واژهای که از درون او علاوه بر سه رکن استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که از اصول تثبیتشده انقلاب بود، بسیاری از مفاهیم در خلاء طی سالهای پس از انقلاب قابل لمس بود. اصلاحات مکمل سازندگی بود یعنی پس از جنگ تحمیلی هزینههای زیادی در بخشهای مختلف از جمله بخش عمرانی متوجه کشور شد که دولت سازندگی به ریاستجمهوری آيتا... هاشمی، بار ترمیم این خرابیها را بر دوش کشید. پس از دوره سازندگی نوبت به ترمیم فضای سیاسی کشورو رونق نشاط سیاسی شد.
پربیراه نیست اگر گفته شود نخستین انتخابات غیرقابل پیشبینی در سالهای پس از انقلاب در سال 76 رقم خورد و درحالی که تصور بسیاری بر پیروزی ناطقنوری بود اما اکثریت مردم با رای خود از تغییر سخن گفتند و اینکه پس از دوران سازندگی و تحسین عملکرد آن دولت، منتظر اتفاقی جدید بودند که خاتمی را بهترین مجری این تغییر یافتند. خاتمی آمد و شعار «ایران برای همه ایرانیان» را به مردم آموخت و پس از آن از اصلاحات سخن گفت. اگر دولت آیتا... هاشمی اصلاحات اقتصادی و عمرانی را مدنظر داشت این دولت بر اصلاحات سیاسی تاکید کرد و اصلاحطلبی را پسوندی برای گروهها و افرادی برگزید که با این اصلاحات همگام و همراه شدند.
از صعود تا رکود
4 سال نخست دولت اصلاحات با موفقیتهای پیاپی اصلاحطلبان همراه بود چنانکه شورای شهر اول و مجلس ششم را از آن خود کردند. اصولگرایان در این سالها رفتاری به مراتب اخلاقیتر از روزگار فعلی داشتند و فارغ از برخی تندرویهای طیفی کوچک سعی کردند تا در انتخاباتهای بعدی پیروز باشند. در سال 80 اما اصلاحطلبان دیگر آن انگیزه سال 76 را نداشتند و برخی اختلافات داخلی سبب تضعیف این طیف شد که البته چنین امری را باید در دنیای سیاست عادی تلقی کرد. سال 80 بار دیگر خاتمی پیروز شد و در چهارسال بعدی یعنی تا سال 84 هجمه به دولت افزایش یافت چون از یکسو رقیب در تلاش مضاعف بر پس گرفتن کرسیهای قدرت بود و از سوی دیگر اختلافات میان اصلاحطلبان راه آنها را هموار میکرد.
اولین نشانه این سردرگمی در انتخابات شورای شهر سال 81 مشخص شد و اکثر کرسیها به اصولگرایان رسید و مجلس هفتم هم اگرچه اصلاحطلبان دلایلی برای اقلیت بودن بیان میکنند اما به هر ترتیب که بود اصولگرایان صاحب کرسیهای مجلس شدند. از سال 84 تا 92 یک روزگار بر اصلاحطلبان تعریف شد. دولتی به نام اصولگرایی پیروز و اصلاحطلبان در سکوت بهسر بردند. اختلافات داخلی و معرفی همزمان چند کاندیدا، تکثر مراکز تصمیمگیری و.... از جمله دلایلی بود که سبب پیروزی رقیب شد البته این پیروزی کمی بعد با مشاهده عملکرد منتخبان آنها به تلخی برایشان مبدل شد و آنها هم تا سال 92 همان راهی را پیمودند که اصلاحطلبان در 8 سال 76 تا 84 با شدت و تبعات کمتر رفته بودند.
رهاشدگان در مسیر اشتباهی
سال 92 سال حساسی برای دو جریان سیاسی کشور بود. برخی که نام اصلاحطلب را برای خود انتخاب کرده بودند اما در 8 سال سخت برای این جریان نشانی از آنها نبود وارد گود شدند و بازهم دلسوزان این جریان بودند که چشم خود را بستند. اصلاحطلبان اصیل که نسبتی با «فرار به جلو» یا «سکوت در مواقع لزوم به سخن گفتن» نداشتند، بهخوبی میدانستند اکنون موقع حذف آن نیروها نیست و بهتر درک کرده بودند که عمر آنها چندان زیاد نخواهد بود چنانکه با نخستین چراغ سبز از جانب رقیب خنده بر لبشان خواهد آمد و به ازای دریافت تضمینهایی برای فعالیت سیاسی بدون قرارگرفتن در معرض هجمه رقیب خود اقدام به ترک اردوگاه اصلاحطلبی کرده و تنها سایهای از آنها باقی خواهد ماند.
دقیقا همانطور که بزرگان جریان اصلاحطلبی پیشبینی کرده بودند این جریان که در سال دوم دولت تدبیر و امید راه خود را از سایر اصلاحطلبان جدا کردند و بر آنچه پافشاری نمودند که در مرام و اصول اصلاحطلبی اصیل جایگاهی نداشت البته کماکان خود را اصلاحطلب میدانند. اینان به مثابه گروهی هستند که با نشانی اشتباه رقیب در بیابانی خشک رها شدهاند و به هر اتومبیلی که از مقابل آنها عبور میکند درخواست ایست میدهند تا شاید به مقصدی برسند اما توجه ندارند این اتومبیل متعلق به چه اردوگاهی است!
ائتلاف با رقیب؛ به چه قیمتی؟
البته گروه دیگری از اصلاحطلبان هم هستند که سابقه حضور آنها در اردوگاه اصلاحطلبی بیشتر از گروه نخست است و نمیتوان ایرادی به سابقه فعالیت سیاسی آنها داشت اما آنها از هماکنون که زمان زیادی تا انتخابات مجلس دهم مانده است سخن از ائتلاف با اصولگرایان میانهرو میزنند. برخی مانند کرباسچی این موضوع را راهکاری برای تداوم حضور اصلاحطلبان در عرصه قدرت میدانند و عنوان میکنند باید به عنوان آخرین راه به آن فکرکرد اما برخی هم هستند که با مطرح کردن این ائتلاف از هماکنون اعلام کردهاند که برای رسیدن به کرسیهای قدرت حاضر به فراموش کردند آرمانهای اصلاحطلبی هستند. آیا این افراد از خود نپرسیدهاند که اگر اصول دوجریان با یکدیگر همخوانی داشت پس چرا سالها آنها را رقیب میخواندند. شاید پاسخ این باشد که انتخابات ریاستجمهوری یازدهم و پیروزی حسن روحانی تجربه خوبی از ائتلاف اصلاحات با اصولگرایان میانهرو است اما واقعا میتوان آن شرایط را با شرایط سالهای بعد از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید مقایسه کرد؟