گروه بینالملل: ژنرال فرانک مککنزی، فرمانده سنتکام در زمان ترور و شهادت سردار قاسم سلیمانی، در کتاب خود روایتی با جزئيات کمتر شنیدهشده ارائه داده است از سوم ژانویه ۲۰۲۰ و لحظاتی که خودرو حامل فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران در فرودگاه بغداد هدف قرار گرفت. او در کتاب خود با عنوان «نقطهٔ ذوب، فرماندهی عالی و جنگ در قرن بیستویکم» که بخشهایی از آن در نشریهٔ آتلانتیک منتشر شده، خود را مسئول حملهای معرفی کرده که به هدف قرار گرفتن قاسم سلیمانی منجر شد.
این ژنرال آمریکایی که در سال ۲۰۱۹ به این سمت در سنتکام (فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا) منصوب شد، ابتدا به پیشینهٔ چالشهایی اشاره میکند که دولتهای مختلف آمریکا با قاسم سلیمانی و اقدامات او در منطقه داشتند.
«سلیمانی شخصیتی محوری در تاریخ معاصر ایران و آمریکا است. او بیش از ۳۰ سال به چهره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبدیل شد و رهبری شاخهای مستقل از نیروهای مسلح را که وظیفه آن تضمین تمامیت جمهوری اسلامی بود، برعهده داشت؛ کسی که در سال ۱۹۷۹ و یک سال پیش از حمله صدام حسین به ایران به سپاه پیوست و در طول جنگ هم به عنوان نیروی نترس و کنترلکننده شهرت پیدا کرد.»
مککنزی در ادامه به سوابق سلیمانی و فعالیت او به عنوان فرماندهی لشکر در سن ۲۰ سالگی اشاره کرده و به پیشینه شکلگیری نیروی قدس سپاه پاسداران و همچنین فرماندهی این مجموعه نظامی اشاره کرده که به گفته او بر انجام «عملیاتهای غیرمتعارف خارج از مرزهای ایران» تمرکز دارد. در این کتاب به روابط ویژهٔ سلیمانی با آیتالله خامنهای نیز اشاره شده و ژنرال ارشد آمریکایی سلیمانی را همچون «پسر» رهبر جمهوری اسلامی خوانده است.
مککنزی در ادامه اشاره میکند که سلیمانی در سال ۲۰۱۱ میلادی به درجه سرلشکری ارتقا یافت و در سال ۲۰۱۴ در ایران به یک قهرمان تبدیل شد. همزمان با افزایش شهرت سلیمانی امنیت او نیز تشدید گردید؛ اتفاقاتی که به ادعای مککنزی سلیمانی را به دیکتاتوری تبدیل کرد که اغلب بدون مشورت با سایر نهادهای اطلاعاتی ایران، ارتش و حتی سپاه پاسداران اقدامات خود را در منطقه انجام میداد.
فرمانده پیشین سنتکام در ادامه در خصوص روابط سلیمانی با آمریکا چنین مینویسد: «او در سراسر منطقه فعالیت میکرد و زیرکانه از بازگشت نیروهای آمریکایی به عراق حمایت و ایالات متحده را وادار کرد که کار سنگین شکست داعش را انجام دهد. سپس ما را از عراق بیرون و نیروهای آمریکایی، ائتلاف بینالمللی و همچنین عراقیها و سوریهای بیگناه را به شکلی شگفتآور به قتل رساند.»
مککنزی تأکید میکند که سلیمانی خود را شکستناپذیر تلقی میکرد و وقتی در سال ۲۰۱۹ از او در این خصوص سؤال شده بود در جواب گفته بود: «میخواهند چه کار کنند؟ مرا بکشند؟»
نقشهٔ راه برای هدف گرفتن قاسم سلیمانی
مککنزی در ادامه به پیوستن خود به سنتکام به عنوان یک «ژنرال جوان» اشاره کرده و روایت میکند که شاهد بوده دولت اوباما و بوش پسر نتوانسته بودند با «پویایی و رهبری» که سلیمانی در مبارزه داشت، مقابله کنند.
این پیشینه باعث شده مککنزی وقتی در سال ۲۰۱۹ به فرماندهی سنتکام منصوب شد، از خودش بپرسد: «اگر رئيسجمهور آمریکا از سنتکام بخواهد سلیمانی را مورد هدف قرار دهند، آیا برنامهای برای این منظور وجود دارد یا نه؟» مککنزی مینویسد که پاسخ این پرسش چندان رضایتبخش نبوده و در نتیجه تصمیم گرفته راهحلهایی را در این خصوص طراحی کند.
او اضافه میکند که دیگر سازمانها همچون سیا و شرکای منطقهای ایالات متحده نیز به هدف قرار گرفتن سلیمانی علاقهمند بودند و حتی تلاشهایی با کاخ سفید برای این منظور صورت گرفته بود که در نهایت یا به دلیل مشکلات عملیاتی و یا به دلیل هزینهٔ بالای سیاسی کنار گذاشته شده بودند. با این حال مککنزی ادامه میدهد که در نهایت گزینههای مناسبی برای این منظور حاصل شده بود که در صورتی که کاخ سفید این تصمیم را اتخاذ کند، قابل اجرا بودهاند.
فرمانده وقت سنتکام در ادامه میگوید در ماه دسامبر سال ۲۰۱۹ و بعد از دو ماه از زمان آغاز مسئولیت او پایگاههای آمریکایی ۱۹ بار با اصابت خمپاره و راکت مورد هدف قرار گرفتند و به باور او سلیمانی عمدتاً از طریق شبکههای خود در داخل «کتائب حزبالله»، که یکی از گروههای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی در عراق است، آشکارا آن حملات را سازماندهی میکرده است.
مککنزی حمله روز ۲۷ دسامبر سال ۲۰۱۹ به یکی از پایگاههای هوایی آمریکا در عراق را که با شلیک ۳۰ موشک انجام شد و در نهایت به زخمی شدن چهار نظامی آمریکایی و کشتهشدن یک پیمانکار این کشور منجر شد، نقطهاوج این اقدامات معرفی کرده است. او در ادامه چنین مینویسد: «در حالیکه حملات قبلی با اهداف ایذایی و یا با هشدار قبلی صورت میگرفت، اینبار حملهای به یک منطقه پرجمعیت در پایگاه نظامی ما با هدف به جا گذاشتن تلفات بالا صورت گرفت و من میدانستم که باید به آن پاسخ دهیم.»
زمان پاسخ به اقدامات سلیمانی
فرمانده وقت سنتکام ادامه میدهد که در خانه خود در تمپا با همکارانش طیف وسیعی از گزینهها را بررسی کردند؛ گزینههایی که شامل هدف قرار دادن یک فرمانده نیروی قدس مستقر در یمن که سابقه طولانی در هماهنگی عملیات علیه نیروهای آمریکایی داشته به همراه اقدام علیه یک کشتی جمعآوری اطلاعات ایران همراه با خدمه سپاه به نام ساویز که در جنوب دریای سرخ حضور داشته و همچنین حمله به زیرساختهای دفاع هوایی و نفت ایران در جنوب کشور.
با این حال مککنزی ادامه میدهد که تصمیم میگیرد به کاخ سفید و وزارت دفاع انجام عملیاتهایی در داخل سوریه و عراق را پیشنهاد کنند تا از گسترش درگیری جلوگیری شود.
او در ادامه در این باره چنین مینویسد: «ما احساس کردیم که چهار هدف لجستیکی و سه هدف انسانی از این حمله متأثر خواهند شد. دو نفر آنها از تسهیلکنندگان کتائب حزبالله بودند و نفر سوم شخص قاسم سلیمانی بود. ما همچنین گزینههایی برای اقدام در یمن، دریای سرخ و جنوب ایران را هم روی میز گذاشتیم ولی آنها را توصیه نکردیم.» این ژنرال ارشد آمریکایی ادامه میدهد که از طریق میلی، رئيس ستاد مشترک ارتش، این گزارش را برای مارک اسپر، وزیر دفاع وقت دولت ترامپ، فرستاده است. او خیلی زود موافقت اولیه برای انجام عملیات را دریافت میکند. مککنزی میگوید انجام عملیات لجستیکی مورد موافقت قرار گرفت اما هدف قرار گرفتن «تسهیلکنندگان» و نه خود قاسم سلیمانی.
تصمیم ترامپ برای زدن قاسم سلیمانی
مککنزی میگوید پیشتر از طریق میلی مطلع شده بود که ممکن است ترامپ چنین حملاتی را کافی نداند. ضمن اینکه از آنجایی که او از علاقه ترامپ برای هدف قرار دادن سلیمانی مطلع بوده، عصر شنبه در آخرین ویرایشهای خود بخشی اضافه کرده که در آن توضیح داده اگر حمله به سلیمانی صورت گیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد.
مککنزی با اشاره به اینکه میدانسته فقدان سلیمانی تصمیمگیری را برای حکومت ایران بسیار سخت خواهد کرد و ممکن است قدرت بازدارندگی آمریکا را افزایش دهد اما با این حال به شدت نگران نوع پاسخ ایران بوده است.
او در خصوص تحلیل خود پیش از انجام حمله در این باره چنین مینویسد: «پس از بررسی دقیق معتقد بودم که ایرانیها به چنین اقدامی پاسخ خواهند داد اما نه احتمالاً با یک اقدام جنگی که ما سالها نگران آن بودیم.» در نهایت مککنزی تأکید میکند که در گزارش خود توصیهای برای حمله به سلیمانی نکرده و خطرات آن را شرح داده است.
روز بعد یعنی یکشنبه حملات صورت میگیرد و ترامپ هم در جریان آن قرار میگیرد. مککنزی میگوید پنج سایت در سراسر سوریه و عراق در یک بازه زمانی چهار دقیقهای مورد حمله قرار گرفتند و دستکم در یک مورد به جلسه ستاد فرماندهی کتائب حزبالله حمله صورت گرفته و چندین رهبر کلیدی این گروه شبهنظامی شیعه کشته شدند.
با این حال مککنزی همان شب از طریق مارک میلی مطلع میشود که ترامپ از این حمله راضی نبوده است. او در ادامه در این خصوص چنین مینویسد: «همانطور که میلی هشدار داده بود، ترامپ راضی نبود. او به ما دستور داد اگر سلیمانی به عراق رفت، او را بزنیم. من در دفترِ خانهام بودم که میلی این را به من گفت. کارکنانم دور من جمع شده بودند، اما تلفن روی بلندگو نبود، بنابراین هیچ یک از آنها نمی توانستند بشنوند. یکی دو ثانیه خشکم زدم و بعد از او خواستم حرفش را تکرار کند. درست شنیده بودم.»
میلی در آن تماس تلفنی به مککنزی گفته است که ترامپ حتی با حمله به فرمانده سپاه قدس در یمن و ناو ساویز در دریای سرخ هم موافقت کرده است. او در ادامه به گزینهها و انتخابهایی که برای هدف قرار دادن سلیمانی مد نظر بوده اشاره و تأکید میکند که حمله به سلیمانی در سوریه را ترجیح میداده چرا که به باور او حمله در عراق میتواند به تحریک گروههای شبهنظامی شیعه و همچنین واکنش شدید نظامی و سیاسی عراق شود.
با این حال مککنزی ادامه میدهد که ضربه زدن به سلیمانی در لحظات پس از خروج از هواپیما میتواند خسارتهای جانبی را به حداقل برساند. او در این مورد چنین مینویسد: «بعد از بررسیهایی که کرده بودیم، میدانستیم که سلیمانی وقتی به عراق میرسد معمولاً هواپیمای او در فرودگاه بینالمللی بغداد مینشیند و سپس به سرعت از فرودگاه خارج میشود.» مککنزی با اشاره به ترافیک نه چندان سنگین آن مسیر به این نتیجه رسیده که پهپادهای امکیو ۹ مسلح به موشکهای هلفایر میتوانند گزینهای مناسبی باشند تا خودرو حامل سلیمانی و اسکورت او را هدف بگیرند.
فرمانده وقت سنتکام ادامه میدهد که بر اساس اطلاعات دریافتی مشخص شده که روز سهشنبه ۱۰ دیماه ۱۳۹۸ سلیمانی از تهران به سمت بغداد پرواز میکند. تصمیم گرفته میشود که ابتدا به سلیمانی در فرودگاه بغداد حمله کنند و در عرض چند دقیقه نیز یک فرمانده دیگر نیروی قدس را که نام او ذکر نشده در یمن هدف بگیرند.
مککنزی مینویسد که همزمان اعتراضاتی در نزدیکی سفارت آمریکا در بغداد در واکنش به حملات آمریکا به اهداف متعلق به کتائب حزبالله شدت گرفته بود و این کار را برای اجرای عملیات سلیمانی و تبعات احتمالی آن سختتر میکرد.
او همچنین به سناریوهای محتمل پس از حمله به سلیمانی اشاره کرده که در ذهن خود آنها را مرور میکرده که آیا چنین اقدامی باعث خواهد شد جمعیت معترض سفارت آمریکا در بغداد را تسخیر کنند؟ و رابطه واشینگتن با بغداد پس از آن چگونه خواهد بود؟
پیشبینیها درست از آب در نیامدند
مککنزی در ادامه چنین مینویسد: «اوایل روز ۱۰ دیماه ۱۳۹۸، روزی که امیدوار بودیم سلیمانی را مورد هدف قرار دهیم، به مقر سنتکام رفتم. دو مانیتور بزرگ روی دیوار نصب شده بود که یکی تصاویر سیاهوسفید مخابرهشده از پهپادها را نشان میداد و دیگری حرکت صدها هواپیما از جمله هواپیماهای غیرنظامی عبوری از آسمان ایران و عراق را رصد میکرد. سلیمانی بالأخره خانه را ترک و در تهران سوار هواپیما شد. هرچند مطمئن نبودیم این پرواز چارتر بوده یا تجاری.»
فرمانده سنتکام در ادامهٔ کتاب خود با عنوان «نقطه ذوب، فرماندهی عالی و جنگ در قرن بیستویکم» روایت میکند درحالیکه هواپیمای حامل سلیمانی در حال نزدیک شدن به بغداد بوده، فرود نمیآید و از ارتفاع ۳۰ هزار پایی شهر بغداد عبور میکند. در آن لحظه مککنزی در یک کنفرانس تلفنی با میلی و منشی اسپر وزیر دفاع آمریکا بوده است. همزمان با فرود نیامدن هواپیمای قاسم سلیمانی در بغداد، فردی از پنتاگون از مککنزی میپرسد «میتوانی به این هواپیمای لعنتی شلیک کنی»؟
مککنزی ادامهٔ ماجرا را اینگونه نقل میکند: «بدون اینکه تصمیم به اجرای آن بگیرم، با فرمانده پایگاه هواییمان در قطر تماس گرفتم و از او پرسیدم اگر دستور صادر شود، میتواند چنین کاری را انجام دهد؟ او به سرعت پاسخ داد و ما دو جنگنده را پشت سر این هواپیما به هوا بلند کردیم. تلاش میکردیم بدانیم که یک پرواز چارتر است یا تجاری. در نهایت فهمیدیم که پرواز تجاری است که احتمالاً دستکم ۵۰ سرنشین بیگناه و با تأخیر زیاد به مقصد دمشق پرواز کرده بودند. بلافاصله به میلی توصیه کردم که نباید این هواپیما را هدف گرفت. حتی سلیمانی هم ارزش از دست دادن آن جانها را نداشت.» در ادامه مککنزی نقل میکند که بر اساس نشانهها دریافتهاند که احتمالاً سلیمانی ظرف ۳۶ ساعت از دمشق به بغداد بازخواهد گشت.
وقت عملیات
در نهایت روز دوم ژانویه مککنزی در تمپا تماسی از منطقه دریافت میکند که نشان میدهد سلیمانی به زودی دمشق را ترک میکند و به بغداد خواهد رفت. مککنزی میگوید که سلیمانی روز ۱۲ دیماه در دمشق سوار هواپیما شد و در مقر سنتکام فرماندهان آمریکایی شرایط را زیر نظر داشتند.
یک پرواز تجاری در ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر به وقت شرق آمریکا از دمشق برخاست و همان روز ۱۲ دیماه ساعت ۴:۳۵ دقیقه بعدازظهر به وقت آمریکا در فرودگاه بغداد که اندکی قبل از نیمهشب دوم ژانویه ۲۰۲۰ به وقت بغداد میشد، به زمین نشست.
مککنزی با اشاره به هوای ابری آن شب در بغداد ادامه میدهد که در ساعت ۱۶:۴۰ دقیقه تأیید شد که سلیمانی در حال پیاده شدن از هواپیما است. بهگفتهٔ فرمانده سنتکام، پهپادهای امکیو ۹ که مسئولیت انجام این عملیات را برعهده داشتند، برای بهبود سطح دید باید در ارتفاع پایین پرواز میکردند و برای اینکه دیده نشوند یا کسی متوجه صدای آنها نشود، باید فاصلهٔ خود را با هدف حفظ میکردند.
مککنزی همچنین روایت میکند که در آن زمان فرمانده نیروهای ویژه که مسئولیت انجام عملیات را داشته، با او تماس میگیرد و به او میگوید که همهچیز خیلی سریع اتفاق خواهد افتاد و اگر قصدی برای لغو عملیات وجود دارد، همین حالا به او اطلاع دهند، که مککنزی تأیید میکند که عملیات طبق برنامه انجام میشود.
او در ادامه چنین مینویسد: «سلیمانی را دیدیم که سوار ماشین شد و در کنار یک خودرو اسکورت شروع به دور شدن از محل کردند. چشمان همه به مانیتورهای بزرگ خیره بود و دو خودرو سرعت گرفتند. نگاهها همه به مانیتورهای بزرگ بود. هیچکس حرفی نمیزد و سپس ناگهان یک نور سفید بزرگ کل صفحهٔ نمایش را پر کرد. تکههایی از ماشین سلیمانی در هوا پرواز کرد. بعد از یکی دو ثانیه ماشین اسکورت هم مورد اصابت قرار گرفت. وقتی آتشگرفتن ماشینها را تماشا میکردیم، هیچ تشویق و دستزدنی در کار نبود و فقط سکوت بود. یک دقیقه بعد دوباره حمله کردیم و هشت شلیک دیگر انجام دادیم. به نظر میرسید عملیات موفقیتآمیز بود، اما هنوز نمیتوانستیم آن را تأیید کنیم.»
مککنزی ادامه میدهد که خیلی زود مشخص شد عملیات با موفقیت صورت گرفته و قاسم سلیمانی در ۳ ژانویه ۲۰۲۰ برابر با ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ کشته «شهید» شد. او ادامه میدهد که حدود ساعت ۹ شب نخستین گزارشهای خبری در این خصوص منتشر شد و تنها در آن زمان بوده که او فرصت داشته به اتفاقی که افتاده، فکر کند.
مککنزی در پایان این بخش مینویسد که هرچند او نگران تبعات این اقدام بوده اما در نهایت به نظر او تصمیم ترامپ درست بوده و اگر قاسم سلیمانی متوقف نمیشد، جان افراد بیشتری از آمریکاییها، عراقیها و نیروهای ائتلاف به خطر میافتاد.