گروه سياسي: بیشک پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برگ درخور توجهی از تاریخ ایران بعد از انقلاب است که باز خوانی آن برای افکار عمومی و نخبگان سیاسی ایران همواره ميتواند آموزنده باشد. اگر روزی در فضای کشور چنین ندایی طنین انداز شد: "خداوندا ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول میکنیم" که معنای آن انتخاب تاکتیکی متفاوت با قبل، در راه تأمین منافع ملی است. پس چرا اکنون نتوانیم در برابر آمریکا تدبیری متفاوت در راستای حفظ منافع خویش برگزینیم؟
اشکان بنکدار جهرمی
به نظر میرسد تفاوت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با دیگر انتخابات پیشین از نوع خود، در این باشد که این بار تنها نگاهها معطوف به مسائل داخلی منهای ارتباطش با روابط خارجی نبود. مردم این بار به تجربه دریافته بودند که وضعیت معیشتشان آن چنان با نوع تعامل با دنیای خارج پیوند خورده که به جهت بهبود اقتصاد راهی جز گزینش نگاهی متفاوت در زمینه ی روابط خارجی ندارند.
مورد اخیر و دیگر مواردی که در ذیل بدانها خواهیم پرداخت نشان خواهد داد که داشتن تعامل مثبت با جهان به ویژه اروپا و آمریکا اکنون از موضوعی ضد ارزش به امری ضروری بدل شده است. نگاهی به گذشته مشخص مينماید که پرداختن به مسئله ی مذاکره با آمریکا به عنوان کشوری که یکی از پیچیده ترین روابط را پس از انقلاب با آن داشته ایم نه تنها گوشی شنوا در سیاست حاکم را نیافته است بلکه یکی از پرهزینه ترین امور برای اظهار کنندگان آن بوده است. امری که در سوی مخالف افرادی افراطی و همچنین منطقی داشته است.
در پاسخ به افراد تندرو شاید تنها این گفته امام راحل (س) در موضوع پذیرش قطعنامه ۵۹۸ کفایت کند که: "مواظب باشید ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صریحا میگویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشید." و اما آنان که باز به نیت دفاع از منافع کشور مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا را نمی پسندند در باورشان ملتی را متصورند که با رابطهاي یک سویه در انقیاد استکبار جهانی گرفتار خواهد آمد و عزت و استقلال خود را از دست خواهد داد و یا این که این افراد گفتمان رایج همتایان رادیکال خود در آمریکا و غرب را دلیل مدعای خود قرار ميدهند گفتمانی که در آن حل مسئله ی هستهاي ایران فقط به عنوان کف خواستههاي این گروه خود را نشان ميدهد و در حقیقت آنها پس از رفع هر معضلِ فیمابینی بهانهاي دیگر را ساز خواهند کرد و در نهایت جز به تغییر رژیم راضی نمی شوند. پس به زعم ایشان منطقاً قابل پذیرش نیست که با گروهی که جز به نابودی طرف مقابل نمی اندیشد بتوان به تفاهمی رسید.
در پاسخ باید گفت معتقدان به مذاکره با آمریکا هیچ گاه ادعا نکردهاند که مسیر پیش رو، با وجود آن همه نشیب و فرازهای فراوان مسیر راحتی خواهد بود. بدیهی است که گروههایی که به ویژه طرفدار اسرائیل هستند در آمریکا به سبب داشتن تفکر مخالفت دائمی و ریشهاي با جمهوری اسلامی از هر گونه کار شکنی دریغ نخواهند کرد ولی یک رابطه ی مدیریت شده خواهد توانست چنین گروههایی را در موضع ضعف سیاسی قرار دهد به نوعی که این جریانات، دیگر نتوانند با تکیه بر رفتار ماجراجویانه ی برخی عناصر داخلی، افکار عمومی در غرب را با خود همراه کنند.
مورد دیگر این که انتخابات اخیر که بیش از ۷۰ درصد واجدین شرایط را در عین ناباوری جهان غرب به پای صندوقهای رأی آورد و به نوعی به خلق حماسهاي سیاسی انجامید و در کنار آن برنامههاي رئیس جمهور معتدل همگی از نوعی همگرایی ملی که به دنبال خود، اعتماد به نفس سیاسی در سطح کشور و جهان را به دنبال خواهد داشت خبر ميدهد بدیهی است که مذاکره در چنین شرایطی نه از سر استیصال بلکه از سر درایت و اعتماد به نفس سیاسی است.
مذاکرهاي که نقطه ی شروعش حل و فصل مسائل هستهاي و انتهایش رابطهاي است ضامن منافع طرفین. ایجاد رابطهاي چنین، نه تنها استقلال کشور ما را هدف نگرفته بلکه کام مخالفان و برخی دیگر از کشورها که منافع خود را در عزلت ایران ميبینند تلخ ميکند. کشورهایی که با سوء استفاده از انزوای سیاسی ایران به باج خواهی اقتصادی، سیاسی و گاه ارضی ميپردازند. کشورهایی که خود را دوست ميشمارند ولی تنها به فکر منافع خود هستند. کشورهایی که بدانها دل بسته ایم و آنها به نفع حاصل از ما چشم دوختهاند و گاه با زیرکی و نشان دادن تمایلاتی به آن سو، ازما بیشتر طلب ميکنند.این گونه است که تفسیر ما از استقلال گاه باژگونه تعبیر ميشود.
مضافاً این که مذاکره و ایجاد رابطه به معنای پذیرش تمام گرایشات طرف مقابل نیست چه بسا کشورهایی در دنیا که در عین داشتن تمایلاتی متضاد و مخالف با هم رابطه دارند. تجربهاي که به ما نشان ميدهد ارتباط با دنیا ضامن استقلال و قدرت است و انزوا طلبی جزگرفتار شدن در دام باج خواهیها و ضعف کشور چیزی را به دنبال نخواهد داشت.