با نزاع و درگیری فردی» به این نتیجه رسیدهاند که بین متغیرهای سرمایه اجتماعی و میزان نزاع و درگیری در جامعه رابطه معکوس وجود دارد. در واقع هر چه در جامعه شاخصهای سرمایه اجتماعی رو به نزول باشد، شاهد افزایش درگیریها، نزاعهای خانوادگی و فردی در جامعه هستیم.
سوم: شاد بودن، داشتن حس شادی و احساس شادی یکی از شاخصهای مهم برای بررسی وضعیت جامعه است. نظرسنجی گالوپ (ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت زندگی خود و عواطف مثبت و عواطف منفی) در سال ۲۰۲۰ و با اندازه نمونه تقریبا ۱۰۰۰ در هر کشور به شیوه مصاحبه تلفنی اجرا شده است. در گزارش اخیر شادکامی (۲۰۲۱) کشور فنلاند با نمره ۷.۸۸ از ۱۰ در رتبه نخست قرار دارد. ایران با نمره ۴.۷۲ از ۱۰ در جایگاه ۱۱۸ جهان (از بین ۱۴۹ کشور) جای دارد. گفتنی است در بین کشورهای منطقه نیز ایران جایگاه ۸ (از بین ۱۴ کشور) را به خود اختصاص داده است. در این نظرسنجی کشور افغانستان در آخرین رتبه قرار دارد، کشورهای که پس از حمله نظامی آمریکا در سال 2001 تا به امروز که طالبان برای مرتبهای دیگر بر این کشور تسلط یافته است، روی خوش امنیت و آسایش نسبی را در طی دو دهه گذشته اساسا لمس نکرده و حتی در زمانهای که دولت مستقر با آرای شهروندان به قدرت رسیده بود، این کشور از منظر فساد سیستماتیک مالی و اداری یکی از فاسدترین کشورهای جهان بوده است. آن سوی نداشتن شادی و یا احساس شادی نکردن از وضعیت امروز، در گام اول غمگین شدن از شرایط است و در مراحل بعدی میتوان به بروز خشم ابتدا در خانواده، جمع دوستان، همکاران و سپس در جامعه شاهد آن بود. آنسوی شادی، زیستن در غم است، اما آن طرف گستره غم الزاما به صورت طولانی مدت از سوی افراد بدون کنش و گوشهنشینی منجر نمیگردد.
چهارم: اطلاعات منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران نشان میدهد طی سالهای گذشته تا به امروز فاصله درآمد دهک اول (کم درآمدترین) تا دهک دهم (پردرآمدترین) افزایش یافته است (توماس پیکتی در کتاب سرمایه در قرن بیستم افزایش شکاف میان ثروتمندان و فقرا را در مقایسه با گذشته در جهان امروز رو به افزایش میداند). در واقع نه تنها شکاف درآمدی با اجرای سیاستگذاری دولتها کاهش نیافته بلکه این شکاف بیشتر شده است. طبق دادههای مرکز آمار «ثروتمندان در ایران ۳۳برابر فقرا برای خود هزینه میکنند. به عبارتی فاصله هزینههای دهک دهم شهری با دهک اول روستایی در ایران ۳۳برابر است. در سال ۹۲ این فاصله ۱۸برابر بوده است». تکیه بر همین آمار حکایت از آن دارد که در جامعه ایران و به صورت پیوسته فقرا و آنان که نیازمند کسب درآمدهای بیشتر برای رفع نیازهای روزمره زندگی هستند، فاصلهشان در مقایسه با گذشته با افراد توانمند جامعه بیشتر شده است. این شکاف درآمدی زمینهساز خشم در جامعه را فرهم خواهد کرد. در واقع با شهروندانی روبرو هستیم که هیچ تصویری از آینده بهسامان، امید بخش، پر امید و متعادل را پیشروی خود نمیبینند، حتی دستیابی به حداقلهای زندگی را در آینده متصور نیستند. بنابراین در هنگام شکلگیری کوچکترین اعتراضات شهری و گردهمایی مستعد آن هستند که خشم خود را در بالاترین حد ممکن در جامعه بروز بدهند.
پنجم: تقیآزاد ارمکی در مصاحبههای متعدد درباره خشم در جامعه ایران، ناراضی بودن شهروندان، بروز و ظهور گونههای متفاوت خشونت در جامعه به سیاستمداران هشدار داده است. او در مصاحبهای بروز خشونت و خشم در جامعه ایران را بارگذاری بیش از حد مسئولیتها روی دوش خانواده ایرانی میداند و میگویند: «یکی از جاهای مهم برای زنان و مردان ایرانی این است که اگر در بیرون سرکوب شدند در خانه پاسخ آن سرکوب را بدهند. اگر در بیرون آسیب دیدند در خانه جواب این آسیب را میدهند. اگر بیرون مشکلات اقتصادی دارند از خانه طلب حل مشکلات میکنند. مثلاً شما مشکل بیکاری را در نظر بگیرید، الان چه کسی دارد به مشکل بیکاری پاسخ میدهد، خانواده دارد به مشکلات بیکاری پاسخ میدهد. دختر و پسر بیکار حل مشکلات بیکاری را از خانواده طلب میکند، برای همین خیلی از پدران و مادران که یک عنصر مالی یا یک سرمایهای دارند، تحت فشار دختران و پسرانشان هستند تا این سرمایه را تبدیل به پول کنند، پول را به فرزندان خودشان بدهند تا آنها بتوانند زندگی کنند؛ من خانوادههایی میشناسم که پدر و مادر خانواده بهدلیل بیکاری فرزندانشان تحت فشار آنها هستند تا خانه را بفروشند تا از پول حاصل شده فرزندان بتوانند زندگی کنند حتی به این معنا که پدر و مادرشان بیچاره شوند. الان در هر خانوادهای حداقل یک صندوق مالی قرعهکشی وجود دارد تا بتوانند به اعضای خانواده کمک مالی کنند، این یعنی فشار مالی روی دوش خانواده است، درحالیکه این مسئله را باید واحدهای تجاریِ خصوصی و دولتی انجام دهند، اما چون آن بخش ناکارآمد است، سنگینی مسئولیت روی دوش خانواده میافتد، خانواده در کنار بسیاری از مشکلات دیگر مانند بیماریها تحت فشار قرار میگیرد، مشخص است در چنین وضعیتی در خانواده عصیانگری شکل میگیرد». خشم و عصیان در جمعهای کوچک مانا نخواهد بود و نه در خانواده باقی خواهد ماند، بلکه با یافتن اولین روزنه برای بروز خشم اقدام به بروز خشم-خشونت میکند.
ششم: اعتراضات خیابانی به وضعیت گرانی در دیماه سال 1396 و سپس به گرانتر شدن بنزین در آبانماه سال 1398، بخشی از خشم بروز یافته توسط مردم بود. هر چند شمار قابل توجهی از کارشناسان جامعهشناسی و سیاسی به دلیل آغاز شدن اعتراضات سال 96، آن را بازی سیاسی مخالفان دولت برای به حاشیه کشیدن دولت دوم حسن روحانی میدانند، اما همین افراد رویدادهای تلخ سال 98 را به گونهای دیگر فهم و تحلیل میکنند. برخی از سیاسیون در همان بازه زمانی اعتراضات سال 98 را به دستهای خارجی و عوامل بیرونی مربوط دانستند، درباره این ادعا و با توجه به گزارش وزیر کشور به نمایندگان مجلس شورای اسلامی متوجه میشویم که آن اعتراضها ریشه در داخل و نه خارج از کشور داشت. مطالعه متن نشست «بررسی منطق اجتماعی اعتراضات آبان ماه ۹۸» که از سوی مرکز افکار سنجی دانشجویان (ایسپا) برگزار شد حکایت از آن دارد که هر کدام از تحلیلگران به ریشههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این اعتراضها دقت داشتند.
هفتم: پژوهش «ایده سیاست مفاهمهای در فن حکمرانی» به سفارش ریاست وقت مجلس و توسط مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در دیماه سال 1394 انجام شده است. بخش گستردهای از این تحقیق 46 صفحهای به سیاست و شیوههای اجرای آن میپردازد، ادبیات این پژوهش در مقایسه با سایر تحقیقات صورت گرفته از سوی این مرکز برای مخاطبان عام، بسیار دیر فهم است. در بخشی از این تحقیق «ویژگیهای جامعه ناسالم» مورد بررسی قرار گرفته و نویسنده جامعه بیمار را با سه ویژگی معرفی میکند. الف: گسترش فاصله طبقاتی و فقر عمومی ب: گسترش رشوهخواری و اختلاس در نظام مالی، بانکی و مدیریتی در سطوح مختلف ج: فقر شرم و حیای سیاسی و نیز مرگ انصاف سیاسی در مدیران ارشد سیاسی و لایههای میانه د: فقر فکر، ریشهداری، امید به آینده و یاس از کارآمدی سازمان تقنینی، اجرایی و قضایی حکومت. نکته جالب توجه در بخش نتیجهگیری این نوشتار استفاده از عبارت «فرسایش» است. باور نویسنده چنین است: با اعمال سیاستهای ناسالم شهروندان نمیدانند کجایند و به کجا میروند و چه باید بکنند. این سیاستها انسانها را دچار سرگردانی میکنند و در نتیجه آشفتگی بر سراسر کشور سایه میافکند و جامعه سیاسی دچار فرسایش میشود. فرسایشی که به نظر میرسد در نهایت امر به خشم اجتماعی منجر خواهد شد. چرا که نمیتوان رای به ادامه حالت فرسایش در هیچ جامعهای داد و مدعی بود که حالت رخوت، تنبلی و بدون کنش ماندن در جامعه برای همیشه در آن جامعه باقی خواهد بماند.
هشتم: براساس نظرسنجیهای انجام شده از سوی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران در سال 97 که درباره میزان رضایت از «شرایط زندگی خود»، این جمعبندی صورت گرفته است: در چند سال اخیر در نظرسنجیهای ایسپا در خصوص رضایت افراد از شرایط زندگی خود این سؤال به طور ثابت تکرار شده است: «اگر شرایط زندگی خود را در نظر بگیرید از 0 تا 10 چه نمرهای میدهید؟» میانگین نمره پاسخگویان کل کشور به شرایط زندگی خود در آذر 1394 بر روی طیف 0 تا 10 برابر با 6.3 بود در حالی که در مهرماه 1397 میانگین نمره برابر با 3.6 بوده است. این آمار نشان میدهد فهم شهروندان همان زندگی روزمره آنان است. در اینجا میزان رضایت کم شده است. حال چنین آماری چه تاثیری در نگاه به آینده شهروندان خواهد گذاشت؟ مرکز ایسپا در نوشتهای با نام «امید به آینده جوان ایرانی» و در یادداشتی دیگر با عنوان «تحلیل تطبیقی امید به آینده جوانان ایرانی با برخی کشورها» اقدام به تحلیل اطلاعات نظرسنجی سرمایه اجتماعی سالهای 1385، 1393 و 1397 کرده و به این نتیجه رسیده است. در دهه 80، پیمایشی با عنوان سرمایه اجتماعی در سال 1385 انجام شده است که قریب 44 درصد جوانان معتقد بودند وضعیت آینده جامعه بهتر خواهد شد، 31 درصد گفتهاند بدتر خواهد شد و از نظر 24.3 درصد وضعیت آینده تغییری نخواهد کرد. در سال 93 طرح نظرسنجیای که توسط ایسپا اجرا شده نگرش به وضعیت کشور به صورت دیگری اما با محتوای سوال پیمایش سرمایه اجتماعی مورد سنجش قرار گرفته است طبق نتایج آن، 44 درصد جوانان معتقد بودند وضعيت کشور روز به روز بدتر ميشود و فقط 27 درصد معتقد بودند وضع کشور رو به بهبود است که امید به بهبود وضعیت کشور در مقایسه با سال 85، 17 درصد کاهش یافته است. قابل توجه اینکه نسبت امیدواری جوانان به بهبود کشور در یکی از پیمایشهای سال 97 به پایینترین سطح میرسد یعنی64.1 درصد اظهار داشتهاند وضعیت کل کشور روز به روز بدتر میشود. بنابر این یافتهها، مشاهده میشود که جوانان، چندان امیدی نسبت به آینده ندارند. اگر در اواسط دهه 80، 30 درصد نسبت به آینده بدبین بودند در شرایط کنونی، این میزان تقریبا دو برابر شده است. پس آنجا که در جامعه شاهد تبعیض، توزیع ناعادلانه درآمدها و فرصتها، بیثباتی اقتصادی،گرانی و تورم، فرسایش سرمایه اجتماعی به ویژه بعد اعتماد نهادی، مخاطرات زیست محیطی، انواع ناهنجارهای اجتماعی و ... باشیم در چنین جامعهای نمیتوان انتظار داشت جوانان و نسلهای آینده، یک زندگی همراه با آسایش، امید، شادمانی و احساس خوشبختی را در آینده نزدیک انتظار بکشند.(ایسپا، 15.مهر.1397)
نتیجه: برخلاف باور برخی از روانشناسان و حتی جامعهشناسان، مفهوم خشم صرفا و تنها یک کنش فردی و با تمرکز روی روان افراد در خانواده نیست. فروکاستن مسئله خشم در جامعه به کنشهای فردی بیش از آنکه شرایط حال حاضر جامعه، اقتصاد و سیاست و شاخصهای دیگر را در نظر داشته باشد، گشودن بیراههای است که انتهایی برای آن متصور نیست. چرا که به جای دقت به علتها، معلول را در صدر مینشاند و با تمرکز به کنشهای شخص، جامعه را به دست فراموشی میسپارد. خشونت زاییده خشم است و کنار هم قرار گرفتن خشمهای هدایت شده به اعتراضهای جمعی نیز منجر میگردد، بنابراین نمیبایست خشمها را تنها در افراد جستجو کرد و از وضعیت جامعه در به وجود آوردن آن خشم چشمپوشی کرد. به عنوان مثال؛ با شیوع ویروس کرونا و اعمال سیاستهای قرنطینه در کشور و افزایش خشونتهای خانگی، بسیاری از روانشناسان و جامعه شناسان ایران تمام دقت خود را به نهاد خانواده متمرکز کردند. این مهم برای شناخت و تجزیه روابط درون خانوادههای ایرانی در همان بازه زمانی بسیار مهم است، اما ماندن در این فضا و غفلت از سایر مسائل مبتلا به جامعه ایران امروز، مخاطب را با تصویری جامعتر از جامعه روبرو نمیکند. به عبارتی و تا هنگامهای که خشم در ساختار محدود و گذرا بروز پیدا کند و پس از مدتی شرایط به حالت قبل و چه بسا بهبود پیدا کند، مسئله از منظر سیاستگذاری چندان جای نگرانی ندارد. اما و چنانچه مسئله از دریچه نظم سیاستی و اعتراضهای اجتماعی بررسی گردد و بروز خشم به عنوان یک کنش اجتماعی و به عنوان رفتار جمعی به وضعیت کشور باشد، موضوع بسیار متفاوت خواهد بود.