به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ - ۱۸:۳۵
 
۴
تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۲۶ ساعت ۱۹:۳۹
کد مطلب : ۳۹۷۹۲۵

این درد را به کجا باید برد؟

این درد را به کجا باید برد؟
احمد زیدآبادی
در سفر عیدی به ولایت‌مان شنیدم که در همان روزها زنی از دنیا رفته و در مجلس ترحیم او به جز خانواده‌اش، فقط یک نفر حضور یافته است.
جریان را از خواهر پرسیدم، نقل کرد: "این زن سال‌ها به سرطان مبتلا بود و آه هم در بساط نداشت. او با مادرِ پیر و خواهر و دو دخترش در یک خانۀ مخروبه در کمال محنت و مسکنت زندگی می‌کرد. دخترها از تحصیل محروم مانده‌اند و تخصصی ندارند و از بخت بد، شانسی برای ازدواج هم پیدا نکرده‌اند. جز کار یدی، فعالیت دیگری از آنها برنمی‌آید و کار یدی هم برای زنان در منطقۀ ما، فقط در پسته‌چینی و پسته پاک‌کنی خلاصه می‌شود. دو دختر از این جهت خیلی کاری و زحمتکش و سر به زیر هستند، اما چند سال است که به دلیل سرمازدگی درختان پسته، اشتغال در حوزۀ برداشت پسته ،به کلی از بین رفته و دخترها بیکار و در نتیجه هر پنج زن به نان شب محتاج شدند."
خواهرم ادامه داد: "زن بینوا بر اثر بیماری سرطان از پا درآمد، اما جز یک نفر کسی در مجلس ترحیم او شرکت نکرد. در این دوره و زمانه، اگر خانواده‌ای فقیر و بدبخت باشند، همه از آن دوری می‌کنند. خدا بدبختی و بی‌کسی و فقر را برای هیچکس نیاورد که بد دردی است. به عمر ما، مردم هیچوقت این همه درگیر بدبختی و فلاکت نبوده‌اند. نه کاری، نه پولی، نه درآمدی و این همه خرج و این همه گرانی، خدا به داد برسد!"
این است وضع جامعه‌ای که قرار بود نه فقط قله‌های پیشرفت مادی را فتح کند، بلکه از حیث اخلاق و معنویت و نوع‌دوستی هم سرآمد جوامع دیگر باشد! هر ایرانی که این وضع را در اطراف خود می‌بیند اما می‌شنود که منابع کشور به جای سرمایه‌گذاری در جهت توسعه‌ای متوازن و پایدار، صرفِ موضوعاتی همچون شناسایی و تعقیب زنانِ فاقد روسری می‌شود، آه از نهادش برمی‌آید که این چه روزگاری است که خداوند ما را بدان مبتلا کرده است؟ در روزهای مشرف به انقلاب، یک منبری برای تحریک مردم به انقلاب علیه حکومتِ وقت، فریاد می‌زد:
"امیرالمؤمنین علی در کوفه به بانویی بیوه با یتیمانی چند، برخورد کرد که بضاعتی نداشتند. علی از این وضع سراسیمه شد. کیسه‌ای آرد به خانۀ آنها برد، برایشان به دست خود خمیر کرد و نان پخت. هنگام آتش کردن تنور، علی صورتش را در معرضِ لهیب شعله‌های آتش گرفت و گفت؛ بچش این آتش را که در قلمرو تو، زنی بیوه با یتیمانش گرسنه بوده‌اند و تو خبر نداشتی! وای به حالت علی! آتش دوزخ را چگونه تحمل می‌کنی؟"
بعید می‌دانم برای سخن آن منبری، سند و مأخذ معتبری وجود داشته باشد، اما روحانیون انقلابی، با همین سنخ سخنان، مردم را علیه دولت پهلوی شوراندند و به آنها وعدۀ شرایط بهتر دادند.
اکنون گویی همۀ این حرف‌ها از یاد رفته و مسائلی مانند پوشش زنان به مسئلۀ اصلی جامعه تبدیل شده است! متأسفانه امروزه بعضاً کسانی به عنوان مؤمن و مذهبی در جامعۀ ما شهرت یافته‌اند که افتادن روسری یک زن، ایمان آنان را به لرزه می‌آورد، اما از صدها گزارش اجتماعی در بارۀ تن‌فروشی برخی از زنان و حتی پسران بر اثر فشار فقر و نداری، ککشان نمی‌گزد! این درد را باید به کجا برد که آنها حتی نگاهی به سورۀ ماعون نمی‌اندازند و از همین جهت، نمی‌دانند که "بر طعام شکستۀ محروم ترغیب نشدن" مترادف "تکذیب دین" است نه آنچه اینان از دین فهم کرده‌اند.
 
برچسب ها: فقر
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها