مهدی دادویینژاد
این روزها و پس از عملکرد نه چندان امیدوار کننده لیست امید در ماجرای وزرای پیشنهادی، باید از خودمان بپرسیم در پس عملکرد این نمایندگان که قرار بود سرمایههای اصلاحات باشند و در نبود بزرگان که بالاخره روزی باید جایشان را به دیگران بدهند آبروداری کنند، چه اتفاقی در حال رخ دادن است. مسئله ابدا کوچک نیست، بسیاری از افراد لیست امید یا ناتوان از فهم حداقلی جایگاهی که دارند هستند یا قد و قواره بسیاری از آنها به کارهای مهم و بر زمین مانده اصلاح طلبان نمیخورد یا به طور کلی این لیست را برای رسیدن به حوائج و رانتها دور میزنند، از نطق فاجعه بار یکی از آنها در دفاع از پدرش تا مسئله تقلاهای عدهای از آنها در پیش دستی برای گرفتن سلفی با فدریکا موگرینی، سکوت نماینده مخالف و تطمیع و در نهایت موضوع رای نیاوردن یک وزیر اصلاح طلب و رای اوری عدهای که خودشان هم باورشان نمیشد رای بیاورند.
می توان به حضور اصلاح طلبان در این دوره از مجلس از دو منظر نگریست.
منظر اول حضور با حدا اقل کارکرد ومنظر دوم حضور با حداکثر قوا و جریان ساز، معتقدان به منظر اول معتقد بودند با حضور افراد لیست امید و اصلاح طلبان راه ورود به مجلس بر روی تندروان و مخالفان دلواپس بسته شد و جامعه اندکی از هیاهو برای هیچ ایشان در امان ماند، این نگاه بسیار نزدیک به مسئله دفع افسد به فاسد است، اصلاح طلبان باشند تا عدهای دیگر نباشند. بسیاری معتقد و معترف به این نگاه حداقلی هستند و عدم حضور عدهای را مفید و مطلوب میدانند، اما آیا جمعیت امیدوار به اصلاحات که به پای صندوقهای رای آمدهاند این دیدگاه را مورد قبول میدانند؟
آیا شأن نمایندگی مردم بر مبنای هر مصلحتی که در این نگاه وجود دارد، اینگونه است؟ چرا اگر قرار بر این نگاه بود همه جایگاهها را به جوانان گمنام ندادند و عدهای با فشار به لیست چپانده شدند؟ آیا قرار است حال که برخی از نابودی اصلاحات نا امید شدهاند لیست امید خود پروسه نابودی را مانند انچه اکنون شاهد آن هستیم به پیش برد؟ آیا قرار است مردم در انتخابات 98 با دفع افسد به فاسد رای به دلواپسان بدهند یا اصلا رنگی به حنای بزرگان میماند که مردم را به پای صندوقها بکشانند؟ آیا آبرویی برای اصلاحات میماند؟
عملکرد تا به امروز لیست امید دقیقا تایید کننده این نگاه بی ارزش و خانمان برانداز است، نگاهی که نشان میدهد خود امیدیها هم بر مبنای آن عمل میکنند. بی ثمری و سکوت محض عارف در مجلس واقعا فرقی با بیثمری حضور حداد عادل برای مردم دارد؟
اما نگاه دوم یا نگاه حداکثری، یعنی حضور مثمر ثمر و در شان اصلاحات و کسانی که از آبروی خویش مایه گذاشته اند، نگاهی که نماینده و عملکردش را از چنارهای خیابان ولیعصر تمییز میدهد، قرار به تبدیل دی اکسید کربن به اکسیژن نیست، این نهال باید ثمره داشته باشد و علاوه بر اکسیژن و تلطیف هوا میوه و ثمری هم برای مردمی که به جان کِشتن اش و به جان آب دادند، بدهد و این میوه چیزی نیست جز دفاع جانانه از حقوق مردم، رعایت شان نمایندگی، پرهیز از ویژه خواری و رانت خواری. رای مردم سرمایه است و یک ودیعه در دست نمایندگان، نمی شود و نباید به مردم گفت به دلیل فیلتر شورای نگهبان اینها نفرات اصلی ما نبودند و بزرگان درو شدند، چرا باید مردم به این حرفها گوش بدهند؟ یعنی در جبهه اصلاحات 50 نفر نماینده بالقوه و ذخیره خوب وجود نداشت؟ یا بسیاری از فرصت پیش آمده سوءاستفاده کردند و با رایزنیها در لیست، تحمیل شدند و بعد ازتریبون نمایندگی برای ماله کشی استفاده کردند؟
کمتر از دوسال به پایان این دوره از نمایندگی مانده و باید تصمیم گرفته شود تا در این دوسال نگاه حداقلی باشد یا حداکثری؟ قرار است سرمایهای که با خون دل فراهم آمده بر باد ندانم کاری برود و تبدیل به سرمایه سوزی بشود؟ بهتر است در فرصت باقی مانده تا انتخابات با گشودگی دربها به روی نخبگان جوان در کنار با تجربههای قدرت مند و به دور از هر گونه رانت و سفارش و هم چنین با فشار به نمایندگان ساکت و منفعل سرمایه جدیدی خلق شود تا بر اندوختههای قبلی اضافه شود. نمایندگان مردم بابت عملکرد تک تک وزرا مسئولند و نباید صرف حمایت اصلاح طلبان از روحانی سکوتی منفعلانه در پیش گرفته شود و در بزنگاه انتخابات 98 دستها را به علامت تسلیم بالا برد. سرمایهسازی مهمترین اصل در مدت باقیمانده است و باید بر سرمایههای اصلاح طلبان افزود.