✍️ نعمتالله فاضلی
گزارشهای اعتراضات پنجشنبه دوازدهم آبان در کرج و کمالشهر و بسیاری شهرهای دیگر نشان میدهد فقرا و "بیچیزها" هم به معترضان پیوستهاند.
تا به حال عمده معترضان "چیز باختگان" بودند، کسانی که احساس میکنند چیزی مادی، معنوی یا اجتماعی را حکومت از آنها گرفته و دریغ داشته. "بیچیزها" گویی تاکنون نا نداشتند که ناله کنند. اگر "جنبش بیچیزها" گسترش یابد و به جنبش چیز باختگان بپیوندند کار حکومت برای آرام کردن جامعه بی نهایت دشوار خواهد شد.
"بیچیزها" جمعیت زیادتری هستند و شیوه درگیریشان نیز سختتر و برخوردهایشان با نیروهای حکومت کوبندهتر است. تاکنون خیل عظیمی از "همدلان" جنبش اعتراضی با این جنبش "همراه " نبودهاند. شاید اخرین فرصتهاست برای حکومت که راهبردی تازه برای آرام کردن جامعه اتخاذ کند و به جای سرکوب و مواجهه نظامی و امنیتی، تصمیم بگیرد صدای معترضان را بشنود و تحولاتی ساختاری در حاکمیت و حکمرانی ایجاد کند. اعتراضات دیروز هشدار بزرگی برای حکومت بود اما نمیدانم حکومت هشیار است یا نه!
اگر صدای اعتراض پدران را شنیده بودید، امروز با فحاشی فرزندانشان روبرو نبودید!
️پیمان مودت
در اعتراضات پس از فوت مهسا امینی در برخی تجمعات معترضین از برخی الفاظ و عبارات استفاده میکنند که در عرف و ادبیات ما رکیک محسوب میشود، هر چند این سیاق اعتراض و شعار مورد تایید نیست اما سوال اساسی این است چرا نسل دهه هشتادی معترض به این ادبیات رسیده است؟
جدای از نوع تربیت، تاثیر شبکههای اجتماعی، دسترسی راحت این نسل به فیلم های خارجی که منجر به تغییر ادبیات محاورهای در بین دهه هشتادیها شده است، این نسل تجربه پدران خود را پیش رو دارد.
پدران این نسل اکثرا متولدین دهه ۵۰ و بعضا دهه ۶۰ هستند نسلی که چند بار سعی کرد از طریق قانونی مثل انتخابات های سال ۷۶ و ۹۲ و یا اعتراضات خیابانی بدون خشونت مثل سال ۸۸ مطالبه خود را محقق کند اما هر بار با مقاومت جدی حاکمیت روبرو شد.
نسلی که با ادبیات قانون اساسی خواستار آزادی مطبوعات و محدود شدن نظارت استصوابی بود، نسلی که با دغدغه توسعه کشور میخواست سیاست خارجه در جهت تعامل با دنیا قرار گیرد، نسلی که به حسن روحانی برآمده از دل جامعه روحانیت مبارز اعتماد کرد تا عقلانیت در کشور حکمفرما شود، نسلی که در ۲۵ خرداد راهپیمایی سکوت کرد، نسلی که میخواست به صرف ایرانی بودن بتواند در سرنوشت خودش نقش آفرینی کند و ... .
هیچگاه ساختار حاکمیت این اعتراضات و صداها را به رسمیت که نشناخت هیچ، بلکه برای افرادی که این مطالبات مسالمت جویانه و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و منطبق با قانون اساسی را پیگیری میکردند به انواع روشها تنبیه و مجازات نمود.
حالا این پدران شکست خورده، آیینه عبرت فرزندان خود هستند، امروز نسلی برآمده که اعتدال و آرام روی پدران خود را مقبول نمیداند، این نسل که مثل پدران خود اهل محاسبات عقلانی نیست، کمتر کتاب خوانده، تعاملات اجتماعی کمتری داشته، از نوستالژیهای دهه ۶۰ و ایثارگریهای جامعه متاثر نیست و مهمتر از همه از بدو تولد در خانوادهای معترض ولی مسالمتجو رشد یافته است بر اثر مجموعهای از سرخوردگیها شروع به فحاشی مینماید.
فحش این نوجوان قطعا مذموم است اما او معلول و پرورش یافته یک فضای سیاسی و اجتماعی است که او را اینگونه تربیت کرده است و از قضا یکی از مهمترین دلایل این فضا، اشتباه حاکمیت در عدم توجه به خواسته پدرانش است.