حسین دلیر
پروژه توافق صنعت نفت آبادان با عبدالله ویسی کمی به درازا انجامیده و هر دو سوی مذاکره، توقعاتی از یکدیگر دارند. مشخص نیست در گفتوگوها چه میگذرد اما میشود از اندک گزارشهایرسانهای، دریافت مسئلهی اصلی مرتبط با شرایط بودجهای باشگاه در فصل آینده لیگ برتر است.
ویسی، هشت هفته ماموریت ناممکن بقای صنعت نفت را در بهترینحالت به پایان رساند. برای فوتبال آبادان و خوزستان کاری شبیهمعجزه کرد. در هفتههای پایانی لیگ 22؛ صنعت نفتِ عبدالله ویسی با همهی صنعت نفتهایی که میشناختیم تفاوت داشت. صنعت نفتی شبیهتر از همیشه به برزیل! فوتبال را بازی نمیکرد بلکه میجنگید. با آمدن گواردیولای وطنی، بازیکنان بیش از توان جسمی، فنی و حتی روانی گذشته، وارد زمین میشدند. ایثارگرانه و بهدورازانگیزههای صرف مالی! گویی روح «عبدالله» در همهی آن پسرانحلول یافته بود. همان بازیکنان همیشه بازنده؛ یقهی تیمهای مدعی را چنان چسبیدند که علاوه بر تغییر معادلهی سقوط تا اندازهای بر سرنوشت قهرمانی نیز تاثیر گذاشتند.
همان عبدالله ویسی که وعدهی بقای صنعت نفت را در بدترین شرایط داد، اکنون وعده به بالانشینی و حتی آسیایی شدن میدهد. شاید جز او هیچکس نخواهد یا نتواند چنین قولی بدهد. مگر هواداران و مدیرانیک تیم فوتبال بهجز موفقیت و قهرمانی باید به چیز دیگریدلخوش باشند؟! ما خوزستانیها چنان از آرزوهای خود، دورگشتهایمکه به ایدهی آسیایی شدن و حتی قهرمانی صنعت نفت با دیدهیخیال و طنز مینگریم! همهی تفاوت ما با دیگران در نداشتن «آرزو»است!
ویسی که بار دیگر موقعیتش در جایگاه یک سرمربی مدعی احیاشده؛ نمیخواهد به دغدغههای بیرون از مستطیل سبز بیندیشد.او میتواند مطالبهای اینچنین سنگین از هیئتمدیره صنعت نفت داشته باشد. نمیخواهد «مقصر» یا «وارث» تازهای برای مشکلات کهنه و همیشگی این تیم لقب گیرد. تفاوت او با دیگران، همینگزارهی «نخواستن» است. دیگران آمدند و در پایان راه، بیاهمیتبه وضعیت و سرنوشت تیم، چمدان خود را بستند. برخیهایشانحتی در میانهی راه، آبادان را رها کردند.
ویسی که خود برخاسته از محرومیت خوزستان است، به بهانهی موفقیت یک تیم میخواهد از رنج این مردمان بکاهد. میخواهد شادیاو و هواداران خوزستانی برای اتفاقهایی بزرگتر باشد. مهمتر از ماندن در لیگ برتر! برای ارائهی فوتبال آبرومندانه؛ رسیدن به رتبههای بالای جدول و حضور در آسیا و حتی تکرار قهرمانی! آرزویی محال برای آبادانیها که ویسی دو بار آن را تجربه کرده است. آسیایی شدن با صبای قم در سال 90 و قهرمانی در لیگ برتر 95-1394 با استقلال خوزستان.
ویسی؛ صنعت نفتی در قوارهی کسب سهمیه آسیا میخواهد نه تیمی که تنها برای بقا در لیگ حضور مییابد. او حق دارد به دنبال تکرار عنوان بهترین مربی فوتبال ایران باشد. چنین تهوری البته بیتناسب با ارادهی هیئتمدیره باشگاه و مسئولان آبادان است. صنعت نفتِ مدعی سهیمه آسیا، حامیانی جسور و قدرتمند میطلبدکه مسلوبالاختیار نباشند! که وعده ندهند و از رسانه، برای خبرسازی و اشتهار خویش بهره نکشند.
نقد تاریخی به هیئتمدیرههای ادوار باشگاه صنعت نفت بر سر همینانگاره ساده است. آنها در برابر پایتخت و مدیران بالادستیخویش، چنان بیاختیارند که بهجای دفاع از فوتبال صنعت نفت؛ حامیساختار سازمانی و مجموعه وزارت نفت میشوند.
ویسی خواستهی نامعقولی ندارد، جز بودجه و شرایطی برایرساندن صنعت نفت به بالای جدول! برخلاف بسیاری از مدیران و مربیان گذشته این تیم که اندیشهشان محدود به «بقا» بود.
آنچه از تعلل هیئتمدیره باشگاه و مسئولان آبادان برداشت میشود،عدم تمایل و ناتوانی ایشان به حمایت همهجانبه از تیم صنعت نفت در لیگ برتر آتی است. وانگهی هر چه در فضای رسانه از قول مدیران نقل میشود را باید بهپای عمل رسانهای و تبلیغی ایشانگذارد.
با هراندازه احتمال، اگر ویسی رفتنی شد و رابطهاش بهعنوان سرمربی با صنعت نفت آبادان قطع گشت باید این پیام را بهطورروشن به هواداران ارائه داد که قرار نیست تیم محبوبشان با آنچه تابهحال در تمام این نیمقرن بوده تفاوتی کند. بازهم دستوپا زدن برای فرار از سقوط به دستهی پایینتر!
این روزگار بلاتکلیفی زردپوشان تا روزهای آینده به پایان میرسد. کف انتظار از اعضای هیئتمدیره این است که دو موضوع را بدون پردهپوشی رسانهای کنند. یکم؛ اعترافی ساده به ناتوانیشان از آمادهسازی شرایط برای حضور مقتدرانهی صنعت نفت در لیگ برتر. دوم؛ بهدوراز بهانهجویی، بگویند چرا از اجابت چنین خواستهای ناتواناند؟!
ناگفته مشخص است در صورت ماندن ویسی در آبادان، معادلهیبودجهای فصل آینده باشگاه صنعت نفت دو حالت کلی خواهد داشت. یا بودجه به خواستهی ویسی نزدیک میشود یا این سرمربی خواستههای خود را به بودجهی باشگاه نزدیک میسازد. حالت دوم البته با توجه به دیگر پیشنهادهای لیگ برتری برای ویسی، شرایطی دور از انتظار مینماید.