داریوش احمدیان
بازی تیم ملی ایران مقابل تیم سوریه و حضور زنان سوری در ورزشگاه آزادی و نگاه حسرت آلود و پر از بغض و خشم زنان ایرانی که پشت در این ورزشگاه بلیت در دست ایستاده بودند یک بار دیگر بحث حضور زنان و خانوادهها در استادیومهای ورزشی را داغ کرده است و هر کس از زاویهای به این موضوع میپردازد. آنچه در این خصوص نکته طنزآمیزی است این است که ظاهرا مقامات ارشد دولت، وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال، مجلس و حتی صداوسیمایی که ابزار تبلیغات در دست جریان رسمی است با حضور زنان در ورزشگاه مخالفتی ندارند و هر کدام گاه به شکل صریح و گاه به طور غیرمستقیم رفتار و گفتاری در حمایت از حضور زنان در ورزشگاهها از خود نشان میدهند.
نکته بامزهتر آنکه با نگاهی به قوانین کشور شاهد آن هستیم که هیچ نوع قانونی درباره منع حضور زنان در ورزشگاهها وجود ندارد و مشخص نیست که مخالفان حضور زنان در استادیومهای ورزشی دقیقا بر اساس کدام ماده قانونی اقدام میکنند. مخالفانی که البته نامرئی هستند و دقیقا مانند مخالفان حضور زنان به عنوان وزیر مشخص نیست جایگاهشان در نظامات تصمیمگیری کجاست. این مخالفان نامرئی به واسطه آن که از مخالفت جامعه نسبت به دیدگاههایشان آگاهند هیچگاه به شکل علنی درباره ممنوع بودن حضور زنان در ورزشگاه سخنی نگفتهاند اما در عمل توانستهاند حرف خود را بی توجه به خواست مردم به کرسی بنشانند.
بخش جالب توجه این ماجرا آن جاست که دولت، مجلس، فدراسیون فوتبال و حتی صداوسیما با وجود آن که ظاهراً مخالف چنین دیدگاهی هستند اما در عمل کاری از دستشان بر نمیآید و نهایت اقدامشان آن است که به عنوان نمونه ماموران حاضر در برابر ورزشگاه به زنانی که بلیت در دست داشتهاند و با تابلوی ورود خانمها ممنوع (!) مواجه شدند پیشنهاد دهند که با پرچم سوریه وارد ورزشگاه شوند!
تنها نمود بیرونی این مخالفان نامرئی حضور تندروهایی است که نام خود را انصار حزبالله نهادهاند و در چند نوبت در اعتراض به این موضوع تجمعاتی را برگزار کردهاند. اگر مخالفان نامرئی حضور زنان در ورزشگاهها افرادی از جنس این اقلیت انگشت شمار تندرو هستند، به نظر میآید این موضوع که نهادهای کلان تصمیمگیر کشور از دولت تا مجلس تحت تاثیر تهدیدهای توخالی آنان باشند به هیچ وجه زیبنده نیست و از نگاهی نشانهای خطرناک درباره نظامات تصمیمگیری کشور در حوزههای مختلف است.