گروه سياسي- رسانهها: سایت «الف» متعلق به احمد توكلي نوشت: مهمترین درس یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای محافظهکاران این بود که «باور کنند آنچه که در ذهن آنها میگذرد و آن برآوردی که آنها از سطح جامعه و افکار عمومی دارند، الزاما واقعیت ندارد و مردم آنگونه فکر نمیکنند که اصولگرایان میخواهند.» متن مقاله اين سايت اصولگرا را بخوانيد:
انتخابات ۲۴ خرداد دستاوردهای بسیاری را برای کلیه جریانات و تفکرهای مختلف سیاسی در جامعه به همراه داشت به نحوی که هر تفکر و جریانی بنا بر واقع بینی و اقتضایش، می تواند از این انتخابات و نتیجه آن بهره مند شود و این انتخابات قطعا می تواند گامی بلند به سوی بلوغ سیاسی اجتماعی ما باشد. و اما درسهای این انتخابات، مهمترینش برای اصولگرایان این بود که باور کنند آنچه که در ذهن آنها می گذرد و آن براوردی که آنها از سطح جامعه و افکار عمومی دارند، الزاما واقعیت ندارد و مردم آنگونه فکر نمی کنند که اصولگرایان می خواهند. مردمی که در طی یک دهه اصولگرایان را بر مسند نشاندند، می توانند در یک روز همان اصولگرایان را به زیر کشند به نحوی که بعضی از آنها از درک این موضوع عاجز می مانند و سعی می کنند تا رای مردم را به گونه ای دیگر تفسیر کنند.
مردم آن روزی به اصولگرایان پشت می کنند که احساس کنند دغدغه آنها دغدغه اصولگرایان نیست و اساسا اصولگرایان از فهم خواسته های مردم عاجزند. نکته ای که امروز باید انگشت تاکید بر آن نهاد این است که جریانات و کلیت جبهه اصولگرا پس از مواجهه با حماسه ۲۴ خرداد خواسته یا ناخواسته در یک دوره گذار قرار گرفته و ناچار است به سوی یک نوسازی فکری و اصلاح در رویکردها حرکت کند. در واقع پس از ۲۴ خرداد، مسئله اصولگرایان دیگر تن دادن یا تن ندادن به نوسازی نیست بلکه مبحث مهم امروز چگونگی پرداختن به امر نوسازی است. و نکته قابل تامل دیگر آن است که نوسازی در ذات خود همواره امری بحران زاست، چرا که در ستیز با سنت قرار می گیرد و عبور از این چالش به امری بحرانی تبدیل می شود.
با درک صحیح و واقع بینانه از این شرایط است که امروز باید گروه ها و جریانات اصولگرا برای حفظ باقی مانده پایگاه اجتماعی خود و ترمیم اعتبار از دست رفته، به اصلاح رویکردها و تغییر در نگرش های جاری روی بیاورند. قبول کنیم که این سطح از گفتمان دیگر توان جذب حداکثری ندارد و رویکرد فعلی پاسخگوی نیاز جامعه و حتی خواص هم دیگر نیست. رویکردی که نمی خواهد حقایق روز جامعه را درک کند و گفتمانی که تنها ایده آل ها را می بیند و از نیاز روزمره توده ها غافل می شود محکوم به شکست است. این رویکرد و این گفتمان بیشتر به رویه روشنفکرانی می ماند که افکار و ایده های خود را در کافه ها و قهوه خانه ها مطرح می کنند و آرمانشهر خود را به دور از مسائل روز جامعه در فضایی تصنعی شکل می دهند.
حلقه نخبگانی شکل گرفته در راس هرم اصولگرایان در طی این سالها انحصاری را بوجود آورد که آرام آرام سبب فاصله گرفتن مردم از این بدنه شد و ایده های جدید و اصلاحاتی که باید بر گفتمان اصولگرایی اعمال می شد، توان عبور از سد این حلقه بسته خواص و نخبگان را نیافت فلذا امروز اصولگرایان با بحران مقبولیت نه در بین مردم، که در بین اعضای خود مواجه شده اند. بحرانی که همین امروز باید برای آن چاره اندیشید و به فکر ترمیم و اصلاح آن بود هرچند در این راه، عده ای از این جمع خواسته یا ناخواسته جدا شوند چرا که امروز فراروی اصولگرایان گزینه دیگری اساسا وجود ندارد.
اصولگرایی سرمایه بادآورده نیست که بتوان به راحتی از آن چشم پوشید و کم بابت آن هزینه پرداخت نشده که بتوان دست روی دست گذاشت و فنای بیش از پیش آن را نظاره گر بود. بزرگان جریانات اصولگرا امروز باید درک صحیحی از دغدغه های جوانان و بدنه فعال خود داشته باشند و تلاش برای ترمیم وجهه اصولگرایی که جز با اصلاح رویکردها و تغییر نگرش ها و بازنگری مجدد در گفتمان میسر نیست را نباید با الفاظی چون افراطی گری و انحراف از مشی صحیح در نطفه خفه کنند.
اگر رویکرد فعلی و نگرش حاکم صحیح بود و اگر براورد از فضای عمومی جامعه با واقعیت و حقیقت ملموس در جامعه همراستا بود نتیجه انتخابات ۲۴ خرداد ماه به گونه ای دیگر رقم می خورد. باید واقعیت را پذیرفت و با حقیقت کنار آمد.
ضمن اینکه اصول گرایان نیز بخشی از جامعه هستند (107069)