انتخابات به عنوان یک امر سیاسی، جنبه های فرهنگی ظریف و دقیق هم دارد که اغلب مورد توجه کافی قرار نمی گیرد. تلنگرهای ذیل فتح بابی است در این موضوع:
* برخلاف ادعا و تبلیغ اهالی سیاست، مساله و سئوال مهم مردم در این دوره «به چه کسی رای بدهیم؟» نیست، «چرا رای بدهیم؟» است. هرچند رسیدن به این سئوال تلخ از حوادث سیاسی و اقتصادی سالهای اخیر هم متاثر است، اما ریشه اصلی مساله، این باور فرهنگی نهادینه شده در جامعه است که «نتیجه انتخابات در سیاستهای کلان کشور بیتاثیر است». انکار و یا عدم تلاش برای رفع این باور، تهدید واقعی جمهوریت نظام است!
* رشد و بلوغ فرهنگی، مقدمه رشد سیاسی است. به رسمیت شناختن مخالفان رای در تلویزیون و دیگر رسانهها و شنیدن حرف و منطق آنها، اتفاق مبارک این دوره است. پذیرش تنوع سیاسی ریشه در فرهنگ مدارا، پذیرش تکثر و پرهیز از مطلق اندیشی دارد، اتفاق مبارکی که سالهاست در متن جامعه ایرانی رشد کرده است و حاکمیت به تدریج و شاید هم ناچار به تبعات آن تن خواهد داد.
-دوره تکلیف گرایی و منطق وجوب شرعی و عاطفی برای رای دادن تقریبا تمام شده است. جامعه امروز انتخابات را امر سیاسی می بیند و نسبت به آن موضع سیاسی میگیرد. جای خوشحالی دارد که حتی اغلب دوستان انقلابی هم برخلاف برخی خطبا و ائمه جمعه، دنبال اقناع و استدلال برای مردم هستند تا آنها را پای صندوق بیاورند. عبور انقلابیها از مایه گذاشتن از امام زمان و شهدا و حاج قاسم و تلاش برای گفتگو و اقناع، نشانه رشد و دیگر اتفاق مبارک این دوره است.
* حضور صاحبان مشاغل تخصصی و پردرآمد از قبیل خلبانان، پزشکان و استادان در میان کاندیداها آن هم بدون هیچ سابقه سیاسی و اجتماعی موثر، راوی ضعفها و اشکالات فرهنگی در جامعه ما است. عدم رضایت شغلی، حب جاه و مقام، کسب درآمد بیشتر و حتی جلب توجه و شهرت عمومی از انگیزه های محتمل است که هرکدام نشانه ای از یک آسیب فرهنگی می تواند باشد و حتما ارزش تحقیق و پژوهش دارد. واقعا درآمد مستقیم و غیرمستقیم نمایندگی مجلس چقدر است که این همه خواهان پیدا کرده است؟!
* انتزاع ائتلافها و لیستهای سیاسی از متن جامعه بیش از پیش روشن شده است. در فقدان احزاب و فعالیتهای سیاسی مستمر و واقعی، کنشگری گروههای مردم نهاد و نقادی رسانههای مردمی و آزاد که نقش غربالگری طبیعی و عادلانه برای ظهور استعدادهای سیاسی و فرهنگی را دارند، مردم از کجا کاندیداها را بشناسند؟! با یک هفته تبلیغات و پوسترهای رنگی؟! فرهنگ سهمخواهی و باندبازی سیاسی دقیقا در چنین فضای غیرشفاف و دور از کنشگری شکل میگیرد و لیستهای انتخاباتی یک شبه را خلق میکند!
* اغلب کاندیداها همچنان اهل شعار و های و هوی هستند. تخریب و حتی نقد دولت و مجلس قبلی یا فعلی به هیچ وجه جای «ایده پردازی برای حکمرانی و داشتن نظام فکری دقیق و شفاف» را نمیگیرد. بسیار اندکند کاندیداهایی که به جای وعده های پوچ و شعاری، شناخت کارشناسی و آسیبشناسانه از اوضاع کشور دارند. متاسفانه سواد حکمرانی و تخصص سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اغلب کاندیداها بسیار کمتر از میانگین تخصص و دانش کارشناسان دانشگاهی و رسانهای در ایران امروز است. مجلس فردا با هر میزان مشارکت، بالاخره برآمده از همین افرادی است که اغلب نه فهم درست و نه راهکار مناسب برای کلان مشکلات تحریم، تورم، محیط زیست، مطالبات نسل جدید، آلودگی هوا، مهاجرت نخبگان و حتی کمبود آب ندارند، این نگران کننده نیست؟!