حسین میرنژاد
هر چند بارها گفتنیها را در قالب درد دل و گله مندیهای تان را خیلی شفاف و گاه با طعنه و کنایه به گوش ملت و مسوولان مختلف نظام گفتهاید اما هر چه باشد به موجب قانون اساسی که شما را بر این مستند نشانده است در دور دوم مسوولیت باز هم مسوول و پاسخگو به خواستهها یا به گفته خودتان «مطالبات» مردم هستید. لذا به حکم همان قانون اساسی که بر تن جناب عالی ردای ریاستجمهوری پوشانده است و من هم مفتخرم که تبعهی این دولت هستم خیلی مایلم پرسشهایم را همزمان با آغاز دوره دوم ریاست جمهوریتان- که با رای اکثریت مردم بر این مسند نشستهاید- بی تعارف اما صادقانه در میان گذارم.
با وجودیکه پیشاپیش نیک میدانم شما در جایگاه ریاستجمهوری و به عنوان مجری قانون اساسی، بیش از هرکس از نقض قانون رنج میبرید و گاه فریادهای نارضایتیتان را با سکوت معنیدار به گوش مردم رساندهاید؛ اما در مراسم تحلیف ریاستجمهوری دوره دومتان، در پیشگاه خداوند متعال و ملت و در مقابل همه خبرنگاران و رسانههای درون و برون مرزی، میهمانان و سفرای کشورهای خارجی، نماینده گان مجلس و سران سایر قوا و. . . با قاطعیت گفتید: کشور دارای حاکمیت دو گانه نیست. از سوی دیگر، خوب میدانم رسانههای خارجی و مخالفان نظام در پی تقویت این ذهنیت هستند به مردم با ارسال موجهای منفی شان القا کنند کشور دارای حاکمیت دو گانه است که اتفاقا تاکید شما براین موضوع نشانهای روشنی بود بر رد قاطع این توهم و. . .
ولی از آنجایی که مطمئنام خصم و ریا کاری در اهداف و الفاظ آنها کم و بیش ریشهی دیرینه دارد و در آینده هم کم و بیش به بهانههای مختلف ادامه خواهد داشت از همین رو، به عنوان یک پرسشگر که اخبار داخلی و خارجی کشورم را به جد پیگیری میکنم و البته با دقت، به نظر موافقان و مخالفان بدون هرگونه حب و بغض یا تاثیر پذیری هم توجه دارم؛ مایلم برای اعتماد به نفس بیشترم در برابر منتقدانی که با استدلالهای عوام فریبانه اما ظاهرا منطقی شان اندوختهی آگاهی و دانشام را به آزمون و آزمایش میگذارند و در نتیجه در برابر انتقادهای آنان حس میکنم کم میآورم؛ برمن منت بگذارید و به ابهاماتی که در ذهن دارم و به شرح زیرهم به آگاهی تان میرسانم فقط برای مسلح شدن به سلاح آگاهی و منطق در برابر استدلالهای این دسته از منتقدان، رهنمایم باشید. هرچند پرسشهای زیادی دارم اما در طبقهبندی ذهنی پرسش ها، اولویت را به بحث «حصر» میدهم و دیگر پرسش هایم را به زمان بعد وا میگذارم.
آیا محصورین آقایان میرحسین موسوی، مهدی کروبی و بانو زهرا رهنورد ایرانی و تبعه ایران هستند یا نه؟ از آنجایی که شک ندارم جواب شما مثبت است پس در این باره چند سوال خیلی ساده در پی خواهد داشت.
چرا طبق قانون اساسی این شهروندان، از حقوق قانونی شان برخوردار نیستند و بیش از شش سال است همچنان در حصر خانگی به سر میبرند؟ ! نه به اتهام فتنه و براندازی محاکمه میشوند که انصافا از لحاظ تبعات کیفری کم اتهامی هم نیست و نه از آنها «برائت» میشود.
چرا در این بزنگاه تاریخی هیچ کس مسوولیت عمر از دست رفته آنان را که در «بلاتکلیفی حصر» به سر میبرند برعهده نمیگیرد؟ با وجودی که به نظرم بیش از نیمی از عمرشان سپری شده اما، هیچ مرجع قضایی، کیفر خواست یا تفهیم اتهامی که به آنان نسبت سران قتنه داده باشد علیه آنان رسما و به حکم قانون اعلام نمیکند؟ اما در مقابل، وقتی برخی گویندگان میخواهند به نامبردگان اشاره کنند گاه با زبان استعاره وگاه با به کاربردن عین واژه «سران فتنه» بدون لغزش صدا یا عذاب وجدان، با همین واژه از آنان نام میبرن! این درحالی است که به موجب قانون اساسی که شما مجری آن هستید اصل بر برائت است.
آیا این بندگان خدا که سران فتنه نامیده میشوند؛ اگر هستند و بنده هم به لحاظ ندانستن برخی حقایق پنهان ماجرای سال 88 نمیتوانم با صراحت به انکار آن اصرار داشته باشم؛ فرصت دفاع به اتهامهای وارده در کیفر خواست نانوشته شان داده نمیشود؟ خوب به یاد داریم در زمان حیات پر برکت امام (ره) همین آقایان محصور از شمار محدود خادمان مورد تایید حضرت ایشان به نظام و انقلاب اسلامی بودهاند و اتفاقا مسوولیتهای گذشته شان شاهدی معتبر بر این ادعا - هرچند به فرمایش آن بزرگوارجنت مکان- میزان حال فعلی افراد است.
شخصا نه عبد و عبید گروه اصلاح طلب هستم نه غلام حلقه به گوش گروه مقابل و نه تشویشگر اذهان عمومی؛ فقط یک پرسشگرم و به دنبال پیدا کردن حقیقت. چون به آزادی بیان در چارچوب قانون اساسی کشور باور دارم و به اوضاع جاری در کشور بی تفاوت هم نیستم؛ پس از چه کسی بهتر از شما میتوانم در پی یافتن پاسخ باشم؟ حقیقتا در این باره در تنگنای جهل وتردید آزار دهنده قرار دارم و میخواهم از این برزخ با دانستن ندانسته هایم از شخص اول اجرایی کشور راه کاری بیابم تا بلکه از این دوزخ رها شوم. به امید یافتن جواب. یاعلی مدد.