گروه مقالات: دکتر محمود سریعالقلم مطلب متفاوتی را در قالب گفتوگوی بین یک راستگو و یک دروغگو منتشر کرده است. این استاد دانشگاه در وبسایت شخصی خود نوشته است:
راستگو: دوست عزیز، چطور شما اینقدر دروغ میگویید؟
دروغگو: منظور از دروغ چیه؟
راستگو: حرفهایی که صحت ندارند. آمار غلط. نسبتهای نادرست. تحلیلهای ناصحیح. جملات غیر دقیق. مخلوط کردن درست و غلط.
دروغگو: مگر چیزهایی که من میگم اینطوری است؟
راستگو: روزی سیصد، چهارصد نمونه هست.
دروغگو: من روزی سیصد، چهارصد حرف غلط میزنم؟
راستگو: اصلاً باید بگردیم ببینیم کدام جمله شما صحیح و دقیق است.
دروغگو: تو روزی سیصد، چهارصد جمله نمیگی؟
راستگو: من خیلی کم حرف میزنم. مطمئن نباشم، به زبان نمیآورم. هر چه که شنیدم ضرورتاً درست نیست. وقتی اطمینان ندارم سؤال میکنم.
دروغگو: اینطوری که کار پیش نمیره.
راستگو: سؤالی از حضورتان داشتم. شما وقتی دروغ میگویید آگاهانه اینکار را میکنید یا ناآگاهانه؟
دروغگو: نمیفهمم چی میگی؟
راستگو: منظورم این است شما فکر میکنی، سؤال میکنی، مطالعه میکنی، بررسی میکنی، با دقت مسائل را بررسی میکنی یا اینکه مطلب همینطور بر زبان شما جاری میشود؟
دروغگو: کی وقت داره این کارها را بکند، مگر من دانشمندم!
راستگو: حرف و سخن صحیح زدن که اینقدر سخت نیست. اگر مطمئن نیستید نگویید.
دروغگو: کی حوصله داره که دقت کنه.
راستگو: شما در قبال آنچه میگویید مسئولیت دارید.
دروغگو: چی دارم؟
راستگو: مسئولیت.
دروغگو: نمیفهمم چی میگی.
راستگو: یک سؤال دیگه از حضورتان دارم؛ شما احیاناً از روی عصبانیت، ناراحتی، خشم، عقده، خدای نکرده بخل و حسادت نیست که اینقدر حرفهای ناصحیح میگویید؟
دروغگو: آدم عصبانی میشه دیگه.
راستگو: بله ولی انسان باید خودش را کنترل و مدیریت کند چون انسانیت به صادق بودن است و انسان صادق، راستگو هم هست.
دروغگو: حال اینطور نباشد چی میشه؟
راستگو: کل جهان و خلقت بر اساس صدق بنا شده است.
دروغگو: حالا چرا رفتی اون بالاها.
راستگو: بالا نرفتم. خواستم مطرح کنم که عصبانیت و انسانیت با هم سازگار نیستند. شما اگر فرد مدنی باشید، مسئولیت دارید که راستگو باشید. اگر فرد مذهبی باشید که در اصول کافی، خشم و دروغ را درست در مقابل ایمان قرار داده است. از هر کانالی شما به انسانیت وارد شوید، دروغ گویی کاری است که نهی شده است.
دروغگو: مگه تو حرفهای منو شمردی؟
راستگو: من در آرزوی چند جمله دقیق، صحیح، مطمئن و تست شده از طرف شما هستم.
دروغگو: من هر چی میگم درسته.
راستگو: اینطور نیست.
دروغگو: هست.
راستگو: من توصیه میکنم اولین کاری که شما باید انجام دهید اینست که هر وقت در مورد موضوعی، بحثی، شخصی و موردی خواستید اظهارنظر کنید، عصبانی نباشید. شما همینکه عصبانی شدید، هم فکر تعطیل میشود و هم انصاف.
دروغگو: من که عصبانی نیستم.
راستگو: صدا، لحن، واژهها، جملهبندیهای ناتمام و ناقص و بعضی وقتها توهین و اهانت همه نشاندهنده بیتوجهی و عصبانیت شماست.
دروغگو: از کجا میدونی؟
راستگو: خوب من سخنان شما را گوش میدهم. میخوانم. چشم و صورت شما حامل پیام است.
دروغگو: با این حرفها، منو دیونه کردی بابا.
راستگو: درست برعکس. من میخواهم دوست شما باشم. با هم تعامل کنیم.
دروغگو: چی چی؟
راستگو: تعامل.
دروغگو: یعنی چی؟
راستگو: یعنی مثل دو انسان با هم حرف بزنیم، بهم گوش کنیم، حرفهای دقیق بزنیم.
دروغگو: میگی من انسان نیستم!
راستگو: اگر اینقدر دروغ نگویید. غلط و درست را با هم مخلوط کنید. آمار غلط بدهید. نسبتهای نادرست بدهید. تهمت بزنید. نسنجیده حرف بزنید. مطمئن باشید در دایره یک انسان صادق که کل طبیعت از آن اوست، نخواهید بود. شما باید به حدی آگاهی، خودآگاهی و انسانیت برسید که از راستگویی، لذت ببرید.
دروغگو: ولی خودمونیم، خیلی صفا داره.
راستگو: چی صفا داره دوست عزیز؟
دروغگو: راست و غلط و بد و درست همه رو باهم بدی بیرون، طرف گیج میشه.
راستگو: یعنی شما آگاهانه این حرفهای ناصحیح را میزنید؟
دروغگو: ببین شازده، ما میخواهیم خوب زندگی کنیم.
راستگو: با دروغ؟
دروغگو: ببین تو میگی دروغ.
راستگو: شما چه میگویید؟
دروغگو: وقتی یکی رو خراب میکنم دلم خُنک میشه.
راستگو: بنظرم این یک نوع بیماری باشه.
دروغگو: مگه سرما خوردم.
راستگو: بیماری جسمی خیر، بیماری روحی و نفسانی.
دروغگو: میخواهی بگی من مشکل دارم.
راستگو: اگر از آزار دیگران شما لذت ببرید، حتماً بیمار هستید بله.
دروغگو: حال ما کارمونو پیش میبریم.
راستگو: ولی این نوع زندگی، ناسالم است.
دروغگو: ناسالم چیه آقا، ما همه چی داریم.
راستگو: چی دارید؟
دروغگو: هر چی بگید ما داریم.
راستگو: ولی با دروغ و حیله و سخنان نادرست بدست آوردید؟ حس بدی ندارید؟
دروغگو: حس بد یعنی چی؟
راستگو: یعنی قلب شما راضی است؟
دروغگو: مفصل
راستگو: چون قلب سیاه شده دیگه سفیدی رو تشخیص نمیده.
دروغگو: خیلی اذیت میکنی.
راستگو: دعوت به راستگویی اذیت محسوب میشود؟
دروغگو: کی درست میگه که من درست بگم.
راستگو: پس حالا معلوم شد شما آگاهی دارید. با این حساب کار شما سختتر میشود. شما توجیه میکنید دروغ گفتن را. دروغ و حیلهگری با هم فامیل هستند.
دروغگو: به هیچ جا نمیرسی راست بگی.
راستگو: یعنی به پول و سمت نمیرسی؟
دروغگو: زندگی یعنی این دوتا دیگه.
راستگو: چقدر عالی. تعریف شما از زندگی را هم متوجه شدم. سؤال سوم بپرسم: شما اصلاً اصول دارید در زندگی؟
دروغگو: اصول چیه؟
راستگو: شما هم میدانید: اصول چیست. صداقت چیست. تعامل چیست. همه را میدانید. شما سیاه شدید. دروغ فراوان و دروغ فراوان با آگاهی آهسته تبدیل به عادت میشود و صندوقچههای قلب، صدق، وجدان، انصاف، و عقل و استدلال و برهان و منطق همه بسته میشوند. شما نیاز دارید که یکبار دیگر انسان را تعریف کنید. آیا ما زندگی میکنیم که این همه دروغ بگوییم. این همه سخن ناصحیح چاپ کنیم. نقل قولهایی کنیم که اصلاً صحت ندارند.
دروغگو: بذار بابا صفا کنیم. داریم راحت زندگی میکنیم.
راستگو: شما فکر میکنید راحت زندگی میکنید؟ شما وقتی سخنتان، نقل قولتان، آمارتان و نسبتهایی که میدهید دروغ است، سیرت شما هم دروغ است. صورت شما هم دروغ است. اگر شما با شخصی تفاوت فکری دارید، به او دروغ نبندید. زندگی هر فردی، نوع انتخابی است که انجام داده و زندگی هر جامعهای، نوع انتخابی است که انجام داده. شما وقتی دروغ میگویید رابطه با طبیعت و جهان را از دست میدهید. شما آگاهید که دروغ میگویید ولی به ذات و انسانیت خود ناآگاهید. قوای منفی شما همه فعال هستند و این هم برای خود نوعی سبک زندگی است.
دروغگو: آقا من رفتم. حوصله این حرفها ندارم.
راستگو: البته که شما حوصله ندارید. ادامه دهید راه خود را ولی در انتظار بهبود و پیشرفت و سعادت و آرامش نباشید. آرامش کشور و مردم زلاندنو را ببینید که رتبۀ اول راستگویی را کسب کردهاند.
دروغگو: آقا من رفتم.
راستگو: گفتم بروید. مرا کاری با شما نیست. شما اصلاح نمیشوید. قلب شما که سیاه شد، حرف حساب اثر ندارد. قلبی که فقط دنبال پول باشد. با راستگویی چه کار. قلبی که شیفته میز باشد نمیتواند سفید باشد. اما شما که دارید میروید، یادتان باشد که طبیعت بطور خارق العادهایی به راستگویی، انسانیت، مدنیت پاداش میدهد. حیلهگری پوشیده نمیماند. ستون اصلی جهان بر دوش صداقت ایستاده است. بی دلیل نیست آرامش مردم هلند، بی منطق نیست آرامش کشور سوئیس، بی برهان نیست عزت ماندلا و منزلت گاندی. مهمترین وجه مشترک مصلحان تاریخ راستگویی است. راه پیشرفت، راستگویی است. حفظ یک دوست، با راست گویی است. حفظ یک جامعه و کشور با راستگویی است.
دروغگو: من اصلاً امروز با تو حرف نزدم. یادت باشه.
راستگو: من گفتم به اصلاح شما امیدی ندارم. دروغگو پنهانکار هم هست. ۱۰ درصد را مخلوط میگوید، ۹۰ درصد را هم پنهان میکند. بدی دروغگو بودن اینست که وقتی حرف راست هم بزند دیگران باور نمیکنند. تربیت راستگو، اقتصاد شفاف و رسانههای شفاف می طلبد. دروغگویی معلول است.