گروه سياسي- رسانهها: روزنامه آرمان نوشت: در اتاق فکر انتخاباتی اصلاحطلبان چه گذشت؟ چه کسانی رابط اصلاحطلبان و آقای حسن روحانی بودند؟ اصلاحطلبان در دو مقطع ثبتنامهای انتخاباتی و کنارهگیری محمدباقر قالیباف از انتخابات چه تدابیری اتخاذ کردند؟ مهمترین دغدغه اصلاحطلبان برای پیروزی در انتخابات چه بود؟ این سؤالات مهمترین سؤالاتی است که افکار عمومی نسبت به اتاق فکر انتخاباتی جریان اصلاحات دارد.
به همین دلیل با سیدمحمود میرلوحی، عضو شورای عالی سیاستگذاری جریان اصلاحات، نایب رئیس مجمع استانداران جمهوری اسلامی و عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، گفتوگو کردیم. میرلوحی پیشتر معاون پارلمانی وزارت کشور در دولت اصلاحات، استاندار آذربایجان غربی و استاندار سمنان بوده است. وی عنوان میکند: «آقای روحانی به دلیل هجمههای زیاد مخالفان دولت برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ دچار تردید شده بود و اگر بزرگان جریان اعتدال و اصلاحات با ایشان صحبت نمیکردند، احتمال عدم حضور آقای روحانی در انتخابات نیز وجود داشت. از سوی دیگر، یکی از سناریوهای اصولگرایان برای انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ شبیهسازی وضعیت آقای روحانی به آیتالله هاشمی بود و به همین دلیل قصد داشتند به بهانههای مختلف صلاحیت آقای روحانی را تأیید نکنند»؛ در ادامه، گفتوگو با سیدمحمود میرلوحی را از نظر میگذرانید.
پس از سال ۹۲ و پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری، ما با یک چرخش در فضای سیاسی ایران از اصولگرایی به اصلاحطلبی مواجه شدهایم. به نظر شما چگونه باید از این فرصت استفاده کرد و اجازه نداد برخی اشتباهات گذشته تکرار شود؟
جریان اصلاحات در سالهای اخیر به این نتیجه رسیده است که بهترین شیوه برای حضور در قدرت، رویکرد اعتدال و حرکت در مسیر عقلانیت است. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان با شیوههای سلبی، حذفی و حاشیهساز موافق نیستند و تلاش میکنند مطالبات خود را با استفاده از شیوههای مدنی و دموکراتیک دنبال کنند. برای جریان اصلاحات صندوق رأی و رویکرد دموکراتیک عالیترین اهمیت را دارد و جز این از شیوه دیگری استفاده نمیکند. اصلاحطلبان در دولت اصلاحات خدمات زیادی به کشور و مردم کردند و پس از آنکه در سال ۸۴ اصولگرایان بر سر کار آمدند نیز همچنان به رویکرد اصلاحگرانه خود در مدیریت کشور ادامه دادند.
این در حالی بود که دولت اصولگرای احمدینژاد در مسیر جریان اصلاحات سنگاندازی زیادی انجام داده و اصلاحطلبان را تحت فشارهای زیادی قرار داده بود. وضعیت به شکلی بوده که اصلاحطلبان حتی برای برگزاری جلسات عروسی و عزای خود نیز با مشکل مواجه بودند و اجازه نمیدادند این مراسمها بهخوبی برگزار شود. این وضعیت تا سال۹۲ ادامه داشت. با این وجود به دلیل نوع رویکرد بزرگان اصلاحات و الزام مشارکت در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی آنها آغازگر فصل نوینی از حیات سیاسی ایران بودند که در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ و پیروزی آقای روحانی متبلور شد.
پس از انتخابات ریاستجمهوری رویکرد اعتدالمحور جریان اصلاحات ادامه پیدا کرد و در انتخابات مجلس شورای اسلامی ما شاهد بودیم که اصلاحطلبان دوباره موفق شدند اکثریت مجلس را به دست بیاورند. این وضعیت در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ و در گام سوم اصلاحطلبان با پیروزی آقای حسن روحانی و همچنین پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر ادامه داشت. به همین دلیل در شرایط کنونی اغلب نهادهای دموکراتیک در اختیار اصلاحطلبان است و این جریان موفق شده پس از سالها دوباره در صحنه حضور جدی و تأثیرگذار داشته باشد.
با این وجود در چهار سال گذشته دلواپسان و مخالفان دولت آقای روحانی با تمام امکانات و ابزارهایی که در اختیار داشتند دولت را تحت فشار قرار دادند تا نتواند در اجرای برنامههای خود موفق شود. وضعیت به شکلی بود که آقای روحانی به دلیل هجمههای زیاد مخالفان دولت برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ دچار تردید شده بود و اگر بزرگان جریان اعتدال و اصلاحات با ایشان صحبت نمیکردند احتمال عدم حضور آقای روحانی در انتخابات نیز وجود داشت. از سوی دیگر، یکی از سناریوهایی که لایههای تندروی اصولگرایان برای انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ در نظر گرفته بودند، شبیهسازی وضعیت آقای روحانی به آیتا... هاشمی بود و به همین دلیل قصد داشتند به بهانههای مختلف صلاحیت آقای روحانی را تأیید نکنند.
موضوع عدم تأیید صلاحیت آقای روحانی چقدر جدی بود؟
مسأله به اندازهای برای اصلاحطلبان جدی بود که تصمیم گرفتند آقای جهانگیری را برای رعایت کردن جوانب احتیاط وارد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری کنند. در فضای قبل از انتخابات، برخی خبرها از محافل خاص به گوش میرسید که برخی افراد به دنبال استفاده از رانت برای شکست اصلاحطلبان و آقای روحانی هستند. با این وجود، مردم در سالهای اخیر شیوه پاسخ به این افراد و نهادها را پیدا کردهاند و در مقابل آنها واکنش مناسب که همان حضور در پای صندوقهای رأی است را به اجرا میگذارند.
برخی اصولگرایان مدعی شدهاند که آرای آقای رئیسی حلال است و با تفکیک آرای انتخاباتی به حلال و حرام، برای افکار عمومی سؤال ایجاد کردهاند. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
کسانی که چنین مسائلی را مطرح میکنند باید در مرحله اول به این سؤال پاسخ بدهند که چه تفاوتی میان رأی در انتخاباتهای مختلف وجود دارد. اگر کسی با رأی مردم انتخاب شده باشد، نمیتواند رأی همان مردم به دیگر کاندیداها را حرام و رای به خود را حلال بداند. به عبارت دیگر، شرایط برای هر دو طرف یکسان است.
در گذشته نیز برخی طیفهای اصولگرا انتخابات را به انتخابات «خوب» و «بد» تقسیم میکردند و در جامعه ایجاد تردید و شبهه میکردند. این وضعیت پس از انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ نیز وجود داشت و اصولگرایان عنوان میکردند آقای روحانی با درصد پایینی از آرا به ریاستجمهوری رسیده است و به همین دلیل خود را مالک بقیه آرا میدانستند. این در حالی است که تجربه نشان داده است اصولگرایان به طور ثابت در حدود ۱۵درصد آرای مشارکتکنندگان انتخاباتی را در اختیار دارند. به نظر من بزرگترین رقیب آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ خانهنشینی مردم بود. به همین دلیل بخشهایی از اصولگرایان تلاش میکردند سطح مشارکت را در انتخابات به حداقل ممکن کاهش بدهند.
در شرایط کنونی نیز که برخی آرای انتخاباتی را به حلال و حرام تقسیم کردهاند، به صورت غیرمستقیم در حال ایجاد تردید در سلامت انتخابات هستند که به نظر من شرایط به شکلی است که مردم به این سخنان توجه نمیکنند.از سوی دیگر، ایجاد شک و شبهه در انتخابات ریاستجمهوری نشان میدهد که اصولگرایان قاعده بازی را رعایت نمیکنند و به جای اینکه به رقیب خود تبریک بگویند و با دولت آینده برای تحقق مطالبات مردم همکاری کنند به دنبال برهم زدن فضای آرام پس از انتخابات هستند.
به نظر شما رفتار مخالفان دولت آقای روحانی در چهار سال آینده نیز مانند چهار سال گذشته خواهد بود و آنها همچنان به هجمه علیه دولت ادامه خواهند داد؟
به نظر میرسد تصمیمات کلی جریان اصولگرایی در فضای محدود و در محافل خاص گرفته میشود به شکلی که قاطبه اصلی اصولگرایان از این تصمیمات اطلاع ندارند. از سوی دیگر، برخی افراطیون جریان اصولگرایی مواضعی اتخاذ میکنند که جامعه گمان میکند مواضع این افراد افراطی مواضع کلی جریان اصولگرایی است.متأسفانه این مسائل در سالهای اخیر به جریان اصولگرایی ضربه زده است. در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۶ نیز اصولگرایان به جای اینکه بر تواناییهای خود متمرکز شوند، تلاش میکردند دستاوردهای دولت را تخریب کنند و با سیاهنمایی درباره دولت، فضا را به سود کاندیدای خود تغییر دهند.
وضعیت به شکلی رقم خورد که سند ۲۰۳۰ را با تحریف آشکار و غیراخلاقی به یک سند سیاه علیه دولت تبدیل و تلاش کردند به این وسیله منزلت دولت آقای روحانی را در بین مردم متدین ایران بشکنند. به نظر میرسد در چهار سال آینده فشارها به دولت آقای روحانی بیشتر از گذشته خواهد شد و مخالفان تلاش خواهند کرد عرصه را بر آقای روحانی تنگ کنند.مسأله مهم در این زمینه این است که مردم در انتخابات ریاستجمهوری به رویکرد اعتدال و آقای روحانی رأی دادهاند. با این وجود همان تندروهایی که در شرایط کنونی در اقلیت هستند با امکانات گستردهای که در اختیار دارند، گمان میکنند میتوانند برای مردم تعیین تکلیف کنند و به همین دلیل به دنبال این هستند که چوب لای چرخ دولت بگذارند.
برای مثال، در حالی که هنوز دولت دوم آقای روحانی تشکیل نشده است، برخی اصولگرایان از ضرورت تشکیل دولت در سایه سخن میگویند. به نظر من اصولگرایان باید در مرحله اول اجازه بدهند دولت مردم و دولتی که با آرای مردم بر سر کار آمده است، بتواند اهداف خود را پیاده کند و در صورتی که موفق نبود به فکر تشکیل دولت در سایه باشند.
دلایل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر یعنی دو انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ و ۹۶، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران چیست؟ چرا اصولگرایان در حال کنار رفتن تدریجی از قدرت در ایران هستند؟
مهمترین دلیل شکست اصولگرایان در چهار انتخابات اخیر به عملکرد آنها در گذشته و بهخصوص دولت اصولگرای احمدینژاد بازمیگردد. در سال۸۴ و زمانی که احمدینژاد دولت را از رئیس دولت اصلاحات تحویل گرفت، کشور در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داشت. در دولت اصلاحات وضعیت اقتصادی کشور وضعیت مناسبی بود و کشور رشد اقتصادی خوبی داشت. از سوی دیگر، دولت اصلاحات موفق شده بود فضای مدنی و سیاسی جامعه را تقویت کند و به همین دلیل مطبوعات و تشکلهای سیاسی به صورت چشمگیری در جامعه فعالیت میکردند و از تأثیرگذاری بالایی برخودار بودند. از سوی دیگر، دولت اصلاحات موفق شده بود با طرح مسائلی مانند گفتوگوی تمدنها نظر بسیاری از کشورهای جهان را در عرصه بینالمللی به سود خود جلب کند. با این وجود هنگامی که دولت اصولگرای احمدینژاد بر سر کار آمد، همه این دستاوردها را زیر سوال برد و کشور را با چالشها و بحرانهای مختلفی مواجه کرد.
دولت احمدینژاد قطار توسعه کشور را از روی ریل خود به ته دره انداخت و زمینهساز بحرانهای زیادی در زمینه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در کشور شد. نکته دیگر اینکه در سالهای اخیر روش اصلی اصولگرایان خانهنشین کردن مردم در بزنگاههای سیاسی مانند انتخابات است. این در حالی است که اصلاحطلبان همواره بر این مسأله تاکید کردهاند که تصمیم نهایی را مردم باید بگیرند و کسی نمیتواند در اتاقهای دربسته و خودخواسته برای مردم تعیین تکلیف کند.
در انتخابات ریاستجمهوری، در دو مقطع شرایط انتخابات حساس شد. نخست زمانی بود که محمود احمدینژاد و محمدباقر قالیباف در انتخابات ثبتنام کردند و دوم زمانی بود که قالیباف چند روز مانده به برگزاری انتخابات به سود سیدابراهیم رئیسی کنارهگیری کرد. در این دو مقطع زمانی چه اتفاقاتی در اتاق فکر جریان اصلاحات رخ داد و چه دغدغههایی در این زمینه مطرح شد؟
بخشهای مهمی از جریان اصلاحات معتقد بودند که اگر احمدینژاد وارد رقابتهای ریاستجمهوری شود، در نهایت به سود آقای روحانی تمام خواهد شد. دیدگاه این افراد این بود که احمدینژاد فاقد پشتوانه مهم اجتماعی است و دیگر با اقبال عمومی جامعه و حتی طبقه پایین جامعه مواجه نخواهد شد.از سوی دیگر، برخی نگرانیها نیز وجود داشت که ممکن است احمدینژاد دوباره با شعارهای پوپولیستی و عوامفریبانه جدیدی وارد رقابتهای انتخاباتی شود. این در حالی بود که آقای رئیسی نیز همین رویکرد را در پیش گرفت، اما مردم ایران نشان دادند از آگاهی و فهم بالایی در زمینه مسائل سیاسی برخوردار هستند و به هیچ عنوان تحت تأثیر رویکردهای عوامفریبانه قرار نگرفتند.
فضای انتخابات ریاستجمهوری به شکلی بود که ما رقیب جدی برای آقای روحانی مشاهده نمیکردیم و قبل از انتخابات احساس میکردیم آقای روحانی به پیروزی خواهند رسید. وضعیت به شکلی بود که اگر برخی طیفهای تندرو جریان اصولگرایی به مسأله امکان عدم تأیید صلاحیت آقای روحانی نمیپرداختند، برخی طیفهای اعتدالگرای جریان اصولگرایی و به صورت خاص جامعه روحانیت مبارز وسوسه شده بودند که در انتخابات ریاستجمهوری از آقای روحانی حمایت کنند.
البته از این نکته نیز نباید بگذریم که جریان پایداری به صورت جدی به دنبال رقابت با آقای روحانی بود و مقدمات اولیه حضور آقای سعید جلیلی نیز در انتخابات فراهم شده بود. این گروه امید داشتند شورای نگهبان صلاحیت آقای روحانی را تأیید نکند و به همین دلیل در حال طراحی سناریوهای مختلف و از جمله حضور آقای جلیلی و قالیباف در انتخابات بودند.از سوی دیگر، اصولگرایان به دنبال این بودند که مشارکت مردم را کاهش بدهند و به این وسیله زمینه دومرحلهای شدن انتخابات را فراهم کنند. یکی از دلایل تشکیل سازوکار جمنا نیز همین مسائل بود. با این وجود جمنا با عقبه نظامی و از کسانی تشکیل شده بود که به شکلهای مختلف در مسائل نظامی نقش داشتند.
نکته مهم در این زمینه این است که از سال ۷۶ به بعد هر فرد نظامی و امنیتی که در انتخابات شرکت کرده ناکام مانده و این مسأله نشان میدهد که اقبال مردم ایران نسبت به رویکردهای نظامی و امنیتی برای مدیریت کشور بسیار کم است. به نظر من جمنا نمیتوانست یا توانایی مدیریت کاندیداهای انتخاباتی را نداشت و به نظر میرسید کاندیداها با برنامهریزیهای شخصی و بدون در نظر گرفتن سازوکار جمنا به انتخابات ورود کرده بودند. در نظرسنجیهای صورتگرفته در حین برگزاری انتخابات نیز آقای قالیباف وضعیت بهتری نسبت به آقای رئیسی داشت و در این زمینه شنیده شد که آقای قالیباف به آقای رئیسی پیغام داده بود که ایشان باید به سود وی از انتخابات کنارهگیری کند که این مسأله با پاسخ منفی آقای رئیسی مواجه شده بود.
سازوکار اصلاحطلبان برای دیدار و گفتوگو با آقای روحانی در زمان برگزاری انتخابات چه بود؟ آقای روحانی با چه کسانی از بزرگان جریان اصلاحات دیدار میکرد؟
در این زمینه برخی افراد مانند آقای موسوی لاری و مرعشی به شکلهای مختلف و به نمایندگی از جریان اصلاحات با آقای روحانی در ارتباط بودند. البته هیاترئیسه شورای عالی سیاستگذاری نیز به دیدار آقای روحانی میرفت و درباره انتخابات رایزنیهای مختلفی صورت میگرفت. از سوی دیگر، آقای شریعتمداری که ریاست ستاد آقای روحانی را بر عهده داشتند در جلسه شورای عالی سیاستگذاری حضور پیدا کردند و برنامههای خود را برای این شورا تشریح کردند. این در حالی بود که آقای مرعشی و کمالی نیز نمایندگان شورای عالی سیاستگذاری در ستاد انتخاباتی آقای روحانی بودند. از سوی دیگر، آقای روحانی برای حضور در مناظرههای انتخاباتی دارای یک اتاق فکر بود که این جلسات نیز به صورت مداوم برگزار میشد و مسائل مختلف انتخاباتی مورد بحث و بررسی قرار میگرفت.