«اگر از منظری واقع بینانه و دینمدارانه و خارج از سیطره مشهورات زمانه، به موضوع بنگریم، در خواهیم یافت که مهمترین معضل ما در ارتباط با مسائل زنان، حاکمیت انگارههای غربی بر ذهنیت جامعه و طیف وسیعی از متدینین و حتی بعضا متفکران اسلامی است. فضاسازیهای دنیای مدرن و التقائات مستمر غرب گرایان در موضوع زن و مسائل پیرامون آن، موجب فاصله گیری ناخودآگاه، تدریجی و روز افزون ما از آموزههای قرآنی و روایی در این باره شده است و در مواردی نیز دست به تفسیر و تاویلهای ناقانونمند آیات و روایات زدهایم تا بر مشکل انطباق دین با مقتضیات و مشتهیات زمان و پاسخگویی به پرسشهای روز فائق آییم و در زمره عقب ماندگان قرار نگیریم!»
این چند خطی که خواندید، مقدمه کتاب «جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام» نوشته «مهدی نصیری» چهره نام آشنا در عالم رسانه و سیاست است. او متولد سال۴۲ در دامغان است و تحصیلات حوزویاش را در همان دامغان نزد پدرش که تحصیل کرده حوزه علمیه نجف و مجتهد بود، آغاز کرده است. نصیری در سال ۵۸ برای ادامه دروس حوزه به قم مهاجرت میکند و تا اواسط دهه ۶۰ علاوه بر تحصیل در حوزه عملیه قم به تحصیل در رشتههای ادبیات و منطق در مدرسه علمیه رسالت (مدرسه علمیه رسالت در سال ۵۴ توسط آیتالله خویی تاسیس شده و از مدارس علمیه مشهور در قم است) میپردازد.
نصیری پس از انقلاب اسلامی و دریافت دیپلم در نهایت در رشته الهیات دانشگاه تهران قبول میشود. در همان سالها یعنی در سال ۶۷ از سوی «سید محمد اصغری» سرپرست موقت روزنامه کیهان و موافقت «سیدمحمد خاتمی» نماینده وقت امام خمینی(ره) در موسسه کیهان، سردبیری این روزنامه به مهدی نصیری محول شد. تا پیش از این و تا سال۶۵ نصیری همچنان در قم مشغول به فعالیت بود. نصیری به دلیل محول شدن مسئولیت سردبیری روزنامه کیهان به وی، از تحصیل در دانشگاه تهران انصراف میدهد.
نصیری در دهه هفتاد
او درباره روزنامه نگار شدنش میگوید که «شاید ریشههای آن به دوران مدرسه و دبستان برگردد که درس انشاء را دوست داشتم و معمولا بالاترین نمره انشاء را در کلاس داشتم؛ در سال ۵۴ تحصیلات حوزوی را در دامغان آغاز کردم و در سه سال منتهی به پیروزی انقلاب در دوران نوجوانی در جریان تحولات سیاسی در قد و قواره آن سنین قرار داشتم. بعد از پیروزی انقلاب در دفتر نشر فرهنگ اسلامی دامغان که شامل کتابخانهای بزرگ بود و در کنار آن فعالیتهای فرهنگی دیگری از جمله انتشار نشریات غیرحرفهای بود، جزوهای را در نقد جریان امت و آقای دکتر پیمان منتشر کردم که اولین تجربه روزنامه نگاری غیرحرفهایم بود. در همین ایام برخی از روزنامهها و مجلات را دنبال میکردم که روزنامه کیهان و نشریه پیام انقلاب در راس آنها بود.»
تقریبا در یک الی دو سال پس از به عهده گرفتن مسئولیت سردبیری در روزنامه کیهان، دروس خارج از فقه آیت الله خامنهای آغاز میشود و نصیری نیز در آن کلاسها مشارکت میکند و از ۶۹ تا ۷۳ در دروس خارج از فقه آیت الله خامنهای حضور فعالی داشته است.
او همچنین قصه ورودش به کیهان را اینگونه روایت میکند که «با مرحوم شهید شاهچراغی - از طلاب برجسته مدرسه حقانی و نماینده مردم دامغان در دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی- که از سال ۶۱ از سوی آقای سید محمد خاتمی نماینده امام در موسسه کیهان به عنوان سرپرست این موسسه منصوب شده بود، رفاقت و ارتباط ویژه داشتم و ایشان پیشنهاد همکاری با موسسه کیهان و مجله زن روز را داد که من به دلیل ادامه تحصیلاتم در قم نپذیرفتم، اما به دلیل ارتباط مستمر با ایشان در جریان تحولات در موسسه کیهان قرار میگرفتم. در همین ایام در قم با مرحوم محمد جواد صاحبی که با پیشنهاد شهید شاهچراغی دوماهنامه «کیهان اندیشه» را در قم راه اندازی کرده بود، ارتباط داشتم تا آن که در اسفند ۶۴ حادثه شهادت آقای شاهچراغی به همراه جمعی از نمایندگان مجلس که عازم جبهه بودند و هواپیمایشان توسط ارتش عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و ساقط شد، پیش آمد.
کیهان برای چهلم ایشان ویژه نامهای منتشر کرد که از من نیز مقالهای در آن چاپ شد. از این پس به نوشتن و ارسال مقاله برای کیهان ادامه دادم تا آن که در نیمه سال ۶۵ با پیشنهاد آقای صاحبی و حکم آقای ابراهیم اصغرزاده که قائم مقام فرهنگی آقای سید محمد اصغری (جانشین شهید شاهچراغی با حکم آقای خاتمی و موافقت امام خمینی) بود، به عنوان نماینده موسسه کیهان در حوزه علمیه قم منصوب شدم. وظیفه من در این سمت، ارتباط با اهل قلم و چهره های صاحب اندیشه حوزوی برای تولید مطالبی اعم از مقاله و گفتوگو برای نشریات موسسه کیهان و بویژه روزنامه کیهان بود. و البته در همین ایام تحصیل در حوزه را نیز که در پایان دوره سطح بود، دنبال می کردم. یک سال بعد در سال ۶۶ به پیشنهاد آقای سید محمد اصغری برای همکاری با روزنامه کیهان در تهران دعوت شدم و به تهران رفتم و به عنوان دبیر سرویس مقالات کارم را شروع کردم.»
در همین ایام بود که سلسله مقالات زمینه های صدور فتاوی امام را در نقد نوشتههای آیت الله آذری قمی و مواضع روزنامه رسالت، در کیهان را نیز مهدی نصیری منتشر کرد که به گفته خودش با استقبال فراوانی مواجه شد. این مقالات همان سال در قالب یک کتاب از سوی انجمن اسلامی معلمان منتشر شد.
هفته نامه «صبح» و سرنوشت آن
نصیری در سال۷۰ با دستور رهبری، به سرپرستی موسسه کیهان منصوب میشود و تا سال۷۴ نیز در همان سمت باقی میماند. در نهایت در نیمه سال۷۴ از مسئولیت خود در روزنامه کیهان استعفا داد. در همان سال، مهدی نصیری «نشریه صبح» را به شکل مستقل تاسیس کرد و تا سال۷۹ در آن نشریه فعالیت داشت. او در تمام سالهای فعالیت رسانهای منتسب به گرایش سیاسی چپهای مذهبی و حوزوی میشد با این وجود باز هم نصیری، خود را مخالف تندروهای مذهبی معرفی میکند.
یکی از اتفاقات مهم در نشریه صبح مهدی نصیری، انتشار دو گزارش در خصوص فساد مالی در وزارت پست و تلگراف و وزارت نیرو در دولت هاشمی رفسنجانی بود؛ او همچنین درباره هدفش از تاسیس هفته نامه صبح را اینگونه توضیح میدهد که «پس از ۷ سال سردبیری و مدیریت روزنامه کیهان از کار مطبوعاتی روزانه احساس خستگی میکردم و تمایل داشتم به صورت هقتگی و یا ماهانه روزنامه نگاری را دنبال کنم و البته در این مسیر به مباحث نظری و تئوریک هم علاقه بیشتری پیدا کرده بودم. از همین رو سراغ صبح رفتم. در صبح خط عدالتخواهی و ضد فساد اقتصادی را در کنار مباحث فرهنگی و تئوریک سیاسی دنبال میکردم.»
نصیری همچنین در یک گفتوگویی با ایرنا درباره تعطیلی هفته نامه صبح تعریف میکند که «در جریان انتشار گزارشهای مستند و تحقیقی درباره تخلفات قانونی و فساد اقتصادی در مورد دو وزارتخانه دولت هاشمی رفسنجانی (وزارتخانههای ارتباطات و نیرو) که علیرغم دقت و صحت و استناد گزارشها هیچ واکنش مفید و سازندهای از دستگاهها و نهادهای مسئول ندیدم، به این نتیجه رسیدم که انتشار این مطالب به مصلحت کشور نبوده و تنها از فساد و تخلف از قانون قباحت زدایی میکند. در اینجا بود که یکی از فلسفههای مهم انتشار صبح در ذهن من منتفی شد. البته باید همینجا اشاره کنم که تخلفات آن دو وزارتخانه در برابر مفاسد سهمگینی که ظرف دو دهه اخیر اتقاق افتاد واقعا ناچیز بود که به نظرم نتیجه عدم برخورد با قوه قضاییه و نهادهای حسابرسی با همین تخلفات کوچکتر بود که منجر به تخلفات کلان و بزرگ بعدی شد. در زمینه مسائل و مباحث فرهنگی هم به این جمع بندی رسیده بودم که باید به کارهای نظری و تئوریک پرداخت تا بتوان برای ایران و جمهوری اسلامی آینده بهتری را ترسیم کرد. بر اساس این دو عامل و برخی عوامل دیگر مانند فشارهای مالی برای ادامه کار، صبح را تعطیل کردم و به حوزه برگشتم.»
نصیری و مواضعش در کیهان و سایر رسانهها
نصیری در سالهای فعالیتش در کیهان نیز سرمقالهای تقریباً جنجالی با عنوان «آفت جامعه اسلامی: خشونت اجتماعی و عطوفت اقتصادی» دارد که در آن به مسئله برخوردهای تند با پوشش مردم در همان اوایل دهه هفتاد پرداخته بود. نصیری آنگونه که خودش میگوید هیچگاه موافق اعتراضات علیه شل حجابان در آن سالها نبوده و میگوید «در دوران کیهان هیچگاه از حرکتها و تظاهرات علیه شل حجابی حمایت نکردم و باری که تظاهرات گستردهای علیه شل حجابی در سال ۶۹ صورت گرفته بود و همه روزنامهها و رسانهها پوشش گستردهای داده بودند، باز هم کیهان از پوشش این خبر در صفحه اول خودداری کرده بود که با نامه اعتراضی آقای خاتمی به عنوان نماینده رهبری مواجه شدم.»
اما نکته قابل توجه درباره بررسی مواضع قدیمیاش این است که نوشتههای مهدی نصیری از آرشیو برخی رسانههایی که او در آنها فعالیت داشته، تقریباً از دسترس خارج شده است. یعنی فهمِ تغییر موضع او و درک مهدی نصیری دهه هفتاد و نصیری امروز به راحتی امکان پذیر نیست چرا که آخرین یادداشت باقی مانده از آرشیو یادداشتهایش در سایتهای روزنامهها، مرتبط به یادداشتی در سال ۹۷ برای روزنامه رسالت با عنوان «داروغه دهه شصت و آزادیخواه دهه نود» است؛ در این یادداشت به روزنامه کیهان و موضع آن در مخالفت با فیلتر تلگرام پرداخته است و گزارههایی در اتهام روزنامه جمهوری اسلامی به عنوان داروغه رسانه در دهه شصت آورده است. نصیری در این یادداشت آورده است «ضمناً باید به روزنامه جمهوری آزادیخواه و طرفدار فضای باز رسانهای امروز با مدیر مسئول محترم همان سالها، یادآور شد که در دهه شصت روزنامه جمهوری اسلامی معروف به انجمن اسلامی مطبوعات بود؛ یعنی مانند انجمنهای اسلامی کم ظرفیت برخی ادارات در دولت آقای مهندس موسوی، نقش محتسب و داروغه را ایفا میکرد تا کسی در مطبوعات دست از پا خطا نکند و این داروغگی تا اوایل دهه هفتاد هم ادامه پیدا کرد و یکی از مواردش آنجا بود که در مقالهای خطاب به شهید آوینی سردبیر مجله سوره (چهار ماه قبل از شهادت) به خاطر چاپ داستانی نوشت: آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید! و در آن مقاله البته سیاستهای حوزه هنری با مدیریت آقای زم را هم (که احتمالا الان به خاطر نقش فعال آقا زاده اش در تلگرام از دوستان روزنامه جمهوری اند) به باد انتقاد گرفت.» نصیری باز هم اما در تمام این سالها در روزنامه مشرق جایگاه خود را داشته است.
نصیری در دهه هشتاد
نصیری همچنین در سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۴ به معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور منصوب شد. پس از پایان دوره فعالیتش در معاونت سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، معاونت فرهنگی دفتر رهبر جمهوری اسلامی در امارات را از آن خود کرد و تا سال ۱۳۸۸ در امارات ماند. زمانی که در امارات حضور داشت کارشناسی ارشد حقوق خصوصی را از دانشگاه پیام نور را کسب کرد. مهدی نصیری پس از بازگشت به ایران بار دیگر به قم بازگشت و در کلاسهای درس آیتالله وحید خراسانی حضور پیدا کرد.
روند تغییرات نصیری
او روند تغییر دیدگاههای سیاسیس را در جریان تجربیات کاری و مطالعات و گفت وگوهای بیشتر میداند و میگوید که امکان تحقق یک اتوپیای دینی را منتفی دیده است. همچنین مساله سیطره مدرنیته و تجدد را دریافته و به مباحث کلامی و فقهی عصر حیرت رسیده است. پس از آن نیز به اهمیت آزادی انتخاب مردم در امر دین و حکمرانی دینی و عدم مشروعیت هر گونه تحمیل التفات تامی پیدا کرده است و به اضافه برخی عوامل دیگر از جمله ناکامیهای عینی و عملی جمهوری اسلامی چهار دهه اخیر را موثر در دیدگاههای سیاسی کنونیاش میداند؛ او میگوید که «پشیمانی من از نوع پشیمانی همه چهرهها و عناصر سیاسی و مذهبی و انقلابی است که از آغاز انقلاب به این سو و به تدریج و با گذشت زمان به دلیل فقدان دانش و تجربه کافی و نیز عدم درک جامع از مساله حکمرانی و نیز اقتضائات زمانه دچار دگرگونی و تحول در نظر و عمل شدند. من همیشه مستقل اندیش بودهام و از این که آدم وفادار و وابسته به یک جناح و جریان قلمداد شوم، اجتناب کردهام اما در مجموع اکنون با بسیاری از مواضع اصلاح طلبان در مقایسه با مواضع بسته، راکد، غیر مردمی و اقتدار طلبانه طیف گستردهای از اصولگرایان احساس همدلی و همفکری بیشتری دارم.»
به نظر نصیری آینده فکری و تحولات کشور در عرصههایی رو به تعالی و تکامل است؛ او معتقد است که «تجربه جمهوری اسلامی زمینه بسیاری از بازاندیشیها و عمیق نگریهای فکری و تئوریک را فراهم کرده است. بسیاری اکنون به این جمع بندی رسیدهاند که باید قرائتی جامعتر، عقلانیتر و انسانیتر از دین ارائه بدهند تا بتوانند با ایدئولوژیهای مدرن هماوردی کنند و در مقابل سیل الحاد و دین گریزی و دین ستیزی دوام بیاورند.» مهدی نصیری اخیراً مناظرهای اینترنتی با علی علیزاده {معروف به علیز و بسیحی لندنی} فعال رسانهای مستقر در خارج از کشور داشته که جنجالهایی برای او نیز به همراه داشته است؛ او در اظهارات اخیرش در این مناظره به حصر میرحسین موسوی، حجاب، مسئله گسترده مهاجرت و دو قطبیهای زیان بار اجتماعی پرداخته و به برخی نیز اتهاماتی وارد کرده است. خبرنگار: زینب مرزوقی
اگر من افراطی بودم که قطعا بودم ...
✍مهدی نصیری
بعد از اتخاذ مواضعی در دو سه سال اخیر از سوی من در یادداشتها و گفتگوها و مناظراتم که حکایت از تغییر و چرخش در مواضع سیاسی و فرهنگی ام داشت، مجاهدان تبیین و افسران جنگ نرم و عمارهای نظام، یک سره در کار تبیین گذشته من بر آمده اند و مهمترین حرفی که مرتب تکرار می کنند این است که فلانی در گذشته و در دوره کیهان و صبح چهره ای افراطی بود.
و اتفاقا در باره افراطی بودنم در گذشته کم و بیش درست می گویند اما این جماعت، به لوازم و نتایج حرف خود توجه ندارند و نمی فهمند که اگر افراطی بودنم ثابت شود، باید افراطی بودن رهبری را هم در آن ایام بپذیرند که بیشترین حمایت را از من در جایگاه مدیر مسئول کیهان و بعد در نشریه صبح انجام داد.
من در باره افراط و تفریط در انقلاب و جمهوری اسلامی در یادداشتهای بعدی نکاتی را خواهم نوشت و نشان خواهم داد که در مجموع، از خاص و عام، جامعه ای دچار افراط و تفریط هستیم و هنوز تا رسیدن به یک تعادل سیاسی و اجتماعی فاصله داریم، اگر چه تجربه تلخ و شکست خورده جمهوری اسلامی حاوی درسهای مهمی برای ملت ایران بوده و ما را در مسیری رو به جلو و پیشرفت قرار داده و می تواند به کار ساختن آینده ای بهتر بیاید.
قبل از این که ابعاد افراطی گری خود را در دوران کیهان و صبح توضیح دهم، باید به نکاتی از حمایتهای رهبری در اواخر دهه ۶۰ و دهه ۷۰ از خودم اشاره کنم:
۱. در اردیبهشت سال ۶۹ (در حالی که از سال ۶۷ با حکم آقای خاتمی و قائم مقام وی آقای سید محمد اصغری سردبیر کیهان بودم) با مداخله و حکم رهبری، به عنوان مدیر مسئول روزنامه انتخاب شدم. رهبری در حکمش از من به عنوان جوانی فاضل و انقلابی یاد کرد.
۲. در اولین دیدار با رهبری، پس از دریافت حکم مدیر مسئولی، وقتی از ایشان پرسیدم، من چگونه باید روزنامه را مدیریت کنم؟ در پاسخ گفت: من به تشخیص تو اطمینان دارم. هر چه را حق تشخیص دادی، به همان عمل کن. اگر سئوال یا ابهامی داشتی می توانی از من یا آقای حجازی سئوال کنی، و من ظرف ۴ سال شاید حتی یک بار هم چیزی را نپرسیدم و هر آنچه درست تشخیص می دادم، عمل می کردم. البته سالی یکی دو بار از سوی رهبری تذکراتی داده می شد.
۳. در دیداری با رهبری که قرار بود در مساله ای تذکری بدهد، گفت: من آن قدر از شما و کیهان حمایت و تعریف می کنم که هر کس از مسئولان می خواهد علیه تو و کیهان سخنی بگوید، در این فکر است که دارد علیه فرزند من حرف می زند.
٤. رهبری از مواضع فرهنگی من در کیهان ـ که البته امروز من آن را نقد می کنم ـ قویا حمایت می کرد اما بعدها معلوم شد از نقدهای من بر دولت آقای هاشمی و دستگاههای رسمی نظام ـ که من وظیفه خود برای دفاع از حقوق مردم می دانستم ـ بعضا رضایت نداشت، با این حال به دلیل اعتماد به من با سعه صدر با آن نقدها برخورد می کرد و تذکر نمی داد.
٥. پس از آمدن آقای شریعتمداری به عنوان نماینده رهبری در موسسه کیهان، من پیشنهاد کردم، حکم مدیر مسئولی هم به آقای شریعتمداری داده شود و من حاضرم به عنوان سردبیر و معاون یا مشاور با وی کار کنم اما رهبری به شدت مخالفت کرد و پس از اصرار فراوان من پذیرفت که چند ماه با آقای شریعتمداری کار کنم، اگر هر دو به این نتیجه رسیدیم که مدیر مسئولی هم به آقای شریعتمداری داده شود، آنگاه موافقت خواهد کرد و با خواهش من از آقای شریعتمداری، این اتفاق افتاد و نامه مشترکی با امضای هر دو ما برای رهبری ارسال و با مدیر مسئولی آقای شریعتمداری موافقت شد. اما مجددا بر حضور من در کیهان به عنوان سردبیر تاکید کرد که من قبول کردم هر چند که یکی دو ماه بیشتر دوام نیاورد و بر اثر اتفاقی، کیهان را ترک کردم.
این شرحی به اجمال از دوران فعالیت و مدیریتم در کیهان بود. حال اگر افراطی بوده ام (که قطعا در مواردی بوده ام) یا اگر جایی درست عمل کرده ام، رهبری در آن شریک است. مجاهدان تبیین در تکرار اتهام افراطی گری به من کمی جانب احتیاط را نگه دارند و الا دامن فرمانده هم بیش از حد به این اتهام آلوده می شود!
ادامه دارد