محمد توکلی
گروه مقالات: این که بین آن چه جریان رسمی میخواهد و آن چه دلخواه متن جامعه است فاصلهای باشد اصلا عجیب نیست و کم و بیش در همهی جوامع وجود دارد اما وقتی این فاصله پر رنگ و پر رنگتر شود و از حد طبیعی اش خارج گردد زمانی است که باید نگران شد، دلواپسِ تبدیل آن فاصلهی طبیعی به درهای عمیق. اگر به احوال جامعه نیک بنگریم این روزها زمان دلواپس شدن برای این موضوع است.
به انتخابهای مردم در دورههای مختلف انتخابات ریاست جمهوری بدون توجه به جریانهای مرسوم سیاسی نگاهی بیندازیم. خاتمی در انتخابات76 دورترین کاندیدا نسبت به فضایی بود که جریان رسمی در آن زمان در جامعه تبلیغ میکرد، احمدینژاد هم در انتخابات84 چنین وضعیتی داشت و روحانی هم در انتخابات92 نقش نقطهی مقابل خواست جریان رسمی را بر عهده داشت. وقی انتخابهای این دو دههی اخیر را از این زاویه بررسی میکنیم میبینیم که خواست متن جامعه در هر انتخابات دقیقا نقطهی مقابل وضعیت دلخواه جریان رسمی در آن زمان است. یا مثال سیاسی دیگر انتخابات خبرگان اخیر است که خواست جریان رسمی حضور سه تن از کاندیداهای خبرگان که چنین تبلیغ میشد که دشمن خواهان عدم حضورشان در مجلس خبرگان است در این مجلس بود و رفتار انتخاباتی متن جامعه در مقابل چنین خواستی.
کمی از سیاست فاصله بگیریم، در عرصهی فرهنگ دو فیلم مهم و پر فروش سینمای ایران در امسال بعنی لانتوری و فروشنده دو فیلمی هستند که جریان رسمی با رسانههای پر شمارش تمام قد در برابر آنها ایستاده است و حتی از پخش مناسب تیزرهایشان هم جلوگیری میشود اما متن جامعه انتخابشان تماشای همین فیلم هاست و فقط کافی است برای فهم بهتر مطلب استقبال از این گونه فیلمها را با فروش فیلمهای مورد تایید جریان رسمی مقایسه کنیم. یا موضوع پر سر و صدای هفتههای اخیر یعنی ممنوعیت برگزاری کنسرت در مشهد و ایجاد محدودیت برای کنسرتها در سایر شهرها، آنان که باعث ایجاد چنین فضای نامناسبی شدهاند از همراهی مردم با خود سخن میگفتند اما نظرسنجی صداوسیما نشان داد که بیش از 99 درصد متن جامعه معتقدند که برگزاری کنسرت در شهرهای مذهبی از قبیل مشهد باعث بروز ناهنجاریهای اخلاقی نخواهد شد.
به اقتصاد که سری میزنیم و به موضوع یارانهها نگاهی میاندازیم میبینیم که جریان رسمی با همه توانش به میدان آمد تا آنان که به این پرداختهای نقدی ماهانه نیازی ندارند انصراف دهند اما در نهایت متن جامعه کاری را کرد که خلاف خواست جریان رسمی بود. ذکر این نکته ضروری است که غرض از بیان این مثالها ارزشگذاری نیست و گرنه قطعا در این موضوع یارانهها آن چه جریان رسمی به دنبالش بود اتفاقا کاری صحیح و در راستای مصالح جامعه است. وقتی این مثالها و مانندشان را کنار هم قرار میدهیم به این نتیجه میرسیم که باید نگران بود و باید همه برای این شکاف فکری کنیم تا تبدیل به درهای عمیق نشده است.