رضا صادقیان
طی روزهای گذشته و با انتشار اخبار تایید نشده درباره ترکیب کابینه دولت دوازدهم شاهد انتقاد برخی از نیروهای سیاسی نزدیک به طیف اصلاحطلب و نزدیکان مرحوم هاشمی به دولت دوازدهم بودیم. در نگاه نخست عمده نقدها را به چیدمان کابینه درمییابیم، ولی نقطه اصلی نه مخالفت با حسن روحانی و یا ضعف کارنامه اجرایی وزیران پیشنهادی، بلکه پیش زمینه عمده انتقادها در جایی دیگر معنا پیدا میکند. حضور کمرنگ جریان احمدینژاد و فروکش کردن کنشهای سیاسی نزدیکان دولت نهم و دهم در سپهر عمومی و همزمان قدرتگیری اصلاحطلبان در ساختار تصمیمگیری نسبت به سالهای قبل و چالشهایی که میان نیروهای وامدار دولت یازدهم و جریان اصلاحات وجود دارد، میتوان توقع داشت در آینده نزدیک شاهد بروز اختلاف نظرهایی باشیم.
حضور احمدینژاد در ساختار قدرت اجرایی به عنوان شخصیتی خارج از عرفهای سیاسی تعریف شده و قابل پذیرش در عرصه سیاست، این دستاورد را برای جریانهای سیاسی منتقد دولت نهم و دهم به همراه داشت که اختلافهای سطحی و دستهبندیهای درون گروهی را فراموش و با همافزایی قدرت تشکیلاتی به نقد دولت همت کنند. نزدیک شدن جریان اصلاحطلب به هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 84، همراهی با حسن روحانی به عنوان یکی از منتقدان اصلی سیاست خارجی دولت نهم و دهم، بالا گرفتن اختلاف اصولگرایان بعد از سال 90 و خانهنشینی احمدینژاد سبب شد سه طیف سیاسی با خواستگاه متفاوت و کارنامه فکری و اجرایی ناهمگون، حزب اعتدال و توسعه، نزدیکان هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان در تفاهمنامهای نانوشته به یکدیگر نزدیک شوند، نزدیکی که قبل از آنکه براساس نگرش به دغدغههای اصلی شکل گرفته باشد، حول محور مخالفت با احمدینژاد و سیاستهای وی در عرصه سیاست داخلی و خارجی و اقتصادی شکل گرفته بود.
همزمان نیروهای نزدیک به دولت یازدهم، به دلیل آنکه قدرتگیری جریان اصلاحات بعد از سال 92 را به سیاستهای رئیس جمهور و دولت او مرتبط میدانند، اصلاحطلبان را مدیون خویش تعریف میکنند. تعریفی که از منظر اصلاحطلبان با اما و اگرهایی و بعضا با سکوت پذیرفته میشود. حمایت برخی از چهرههای شاخص اصلاحطلب از وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم به مجلس قبل از آنکه ریشه در تفاهم داشته باشد، جلوگیری و یا به تعویق انداختن این اختلاف و نظرگاه متفاوت درباره مطالبات جامعه است. دستهبندی کردن نظرات اصلاحطلبان جوانتر درباره وزیران کارآمدتر، حضور زنان در کابینه با بزرگان این جریان متفاوت است، تفاوتی که آهسته به سطح خواهد آمد و طریقی دیگر را در مواجهه با دولت مستقر پیشه خواهد کرد.
نیروهای نزدیک به مرحوم هاشمی رفسنجانی در زمانه فعلی خود را بیپشتوانه احساس میکنند. طیفی که بعد از مرگ ناگهانی هاشمی نتوانست سر جریان خود را به جامعه معرفی کند و وظیفه خود را نقل قولهای شفاهی از آیتالله میداند، دیر یا زود به سوی دو طیف سیاسی دیگر کشیده خواهد شد. بر این منوال آینده چنین نیروهایی نزدیک شدن به جریان اصلاحات و یا اعتدال خواهد بود، با این حال در زمانه فعلی و قبل از آنکه به سمت یکی از دو نیروی سیاسی جذب گردد، شاهد مخالفت و انتقادهای آنان از سیاستهای دولت و موضعگیری علیه شخص روحانی هستیم. گلایههای دختر مرحوم هاشمی در چنین شرایطی قابل فهم است.
احمدینژاد خواسته-ناخواسته نقش یکپارچه کردن و همافزایی نیروهای سیاسی ناهمگون در عرصه سیاست کشور را بازی کرد، او آنقدر قدرت داشت که منتقدان دیروز هاشمی رفسنجانی را با وی همراه کند و باعث حمایت اصلاحطلبان از روحانی در انتخابات سال 92 شود. در دوره رئیس دولت نهم و دهم سه طیف سیاسی نسبتا ناهمسان در سیاست و با درک شرایط واقعی کشور به یکدیگر نزدیک شدند، حال که فضای قدرتگیری رئیس دولت اسبق فراهم نیست و از طرفی نزدیکان ایشان به حاشیه رانده شدند، اتحاد گذشته میان نیروهای سیاسی جای خود را برای مدتی به اختلاف و مشاجرات سیاسی خواهد داد، اختلافی که بدون تردید نتیجهای جزء تضعیف این سه طیف سیاسی و شکست جریان اصلاحطلب-اعتدال در پی ندارد.