محمدجواد مظفر
۴۴ سال است که جمهوری اسلامی بین رویکرد و عملکرد ایدئولوژیک و عرفیات دست و پا میزند. نمونهها بسیار و داستانهای آن شنیدنی و عبرتآموز است. در گفتگوهایی که در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب (بهمن ۱۳۶۷) با سران کشور داشتم از میان ده پرسشی که مشترکاً از آنان پرسیدهام، این پرسش کلیدی جای تأمل داشت و همچنان دارد: (به اعتقاد برخی از صاحب نظران، ایران انقلابی با پناه بردن به مقولاتی نظیر شورای تشخیص مصلحت و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و نظایر آن، نشان داد که هیچ حرکتی در جهان «تافتهای جدا بافته نیست» و به اصطلاح بشریت همه بر یک قایق سوار هستند و از قانونمندی مشابه تبعیت میکنند).
در تمامی سالها و در امور مهم و کلیدی چه مسائل داخلی و چه سیاست خارجی این بلاتکلیفی کاملاً مشهود بوده و هست.
از رویکرد به ورزش حرفهای در بخش های گوناگون خصوصاً فوتبال تا حضور دختران در رشتههای ورزشی، تا پذیرش زنان هنرپیشه در سینما و تلویزیون و تا ۴۴ سال مقاومت در نشان ندادن آلات موسیقی در تلویزیون تا تسلیم در مقابل پخش بیپروا ترین موسیقیهای پاپ در رادیو و تلویزیون و کنسرتها و افتخار وزیر ارشاد به برگزاری تعداد کنسرتها در اسفند ۱۴۰۱ تا تسلیم در برابر هژمونی و سیطره نظام بانکی و تن دادن به سوداگرانه ترین عملکرد بانکی در جهان و در مقابل همچنان با ادعای حرام بودن ربا. خلاصه آنکه آقایان با هرچیزی که در سازوکار دنیای جدید از ممنوعیت ویدیو تا دیشهای ماهواره و در نهایت تسلیم شدن در برابر هجوم شبکههای ماهوارهای و صدها نمونه دیگر که به منظور جلوگیری از اطاله کلام، یافتن آنها را به عهده خوانندگان محترم نوشته میگذارم؛ سرگرداناند.
در سیاست خارجی نیز از حل مسئله گروگانهای آمریکایی تا پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در پایان جنگ تا روابط خارجی با کشورهای گوناگون در پاندولی از رویکرد ایدئولوژیک و نهایتاً تن دادن به عرفیات جهانی در نوساناند.
چند ماه پیش در نوشتهای گفته بودم نظامی که از تریبون های رسمی آن ۴۴ است شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سر میدهد، سه دوست صمیمی و استراتژیک (روسیه، چین و کره شمالی) در دنیا دارد که از اساس به خداوند و خالق هستی بیاعتقادند! و امروز چین وارد صحنه میشود و میان دو کشور، یکی خادم حرمین شریفین و دیگری مدعی حاکمیت نظام دینی در دنیای جدید که اختلاف و دشمنیشان از موضع ایدئولوژیک است میانجیگری میکند تا دست از خصومت بردارند!! و جمهوری اسلامی یکبار دیگر از موضع ایدئولوژیک به عرفیات نظام بینالملل نقل مکان میکند.
ای کاش در یک پروژه مطالعاتی میزان خسارتی که این سرگردانی و به نعل و به میخ زدنها به این سرزمین و چندین نسل از مردم وارد کرده محاسبه میشد.
آیا نزدیک به نیم قرن دست و پا زدن میان ایدئولوژی و عرفیات دنیای مدرن نباید به ادارهکنندگان کشور بفهماند که بچه عزیز دردانه خدا و تافته جدا بافتهای در عالم نیستند بل حکومتی متوسط با همه ویژگیهای مشابه در عرف جهاناند و لا غیر.
که حرف دل ماست (424390)