رضا صادقیان
مسئله واگذار کردن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اخیر از سوی اکثریت جریان اصولگرا نه تنها با بازبینی رفتارهای سیاسی خودشان و نقد آن رویکردهای اشتباه همراه نشده، بلکه در حال یافتن شخصیتهایی هستند که شکست اخیر را متوجه تصمیمات وی کنند، گزارش سایت نامهنیوز چنین است. در واقع مسئله سیاستهای کلی را فراموش و یک شخص را به عنوان عامل اصلی شکست به جامعه معرفی کردند.
به جای پرداختن به نادرست بودن برخی از سیاستها، نقد شیوههای تبلیغات و یا نحوه تصمیمگیری درباره کاندیدای اعلام شده از سوی جمنا در حال ساختن و معرفی شخصیتهایی هستند که توانستهاند با لابیگری و چانهزنی تمام جریان اصولگرا را به حمایت از کاندیداتوری رئیسی بکشاند. چنین تحلیلهایی با ایرادهایی همراه است.
اولین نشست انتخاباتی جمنا براساس گزارش نشریات با حضور سه هزار نیروی سیاسی برگزار شد. شخصیتهای همچون محسن رضایی، حداد عادل، قالیباف، ذولقدر، نادر طالبی، باهنر، شماری از وزرای دولت نهم و دهم و چهرههای دیگر در آن گردهمایی و نشستهای بعدی حضوری پیوسته داشتند. نشستی که با واکنش سرد علی لاریجانی روبرو شد و گفت: از اصولگرایان بیخبرم! چنانچه بهترکیب آن نشستها نگاه کنیم، جمعیت کثیری را مشاهده میکنیم که در حال تصمیمگیری برای آینده سیاسی اصولگرایان و مهمتر از آن رسیدن به کاندیدای «اصلح» بودند.
تشکیل «جبهه» مردمی نیروهای انقلاب حکایت کنار هم نشستن شخصیتها و احزاب نزدیک به جریان اصولگرا بود. اوج همافزایی توانایی اصولگرایان در جمنا متبلور شد. اینکه این هیکل بزرگ موفق به زایش نیروی رایآور نشد و یا شعارهای انتخاب شده از کشش خاصی برای شهروندان برخوردار نبود، مسئله است که همزمان به آن شخص انتخاب شده و تمام طیف سیاسی اصولگرایان ارتباط پیدا میکند.
ترکیبی از شخصیتهای سیاسی و احزاب در جمنا حضور یافت، اینکه کلیت این ساختار را زیر علامت سوال جای بدهیم و با برجسته ساختن یکی از شخصیتهای اصولگرا تمامی نتایج حاصل را متوجه یک فرد کنیم نه تنها دور از انصاف است، بلکه نفی جریانی است که به سادگی بازیچه دست یک فرد قرار گرفته است! دامن زدن به چنین نگاهی سرانجامی به غیر از خار شمردن یک جریان سیاسی نیست، چه آنانی که حمایتهای رئیس دولت هفتم و هشتم از حسن روحانی را به عنوان «انتصابات» به نام انتخابات بیان کردند و چه کسانی که تمام افعال سیاسی اصولگرایان در انتخابات اخیر را با لابیگریهای حسین فدایی معرفی میکنند، به یک نقطه میرسند، هر دو جایگاه جریانهای سیاسی را به بودن و نبودن، حضور و عدم حضور یک شخص فرو میکاهند. رفتارهای سیاست را نه به عنوان عاملی چند وجهی که محدود در کنشها و واکنشهای یک فرد خلاصه میکنند.
نگارش متنهایی که به جای پرداختن به مجموعه ایرادها صرفا به یک عامل میپردازند، در دنیای سیاست راه به جایی نخواهد برد، شاید خواندن سطوری از این دست به عنوان باخبر شدن از پشت پرده سیاست جالب به نظر آید، ولی در دل خودش راه به سوی تحلیل و ارایه نقد نمیگشاید. سیاست و تصمیمهای سیاسی مجموعهای از عواملی است که در دورهای خاص در کنار هم قرار میگیرند و باعث موضعگیری و نمایش اراده طیف سیاسی میشوند. فروکاستن جریانهای سیاسی به حضور و عدم حضور افراد و یا شخصیتهای سیاسی هیچ دستاوردی به غیر از نفی کنشهای شکل گرفته در دوره انتخابات و یا دیگر رویدادهای سیاسی و سیاهی لشکر نشان دادن اکثریت نیروهای سیاسی نزدیک به آن جریان را نخواهد داشت.
وقتی بودن و نبودن یک شخص را به معنای شکست و پیروزی یک جریان سیاسی معنا کنیم، نتیجهای به غیر از بیهوده معرفی کردن کلیت طیف سیاسی نکردهایم. تکنگاری درباره شخصیتهای اصولگرا و معرفی کردن آنها به عنوان تنها عامل شکستهای اصولگرایان در انتخابات برگزار شده، دور شدن از ارایه یک تحلیل همه جانبه است، جریان اصولگرایی نیاز به تحلیلهای همه جانبه و نقد بدون تعارف خویش دارد، نگاهی که به حاشیهها نپردازد و ایرادهای اصولگرایان را در فکر آنان بجوید و نه نشست و برخاستهای محدود و گعدههای چند نفره. به جای پرداختن به عوامل مختلف و بازخوانی اندیشه اصولگرایی، همه آن مسائل را وانهادن و به یک عامل دقت کردند نه تنها در آینده با موفقیتی همراه نخواهد بود بلکه ساز شکستی دوباره را از هم اکنون کوک کردن است.