محمد سررشته داری
روزنامه بهار
سه برداشت از دربی 86 در ابعاد غیر فوتبالی وجود دارد، اولین آن اینست که هواداران فوتبال فحش میدهند چون ما به آنها فحش دادن یاد داده ایم و هر روز دسته جمعی مرگ بر این و آن سر داده ایم، دومین آن اینست که باید فکری به حال بانوان کنیم و آنها را به ورزشگاهها راه بدهیم چون تعداد بازداشتیها هر هفته بیشتر میشود و این خواسته میرود تا به یک بحران تبدیل شود، سومین برداشت هم اینست که اینفانتینو وقتی انفجار نارنجک در ورزشگاه آزادی را دید حتما با خودش فکر کرده که حق با عربستانی هاست، اینها به خودشان هم رحم نمیکنند.
دربی 86 را باید در چند بعد بررسی کرد، بخشی از این بررسی فنی است که البته مقصود و منظور این مقال نیست، بخشی دیگر بحث داوری است که آن هم مقصود این مقال نیست، بلکه برشی اجتماعی و حتی سیاسی میخواهیم از دربی 86 بزنیم و آن را بررسی کنیم.
شعارهای کاف دار ورزشگاه و شعارهای مرگ دار تریبونهای رسمی
اول: آنچه در ادامه میخوانیدنوشته محسن رنانی است، یک استاد دانشگاه که برای اولین بار به خاطر دانشجویی که چشمانش بیماری داشته و هر روز به کوری نزدیک تر میشود و آرزویش دیدن دربی بوده به ورزشگاه آزادی رفته است، ترجیح میدهم من نویسنده این برداشت فوق العاده این استاد دانشگاه را دست نزنم، فقط بخوانید که چه نوشته است. او میگوید ورزشگاه جو بدی نداشته و مثل کوچه و خیابانهای خودمان بوده تازه با معرفت تر اما این بخش را بخوانید:
« البته یکی دوبار در طول مسابقه، مثلا وقتی که در دقیقه ۵۳ داور سومین کارت زرد را به بازیکنان استقلال داد، یک بلوک از تماشاچیان استقلال که به گمانم حدود بیست هزار نفر میشدند از جای خود بلند شدند و یکپارچه شعاری موزون که حاوی فحش کافدار بود به داور دادند؛ ولی این شعار، آنقدر موزون و هماهنگ بود که شما اصلا احساس نمیکردی که حاوی فحش رکیک است. و البته نظم بینظیر و هارمونی عجیب در فحاشی جمعی برای خودش جذاب و قابل مطالعه است. گویی یک روح جمعی یکباره در آنها فعال میشود و آنها را فرماندهی میکند و دستورات واحدی به آنها میدهد و شعار واحدی برای آنها تولید میکند. من در این رفتار (فحاشی موزون جمعی) هزاران آدم با اخلاق دوست داشتنی را میدیدم که جدا جدا انسانهای شریفی هستند اما یک روح جمعی بداخلاق ناگهان در آنها حلول میکند و آنها را هدایت میکند.
این همان روحی است که چهل سال است ما را وا میدارد که به همهی جهان فحش بدهیم و برای همهی آنان که دوستشان نداریم آرزوی مرگ کنیم. من میان فحاشی هارمونیک جمعی که امروز در ورزشگاه آزادی دیدم با شعارهای مرگ بر این و آنی که سالهاست سر میدهیم تفاوتی نمیبینم؛ اینها یک الگوی رفتاری فرهنگی است که به دو شکل بروز میکند. مردمانی که امروز در ورزشگاه آزادی دیدم، خیلی شبیه همانهایی بودند که سالها در تظاهرات - که خودم نیز یکی از شرکت کنندگان در آنها بودم – دیده بودم. بنابراین در بروز این الگوهای رفتاری، مردم عادی را مقصر نمیدانم بلکه سیاستگذاران و مربیان و هدایتگران عمومی را مقصر میدانم. به گمان من وجود فحاشی هارمونیک جمعی، چه در سیاست و چه در ورزش، ناشی از بیتوجهی یا ناتوانی مربیان و مقامات تیمها و ناتوانی سیاستگذاران و افراد و گروههای مرجع اجتماعی و سیاسی در جامعهی ماست.»
نوشته این استاد دانشگاه قابل تامل است حتی اگر آنرا دوست نداشته باشیم و یا با آن موافق نباشیم اما قابل تامل است. وقتی ما هر روز صبح از بلند گوهای مدارسمان شعار مرگ بر این و آن برای هم آوایی بچه هایمان فریاد زده ایم قرار نیست این بچههایی که هر روز آرزوی مرگ کرده اند، امروز فحش کاف دار نگویند، اینکه در برابر آن چیز خاصی محسوب نمیشود. در واقع خودمان به این نسل فحش دادن را آموزش داده ایم حالا میگوییم چرا فحش میدهی!
اینبار 35 بانو در ورزشگاه دستگیر شدند!
دوم: پنجشنبه ظاهرا 35 نفر از بانوان در ورزشگاه آزادی دستگیر شده اند، 10 نفر با قیافه ای مردانه و 25 نفر با قیافه ای زنانه که میخواستند وارد ورزشگاه بشوند.این موضوع در واقع در حال تبدیل شدن به یک بحران بزرگ است و هر روز هم دامنه وسیع تری به خود میگیرد، از کیوسکهای برق بگیرید تا برسید به ورزشگاه ها.
به باقی موارد کاری نداریم اما درخواست بانوان برای ورود به ورزشگاهها اصلا عجیب و غریب و یک درخواست بد نیست، حتی جرم هم نیست، غیر قانونی هم نیست، شاید به همین دلیل است که این درخواست هر روز ابعاد بزرگتری به خود میگیرد و حتی مسئولان مجبور میشوند جلوی اینفانتینو هم قول بدهند که به زودی بانوان به ورزشگاه میآیند.باید ببینیم چه میگوییم، چه میخواهیم؟ آیا میخواهیم یک درخواست معمولی را تبدیل کنیم به یک بحران؟ اصالتا مگر میشود بجرم زن بودن کسی را از حضور در جایی که اتفاق ویژه ای وجود ندارد منع کرد؟
ورزش متعلق به همه مردم است، تیم ملی، استقلال و پرسپولیس متعلق به همه هستند و بانوان علاقمند زیادی هم آنها را دوست دارند. نگاهی به رشد کافههای فوتبال در سطح شهر بیاندازید، بانوان تعدادشان در این کافهها بیشتر از آقایان است، آنها دوست دارند به صورت جمعی فوتبال ببینند و قهرمانانشان را از نزدیک ببینند، نه در کافه فوتبال که در ورزشگاه میخواهند ببینند.راهش بازداشت کردن آنها نیست، این بانوان دیگر از بازداشت شدن هم نمیترسند، انگار نه انگار که بازداشت میشوند، باز هم میآیند چون دلشان چیزی را میخواهد که خواستنش نه دست خودشان است و نه جرم است. دختران آزادی اما میآیند برای اینکه بروند چیزی را ببینند که دوستش دارند. برایشان خیلی مهم نیست که چه مشکلاتی سر راه شان قرار میگیرد. این بار اما مسئولان برقراری امنیت بازی هم در مقابل این حضور انگار زیر فشاری جدی تر بودند چون سخت تر گرفته بودند. بدون شک اینفانتینو و تیم همراهش در بازگشت از ایران ، مسئله محدودیت حضور بانوان را به عنوان یک ابزار علیه ما ، بیش از قبل استفاده میکند و حالا که دیگر عربستان هم این حصر را برداشته ، ما به عنوان تنها کشور دارای محدودیت در این زمینه ، با فشارهایی مضاعف روبرو خواهیم بود.
کاش اینفانتیو را دعوت نمیکردند
سوم: چند لحظه فکر کنید که اینفانتیو دیروز چه دیده است؟ او دربی را دید که اینطرفش نارنجک پرتاب میکردند و آنطرفش آشغال و بطری و سنگ به سر بازیکنان ایرانی میکوبیدند.اینفانتینو حتما دیروز به این نتیجه رسیده است که ادعای عربستان درست بوده است، اینها وقتی با بازیکنان کشور خودشان چنین میکنند، وقتی داور ایرانی خودشان را که یکی از مفاخر است به رگبار فحش میبندند با عربستانیها آن هم پس از منازعات سیاسی و تاریخی چه میکنند؟اینفانتینو حتما به این موضوع دقت کرده است، حتما چنین بوده است، رد خورندارد او جماعتی را دید که حتی متوجه نشده اند اینفانتینو رئیس فیفا اینجاست و به احترام او یا برای پادر میانی او هم احترامی قائل نشدند و باز هم همان کارهایی را کردند که پیش از این کرده بودند.نکته اینجاست که همین مردم از فدراسیون میخواهند هرطور که شده میزبانی را به استقلال و پرسپولیس برگرداند اما خودشان با حضور اینفانتینو چنین میکنند.