به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۹ - ۱۳:۵۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۱ ساعت ۱۶:۲۶
کد مطلب : ۱۳۸۷۶۹
یادداشتی از ابوالفضل فاتح در باره رسانه آینده

پرسشی در برابر خود و آیندگان

ابوالفضل فاتح*
گویا زلزله‌ای در راه است. جهان قبل از اینترنت با جهان بعد از آن متفاوت است اما توسعه‌ی «کهکشانی» شبکه، سیستم‌های هوشمند، سایر وسایل ارتباطی جدید و کلان داده‌ها تحولات عظیم‌تری را در بیست‌ سال آینده گواهی می‌دهند. کهکشان‌هایی فراتر از «کهکشان اینترنتی» آقای کاستلز در راه است. گزافه نیست اگر بگویم دامنه و عمق این تحولات شاید با همه تحولات ارتباطی تاریخ بشر برابری کند یا فراتر رود. اکنون با کاربست مطالعات آینده‌پژوهانه  به همراه تجربه‌ی تحولاتی که شبکه‌های گسترده اجتماعی آخرین پدیده آن است، تخمین و برآورد رویدادها و احتمالات آتی و روندهای پیش رو تا حدود زیادی امکان‌پذیر شده است. همچنین شناخت ذات، خصلت‌ها و پیامدهای این فناوری‌ها از جمله اولویت‌های مطالعات آینده‌نگرانه است. هر جامعه و سازمانی باید شناخت واضحی از سه عنصر احتمالات آتی، امکانات، و ترجیحات خود داشته باشد تا با سیاستگذاری و برنامه‌ریزی مناسب جای خود را در تحولات آینده به شکل فعال و تعاملی و نه انفعالی تعیین کند.
 
کلان داده‌ها در حال توسعه است
ادغام واقع و مجاز یکی از مواردی است که رسانه‌های آینده را با امروز متفاوت می‌سازد. علی‌رغم همه تحولات رخ داده هنوز می‌توان مرزی غیرشفاف میان واقع و مجاز ترسیم کرد، اما به‌زودی ترسیم چنین مرزی در بسیاری از عرصه‌ها بسیار دشوار می‌شود. دیگر تعجب ندارد اگر بشنویم بسیاری از سرشناسان یا هنرمندان درگذشته را با بهره‌گیری از تکنولوژی هولوگرام دوباره به صحنه می‌آورند و هزاران نفر برای شرکت در برنامه‌های آنان با هزینه‌های گزاف بلیط خریداری می‌کنند. چنان که کنسرت هولوگرامی مایکل جکسون در 2014 به انجام رسید(اینجا) و بر اساس گزارش‌ها(اینجا) در سال ۲۰۱۴ نخست وزیر هند «نارندرا مودی» برای نخستین بار از تکنولوژی هولوگرام بهره گرفت تا همزمان بتواند در چند کمپین انتخاباتی در جمع میلیون‌ها نفر سخنرانی کند. او حداقل 900 کمپین را این گونه برگزار کرد. او از هزاران مایل سفر پرهیز اما در این حال به دورترین نقاط هند دسترسی پیدا کرد. هولوگرام‌هایی که شاید شبیه‌تر به خود «مودی» بودند و بسیار مسلط‌ و باورپذیر بر صحنه ظاهر شدند و در گسترش موج «مودی» سهمی بزرگ ایفا کردند. این تکنولوژی‌ها بخشی از واقعیت هستند نه داستان یا فیلم علمی-تخیلی.
درهم‌آمیختن یا درهم‌ریختن مرز واقع و مجاز تنها نوک کوه یخی است که از آب بیرون زده است. بشر همزمان در جهان واقعی و مجازی زیست می‌کند و گسترش روزافزون در هم آمیختگی این دو جهان شناخت، هشیاری و آمادگی بیشتری را می‌طلبد. به‌ویژه که از اقتصاد و فرهنگ خرد تا سیاست کلان و مدل حکمرانی و ساختار دولت ملت و نظام‌های اجتماعی و حقوقی ملی و بین‌المللی دستخوش تحول خواهد شد.
از سویی دیگر، آنچه به سرعت در حال توسعه است موضوع کلان‌داده‌ها (Big Data) است. پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۰ هر نفر امکان بهره‌گیری از انواع تکنولوژی پوششی نظیر ساعت، عینک، هد ست، دست بند، حلقه، گردنبند، بازوبند، کمربند و کفش هوشمند را پیدا می‌کند که در شرایط فعلی بسیاری از آن بهره‌ای ندارند ولی تا آن زمان تعداد بهره‌مندان به 170 تا 213 میلیون‌نفر خواهد رسید (اینجا) و(اینجا). چنین تجهیزاتی به شرکت‌های بزرگ این اجازه را می‌دهند که شناختی بهتر از خود فرد از او ارائه دهند. علائق و ذائقه‌های فرد با بهره‌گیری از این تکنولوژی‌ها تحلیل می‌شود تا مبنای بازاریابی‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شود. زندگی فرد لحظه به لحظه ثبت و تحلیل می‌شود تا شیوه‌ی زندگی و دامنه‌ی مصرف او مهندسی شود. درست 11 روز پس از انتخابات آمریکا در نوامبر 2016 نیویورک تایمز(اینجا) گزارشی منتشر کرد درباره‌ی این که چگونه کمپین ترامپ با بهره‌گیری از کلان‌داده‌های فیس‌بوک توانست مخاطبان بالقوه‌اش را شناسایی کند و هر مخاطب را بنا بر علایقش در معرض تبلیغاتی خاص قرار دهد. در چنین فضایی تبلیغات نیز به سرعت مفهومی متفاوت پیدا خواهد کرد. به صورت منطقی بخش‌های مهمی از زندگی آینده بشر در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق رسانه‌های اجتماعی ساماندهی خواهد شد و پلتفرم تخصصی گروه‌های مختلف جهان را به هم متصل خواهند ساخت.

جهان در معرض تماشای جهانیان
همچنین پیش‌بینی می‌شود با افزایش فوق تصور سرعت انتقال داده، پخش زنده جریان اصلی شده و رخدادهای جهان از جنگ گرفته تا مسابقات ورزشی تا رخدادهای سیاسی بیش از پیش به شکل زنده در دسترس مخاطب خواهند بود. به گونه‌ای که وقتی چنین اطلاعاتی به صورت زنده در دسترس نباشد، نظیر نان بیات متقاضی نخواهند داشت؛ جز در موارد خاص که جنبه علمی، تاریخی، آماری و ارزش بایگانی دارد. در فضایی که کلان داده‌ها حکمرانی می‌کنند و رسانه‌های اجتماعی، زنده واقعیت روزانه را شکل می‌دهند؛ جستجو نیز معنایی متفاوت خواهد یافت. شاید جهان از موتورهای جستجوی متمرکز چون گوگل و جستجوی روزانه سه و نیم بیلیون بیلیون بر آن فراتر رود و جریان جستجو به رسانه‌های اجتماعی منتقل شود. موتور جستجوی گوگل نیز اگر بخواهد زنده بماند، باید به سرعت خود را بازسازی و متناسب با ابزارها و نیازهای جدید کند تا در فضای آینده همچون یاهو ناپدید نشود.

دگرگونی ساختارها
ابزار رسانه‌های فعلی نظیر متن، عکس یا فیلم چه بسا پاسخگوی انعکاس پیام نباشد و رسانه‌های جدیدی اختراع خواهد شد که بتواند با دامنه و عمق بیشتری حواس بشر را درگیر کنند. آمیختگی فضای مجازی با فضای واقعی تحولی عظیم در سپهر زندگی، احساس و تعقل بشر خواهد بود. تصور کنید رسانه‌ای باشد که شما را صدها کیلومتر آن‌سوتر در ورزشگاهی قرار دهد تا مسابقه‌ای ورزشی را تماشا کنید در حالی که گویا در کنار یکی از تماشاگران حاضر در ورزشگاه نشسته‌اید یا آنکه شما را به قلب حلب ببرد تا از نزدیک فجایع بشری را ببینید. در چنین فضایی مرزها و محدودیت‌های زمانی و مکانی و مرزهای فعلی زبانی، ملی، قومی، جنسیتی، نژادی و هویتی در هم نوردیده شده و شرایط جدیدی پیدا می‌کند و بسیاری از قواعد فعلی تغییر یافته و به ناچار قواعد جدیدی جایگزین می‌شوند.

شاید برای دریافت حجم عظیم ابراطلاعات، دیگر مغز انسانها مکفی نباشد و نیاز به کاربست ابزارهایی کمکی برای دریافت، پردازش و آنالیز داده باشد تا بتوانیم هم طوفان‌های اطلاعاتی را تحمل کنیم و هم بتوانیم از ظرفیت «ابراطلاعات» بهره کافی ببریم.
در آینده نزدیک قدرت ژئوپولتیک ملت‌ها با  قدرت آنان در فضای مجازی نسبتی معنی‌دار خواهد داشت و از سوی دیگر در آینده‌ای دورتر ساختارهای سیاسی ملی و بین‌المللی نیز دگرگون خواهد شد. در مفهوم دولت فراگیر الکترونیک و ملت الکترونیک و در یک کلام زیست الکترونیک، سیستم‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی تغییرات عمده‌ای خواهند داشت و اساسا دموکراسی مفهوم جدیدی خواهد یافت و جهان نیازمند قراردادهای جدیدی خواهد بود تا بتواند روابط جدید را تنظیم و تفسیر کند. چه بسا اطلاع از دیدگاه ملت‌ها نیازمند صندوق‌های رأی نخواهد بود، آراء و دیدگاه‌ها در موضوعات مختلف روشن است و اگر نیاز به رفراندوم هم باشد در کسری از زمان به انجام می‌رسد. علومی نظیر علوم سیاسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و حقوق و پزشکی عرصه‌هایی نظیر اخلاق، ابعادی جدید پیدا خواهد کرد. چنان که هم اینک سایبر وندالیزم، اخلاق و رفتار مجازی، هویت سایبری، حقوق معنوی و مالکیت در فضای مجازی، تجارت و سلامت الکترونیک و ... عینیت یافته است.

در گامی دیگر با توجه به تحولات ذکر شده و این که جامعه اینترنتی بسیار متفاوت‌تر، متنوع‌تر، پیچیده‌تر و بزرگتر از جامعه در جغرافیای ملی است و با توجه به این که بسیاری از مرزها -که امروز مفهوم ملت‌ها را تعیین می‌کند- در فضای مجازی برداشته می‌شود، چه بسا در فضای مجازی ملت‌های مجازی متفاوت با دامنه و جغرافیای مجازی متفاوت شکل بگیرد که حاکمیت‌های مجازی خاص خود را داشته باشند. یعنی دولت/ملت‌های مجازی با دامنه و مفهومی جدید شکل بگیرند که ضرورتا دولت/ملت فعلی خود را نمایندگی نکنند. همچنین در آینده شاهد رهبران مجازی خواهیم بود که در عرصه‌های مختلف بخش‌های بزرگی از ملت‌های جهان را چه در فضای مجازی و چه در فضای واقعی رهبری خواهند کرد و به سهم خود تأثیری شگرف بر مدیریت جهان خواهند داشت.

شخصی‌سازی رسانه، اطلاعات و تولید
بخش عظیمی از اقتصاد جهانی در فضای مجازی جریان یافته و آحاد بشر پتانسیل حضور در بازار جهانی اقتصاد را خواهند یافت. اقتصاد خرد نیز تحول حیرت‌انگیزی را تجربه خواهد کرد. در صحنه‌ای زنده از لباس یکی از عناصر صحنه خوش‌تان می‌آید، بلافاصله دستور خرید را صادر می‌کنید، بی‌معطلی در نزدیک‌ترین مغازه به محل سکونت شما آن لباس با دستگاه کپی‌دوز یا حتی پرینت سه بعدی آماده شده و در کسری از ساعت در منزل به شما تحویل می‌شود. همانند چاپ کتاب که صرفا به تعداد مورد نیاز و همزمان با تقاضای مشتری بعد از این چاپ خواهد شد. سیستم ذخیره و انبار در بسیاری از کالاها منتفی شده و صرفا در صورت تقاضا با کسری از زمان تولید و در دسترس مصرف‌کننده خواهد بود.

در آینده سازمان‌هایی موفق‌ترند که امکان شخصی‌سازی را به شکل حداکثری برای جامعه هدف خود فراهم سازند. در این مهم تفاوتی بین سازمان اقتصادی، بهداشتی یا سیاسی و رسانه‌ای نیست. مخاطب علاقه‌مند است به شکل حداکثری قدرت انتخاب داشته و دنیای مجازی خود از نوع وسایل ارتباطی تا جنس محتوا و دنیای واقعی تا حتی جنس و شکل فرزند خود را از پیش و مطابق علاقه خود تعیین کند. چنان که در این جهت تلویزیون‌های دیجیتال و آنلاین امکانات انتخابی فراوانی برای مخاطب فراهم کرده‌اند و این روند رو به جلو است. همچنین اپلیکیشن‌ها و وسایل همراه آن قدر هر شخص را می‌شناسند که جای سلیقه و انتخاب‌های او را خواهند گرفت و مهمترین مشاور بشر و شاید اصلی‌ترین تصمیم‌گیر برای بشر خواهند شد. چون بیشترین اطلاعات را از ما خواهند داشت. به طور مثال شما تصمیم به انتخاب رشته پزشکی می‌گیرید اما اپلیکیشن مربوطه به شما خواهد گفت، شما خوب است به رشته میکروبیولوژی بروید چرا که بر اساس شخصیت، توان علمی و حوادث پیش‌روی اقتصادی و اجتماعی اشتغال در این رشته، مصلحت جامعه و شما خواهد بود.

در همین جهت، حجم اطلاعات دریافتی اپلیکیشن‌ها از انسان، دامنه‌ی شخصی‌سازی را به حدی می‌رساند که شاید پیام مشترک اقتصادی یا فرهنگی برای افراد ارسال نشود و هر شخص پیام خاص و متناسب با خود را دریافت کند و کارکرد ارسال به همه، نوعی کار غیرفرهنگی محسوب شود چرا که هر فرد می‌تواند اطلاعات مورد علاقه‌اش را متناسب با نیاز فردی دریافت کند و این حقی برای افراد محسوب خواهد شد. در تبلیغات نیز کسی موفق‌تر است که به جای تولید انبوه به امید جذب تصادفی، به تولید شخصی‌ساز متناسب یکایک مخاطبان اقدام کند. از جمله تفاوت‌های کمپین کلینتون و ترامپ همین نکته بود. در همان مطلب نیویورک تایمز یادآوری می‌شود که چگونه شرکت کمبریج اکتیویتور اطلاعات فیس‌بوک از 230 میلیون آمریکایی بالای 18 را در اختیار کمپین ترامپ قرار داد و این کمپین پیام‌های هدفمند و شخصی شده برای مخاطبان از جمله سیاهان، اقلیت‌ها و حاشیه‌نشینان صادر کرد. این اطلاعات از شرایط سنی، سوابق خرید، میزان درآمد، سطح تحصیلات، مالکیت یا اجاره‌ای بودن منزل، داشتن خودرو، نوع رسانه‌ها و موضوعات مورد علاقه، تمایلات مذهبی و امثال آن جمع‌آوری و تحلیل شده بود و توانست موقعیت بسیار ضعیف ترامپ در ابتدای کمپین را به شکلی سریع و وسیع سامان بخشد. ولی کمپین کلینتون با روش سنتی یکصد و سی میلیون دلار برای تبلیغات انبوه و عموما از طریق تلویزیون هزینه کرد که طبیعتا نتیجه مورد انتظار او را به دنبال نداشت.

سیستم‌های آینده، داده را تحلیل و اندیشه می‌کنند
در جهان پیش روی موضوع اصلی دیگر، داده نیست بلکه داده‌شناسی، پردازش و تحلیل داده و سپس تصمیم است. نمی‌دانم ما با طوفان، سیل، انفجار یا هر نامی بر آن بگذاریم با واقعیتی به نام «ابر اطلاعات» و جریانی سیال مواجهیم که بسیاری از ساختارها و مفاهیم را در هم خواهد ریخت و جهانی جدید خواهد ساخت. اگر ماشین حساب به جای ما حساب می‌کند و به‌تدریج حساب کردن را از یاد بشر برده است، اگر ماشین تایپ دست‌نویسی را منسوخ کرده است و اگر مشاغل بسیاری را ربات‌ها در حال و آینده پر خواهند کرد و در مهارت‌های برنامه‌ریزی شده جایگزین بشر خواهند شد؛ دور از ذهن نیست که سیستم‌های پیچیده‌ی آینده به جای بشر اندیشه کنند و آن گاه با وسعت دسترسی این سیستم‌ها به داده‌ها و قدرت پردازش آنها شاید بشر عافیت‌اندیشی کرده و عنان خود را حتی در تصمیم‌های از پیش تعیین نشده به آن سیستم‌ها بسپارد و این شاید همان چیزی باشد که از آن به عنوان خطر هوش مصنوعی برای آینده بشر از آن یاد می‌شود.

مراحل رابطه انسان با فضای مجازی
بر اساس آنچه گفته شد مجموعا شاید بتوان مراحل رابطه انسان با فضای مجازی را در چند مرحله تبیین کرد. نخست این که فضای سایبری همچون بسیاری از دستاوردهای تکنولوژیک توان انسان را ارتقاء داد. چشم، گوش، حافظه و قدرت محاسبه، دسته‌بندی، تجزیه و تحلیل قوی‌تری پیدا کردیم. در مرحله‌ای دیگر رابطه انسان با انسان به شدت بسط یافت و به‌تدریج جامعه مجازی شکل گرفت. یعنی ارتباط مجازی انسان با انسان و سپس رابطه انسان واقعی با انسان و سیستم‌های مجازی و در آینده رابطه انسان‌های مجازی با همدیگر و در وهله‌ای دیگر سخن از اینترنت اشیاء به میان آمده است. چه بسا دنیای آینده تحت تأثیر قدرت و امکانات دنیای مجازی، دنیای چنان متفاوتی باشد که حتی در داستان‌های تخیلی نظیر دنیای شگفت‌انگیز جدید آلدوس هاکسلی هم چنین روابطی پیش‌بینی نشده باشد.

ارتباط شهروندان به مثابه شبکه تار عنکبوتی
این مقدمه طولانی ذکر شد تا تصویری ولو ناقص از آینده‌ی رسانه و جهانی ترسیم شود که تجربه و در آن زندگی می‌کنیم. این تحولات برای عرصه‌ی علمی و تجربی روزنامه‌نگاری، ارتباطات و رسانه بیش از تصور است. مؤسسه‌ی مطالعات رسانه‌ای رویترز نیز در تحقیقی که سال 2014 توسط روبرت رات ویلم به انجام رساند، به این تحولات به صورت جدی اشاره می‌کند(اینجا). مصرف‌کننده، خود تولیدکننده و منبع اطلاعات شده است و تولیدکننده‌ی سابق، عموما مصرف‌کننده است. شهروندان با موبایل‌ژورنالیسم و ده‌ها جنبش و اپلیکیشن اینترنتی و ابزارهای تکنولوژیک نظیر پهپادها خودشان در حال اطلاع رسانی به یکدیگرند و رسانه‌های کلاسیک را دور زده‌اند. هنوز چند سالی از تعریف رسانه شهروندی به عنوان رسانه و جریانی پایین به بالا (در برابر تعریف کلاسیک رسانه که جریانی بالا به پایین است) نگذشته است، با این حال از دیدگاه نویسنده، امروز دیگر شاید جریان پایین به بالا مفهوم جامعی برای تبیین واقعیت فعلی نباشد. با تغییر شگرف در میزان مشارکت شهروندان در تولید داده و تغییر در طبیعت و جهت جریان تولیدکننده و مصرف‌کننده اطلاعات و منبع خبر و مخاطب خبر، نوع انتقال داده بیشتر چند جهتی و به لحاظ طبیعت چون تار عنکبوتی در هم تنیده شده است، که هر لرزش در هر نقطه‌ای از این تار، در همه جای این شبکه تار عنکبوتی حس می‌شود و این شاید بیان بهتری برای توضیح امواج همه به همه است.

فراگیر شدن «چورنالیسم» و نقش آینه‌های موازی
در چنین افقی ژورنالیسم اصیل کمیاب شده است. تحقیق فیلیپ رات ویلم برای رویترز در سال 2014 نیز به همین نکته حداقل در سطح منطقه‌ای اشاره دارد(اینجا). تولید اطلاعات ناب و متمایز بسیار دشوار و گران و پیچیده شده است و بیش از آنکه ژورنالیسم وجود واقعی داشته باشد، به قول «وسیم ذاکر» «چورنالیسم» (churnalism) یا به تعبیر من روزنامه‌نگاری کپی‌گرا، انبوه‌ساز و آبکی شکل گرفته است. روزنامه‌نگار به جای حضور فعال، به عنصری منفعل تبدیل شده، اتاق‌های خبر در تنگنای زمان و هزینه به کپی تولید دیگران یا بازنشر روابط‌عمومی‌ها، و نهایتا سرهم‌بندی روی آورده و از خبرنگار، چورنالیست ساخته شده است (اینجا). مارک دیوژ می‌گوید رسانه‌ها پنجره‌ی ما به سوی جهان، آینه‌ی جهان و همزمان انعکاس‌دهنده و هدایت‌گر هستند(اینجا). این معنا در شرایط فعلی روزنامه‌نگاری و رسانه‌های کلاسیک کمتر تحقق پیدا می‌کند، و به نظر می‌رسد رسانه‌ها بیشتر نقشی دنباله‌رو و ثانویه پیدا کرده‌اند. رسانه‌ها همچون آینه‌های موازی شده‌اند که در آنها خبرهای ساده و بی‌محتوا به تکراری بی‌نهایت می‌رسند. به هر رسانه‌ای که سرک می‌کشید، مملو از اخباری تکراری، بی‌تحلیل و بی‌محتوا برمی‌خورید که گویی از هم کپی شده‌اند؛ اخباری که به طریقی دیگر در رسانه‌های اجتماعی نیز دست به دست در گردش هستند. این تکرار بی‌نهایت، مرز اطلاعات اصیل و غیر اصیل و تکراری را بر هم زده است و حقیقت را تابع خود ساخته است؛ گویی که حقیقتی خارج از این تکرار بی‌محتوا وجود ندارد.

تکنولوژی هنوز معنابخشی نمی‌کند
یکی از مهمترین خصیصه و ارزش‌ افزوده‌های شبکه مجازی، قابلیت انتقال پیام در حداقل زمان به آحاد جهانیان است. این ارزش تا مادامی ارزش است که هر فرد بتواند پیامی را که می‌خواهد در حداقل زمان یک بار دریافت کند و اگر بنا باشد یک پیام را دو یا چند بار دریافت کند مثل دریافت دو یا چند عدد از یک شماره یک روزنامه است که دیگر واجد ارزشی جز اتلاف سرمایه و وقت نیست. به جای تولید انبوه یا تکرار پیام به شیوه چورنالیستی، تمرکز بر تولید پیام کیفی و معناگرا با کار حرفه‌ای و هوشمندانه ضرورت دارد. به تفاوت عکاسی آنالوگ و دیجیتال بیندیشید. عکاسی دیجیتال امکانات بیشتری در اختیار قرار می‌دهد و در جنبه‌هایی تکنیکی، هم کیفیت و هم کمیت تصویر را به شکل باورنکردنی افزایش می‌دهد اما عکاسی دیجیتال حداقل هنوز به تصویر اندیشه القاء نمی‌کند و موجب معنابخشی نمی‌شود و جای عکاس صاحب سبک و اندیشه را پر نمی‌کند. یک فرد آماتور صدها عکس می‌گیرد، یکی هم به صورت اتفاقی خوب در می‌آید اما عکاس حرفه‌ای و هنرمند ابتدا خود را مسلط به تکنولوژی روز می‌کند و سپس با مطالعه و بهره‌گیری از دوربین پیشرفته دیجیتال، عکسی جاودانه می‌گیرد که حاوی زاویه، تمایز، معنا و اندیشه‌ای ناب و بیان‌گر هنر، فلسفه و استنباط عکاس است.

نقش ما در آینده‌ی پیش‌ِ رو چیست؟
در این باره بسیار می‌توان نوشت، اما اینجا نمی‌توانیم پاسخ جامعی در برابر این تغییرات شگرف داشته باشیم چرا که نیازمند تحقیقات دامنه‌دار و پیوسته است. در این حال می‌توانیم پرسشی در برابر خود و آیندگان بگذاریم: ما در این فرایند کجا ایستاده‌ایم؟ و آیا می‌توان در این فرایند نقشی ایفا کرد؟ چند نکته در پاسخ به این سؤالات به ذهن می‌رسد:

وقوف به تحولات
اول، فعلا در بخش عظیمی از این تغییرات گسترده ما غایبیم. حاکمیت تکنولوژیک اینترنتی، قدرت تأثیرگذاری و بازیگری در دست ابرقدرت‌های اینترنتی و شرکت‌ها و جریانات بزرگی چون گوگل، فیس‌بوک، توییتر، اپل، مایکروسافت، و اوبر و ... است که با تسلط و شناخت عمیق و دقیق از این تحولات برای آینده طرح‌های استراتژیک و پیچیده‌ای را تدارک می‌بینند. آیا  به عمق و گستره این تحولات واقف شده‌ایم؟ آیا راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌هایمان متناسب این تحولات است؟

داده شناسی و داشتن دامنه و عمق تحلیلی - راهبردی
دوم، تلاش کنیم آینه در آینه‌ی تکرار را بشکنیم. در فضای امروزی روزنامه‌نگاری اصیل که بتواند داده‌شناس باشد، قدرت انتخاب، پردازش و تحلیل داشته باشد، چرخه‌ی تکرار را بشکند و تولید ناب کند، هم یک نیاز جدی است و هم می‌تواند راهگشا باشد. فضای جدید هم فرصت تولید محتوای ناب است و هم در تهدید چورنالیسم. دلیلی ندارد رسانه‌ها خود را ببازند و دنباله‌رو «چورنالیسم» و تکرار اخبار بی‌مایه و گاهی تقلبی شوند. اسیر نشدن در این گرداب و داشتن دامنه و عمق نگاه تحلیلی–راهبردی برای تولید محتوای متمایز و اصیل، رویکردی حیاتی و رازی است برای ایفای نقش، بقا و تداوم.

پذیرش تغییر پارادایم رسانه‌ای و ضرورت بازتعریف خود
سوم، فناوری‌های نوین اگرچه رسانه‌محور بوده‌اند لیکن چنان که قبلا گفته شد پاردایم‌های عرصه‌های دیگر زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده‌اند. و البته رسانه‌ها نیز دستخوش همین تحول شده‌اند. در این پارادایم، اقتصاد ویژگی و منزلتی خاص یافته است. گستره‌ی مخاطبان فراسرزمینی، و نامتمرکز شده‌اند. پیام‌ها چندرسانه‌ای (صدا، تصویر، متن و...) شده است. سازمان‌های رسانه‌ای در دوراهی تحول یا سقوط قرار گرفته‌اند. همین چند روز پیش رسما اعلام شد(اینجا) حدود 2000 روزنامه و نشریه آمریکایی که در رده نشریات با کیفیت دسته‌بندی می‌شوند به دلیل افت تعداد مخاطب و همچنین کاهش درآمد اقتصادی ناشی از تبلیغات که به فضای آنلاین منتقل شده است در تلاش برای پیدا کردن راهی قانونی برای گفت‌و‌گو با دو غول گوگل و فیس‌بوک هستند چون آنها مجبورند تمام محصول رسانه‌ای خود را در فضای دیجیتال در اختیار این دو غول عظیم قرار دهند و نهایتا این غول‌ها هستند که اولویت، شیوه‌ی انعکاس و درآمد نهایی از تولید و توزیع را تعیین می‌کنند. این مذاکرات به هر جا بینجامد و اگر راهی موقت نیز پیدا شود راه نجات نهایی نخواهد بود و راه‌حل نهایی برای آن 2000 نشریه ورود به پارادایم جدید است. آری مدل‌های سابق رسانه‌ای نابود نخواهند شد چنان که بروشور‌ها و تراکت‌ها نابود نشدند اما دیگر جریان اصلی نخواهند بود و به حاشیه خواهند رفت مگر آنکه تمهیدات ورود به دنیای جدید را فراهم کنند.

چه در مقام سیاستگذار چه در مقام روزنامه‌نگار و فعال رسانه باید این تغییر در پارادایم را بپذیریم و قبول کنیم فهم تغییرات پارادیمی عامل نجات‌بخش رسانه است. مفاهیم کلیدی عرصه‌ی روزنامه‌نگاری مانند باورپذیری، سرعت، اعتبار، بی‌طرفی، استقلال، انصاف، اخلاق رسانه‌ای، مدیریت محتوا، سردبیری، مدیریت و مالکیت رسانه، اتاق خبر، سازمان و تکنولوژی رسانه، تعریف رسانه و تعریف روزنامه‌نگار نیاز دارند تا بازنویسی و بازتعریف شوند. به علاوه، روزنامه‌نگاری به مفهوم سابق نیاز به بازنگری و مسلح ساختن خود به مهارت‌های فنی، تکنیکی و علوم مدرن مرتبط با شبکه و داده‌شناسی و آشنایی با علوم انسانی جدید از جمله روان‌شناسی فضای مجازی دارد. سیاستگذاران نیز با شناخت این تغییر پارادایم باید بدانند راهبردها و روش‌های کنترلی از صدور مجوز گرفته تا فیلترینگ و ممیزی‌های فعلی و ... در آینده به موزه تاریخ سپرده خواهند شد.

گشودن بُعد آینده در تولید محتوا
چهارم، اگرچه در حوزه‌ی تکنولوژی فعلا رقابت با غول‌های «سیلیکون ولی» دشوار است اما با بهره‌گیری از امکان تولید محتوا از سوی هر فرد و در هر نقطه می‌توان در ساخت پارادایم جدید در حوزه‌ی رسانه نقش‌آفرینی کرد. یک تولید متمایز با معنا و رویکرد متفاوت از هر گوشه جهان در فضای مجازی می‌تواند به موجی عظیم تبدیل شود و در اندک زمانی میلیون‌ها مخاطب را به خود جلب کند و شکاف‌ها تأثیری در این موج‌آفرینی ندارد. نکته‌ی دیگر معنابخشی و تفسیر متمایز از رخدادهاست. در آینده نزدیک دیگر کمتر رخدادی است که از چشم عموم دور بماند. همه چیز در معرض است و کمتر رسانه‌ای می‌تواند به داشتن خبر دست اول بنازد. در این حال زاویه نگاه، معنابخشی و تفسیر متفاوت از رخداد است که نقش خبرنگار، داده‌شناسی، قدرت استنباط و استدلال او و نقش و کارکرد رسانه‌اش را متمایز می‌سازد.

از راه‌های دیگر نقش‌آفرینی، گشودن بُعد آینده در تولید محتوا است. شش سال پیش در یادداشتی (اینجا) نوشتم کارکرد رسانه صرفا انعکاس «حال و گذشته» و رقابت بر سر «روایت ساده از رخدادها نیست». باید انتظار از رسانه را ارتقا داده و به رسانه «بُعد» و رویکردی جدید بخشید و آن«بُعد» همان بُعد «آینده» است. روزنامه‌نگاری می‌تواند با گشودن بُعد آینده تمایز و خصوصیتی جدید برای خود خلق کند. رسانه‌ی کامل رسانه‌ای است که بتواند چشم‌انداز روشنی از آینده را نیز در منظر مخاطب قرار دهد. مخاطبی که دیگر حتی عنوان تعاملی آقای کاستلز برای او کافی نیست. روزنامه‌نگار آینده با مسلح شدن به فرآیند جستجوی هوشمند و فهم و تحلیل کلان داده‌ها و برقراری پلی میان سیاستگذاران و تحلیلگران اجتماعی می‌تواند افق‌های آینده را برای مخاطب ترسیم کند. در این فرایند ضرورت و ثمره‌ی پیوند رسانه با علوم مدرن مرتبط با شبکه، داده و آینده پژوهی و بهره‌گیری اصحاب رسانه از ایده‌های متخصصان این علوم در تصحیح و ارتقاء رسانه‌های آینده‌نگر قابل کتمان نیست.

اگر رسانه‌ها در پیش‌بینی‌ها و گشودن بعد آینده، علمی و مسئولانه عمل کنند، با چنین رسانه‌هایی مردم زندگی خود را تنظیم خواهند کرد و آماده می‌شوند با شناخت و تصویر روشن‌تری به سراغ آینده بروند. این گونه رسانه‌ها برای مخاطبان و تصمیم‌گیران نقش قطب‌نما را ایفا خواهند نمود. «آینده پیوسته در حال تغییر است» و با توجه به آن که رسانه در این فرایند تغییرپذیر تا چه اندازه به‌روزتر بوده و سیاست «خود-ترمیمی پیوسته» و تصحیح اطلاعات را لحاظ کرده باشد، نسبت و نقش تأثیرگذاری‌اش عمق و توسعه بیشتری می‌یابد. رسانه‌هایی هستند که موضوع خود را تحولات دهه‌های آینده‌ی جهان قرار داده‌اند و پیوسته براساس اطلاعات دریافتی، میزان خطای خود در پیش‌بینی آینده را تقلیل می‌دهند. این رسانه‌ها حتی اگر پاسخی یا راه حلی کامل برای آینده نباشند، حداقل می‌توانند «پرسشی ارزشمند در برابر آینده» باشند.

*دکتری از دانشگاه آکسفورد – زمینه مطالعه: قدرت تولید خبر
این یادداشت به عنوان سرمقاله گاهنامه‌ی اینترنتی شفقنا با موضوع آینده‌ی رسانه‌ها در ایران اول مرداد 1396  منتشر شد که لینک پی‌دی‌اف کامل مجله را اینجامی‌توانید دریافت کنید.