اشاره: از آن جايي که زبان موجوديتي پويا و زنده دارد و کلمات در گذر زمان، ممکن است نقش و رسالت و جايگاه متفاوتي پيدا کنند، اين بار خبرنگار يکي از نشريات معتبر اينترنتي کشور (ياد نشريات کاغذي بخير!) سؤالي کليدي را در ارتباط با کلمه ي فتنه! با تني چند از شهروندان ايراني، در ارتباط با سير تحول کلمهي فتنه، از دوازده سال پيش تاکنون، انجام داده است، که شما را به خواندن اين سؤال و جواب دعوت مي کنيم!
آرش قلعهگلاب
خبرنگار: شما به عنوان يک شهروند ايراني نظرتان درباره ي کلمه ي فتنه و فتنه گر چيست؟!
شهروند اول: فتنه خُب ميتواند معاني متفاوتي داشته باشد، اما در اين يک دهه ي گذشته تعابير متفاوتي از اين کلمه شده است! مثلا عده اي امروزه معتقدند که ديگر فتنه امر چندان ناپسندي نيست و اگر کسي را اهل فتنه ناميدند يعني که بسيار دانا، توانا و کارآمد است!
شهروند دوم: والا در زمان ما که به هر کي مي گفتند تو فتنهاي! يعني که بسيار چاچولباز، نامرد و بيغيرت و بي همه چيزي! ولي حالا ديگه خيليها آرزوشونه که بهشون بگن فتنهگر!
شهروند سوم: اگه بخوام خيلي دقيق خدمتتون عرض کنم، از وقتي که از هيجده تا وزير کابينه ي دولت يازدهم، شونزده تاشون رو فتنه گر خوندند! درست از همون موقع بود که ديگه اگه به کسي ميگفتن تو فتنه اي! زياد بهش بر نميخورد.
شهروند چهارم: من که خودم عاشق اينم که يکي بياد بهم بگه تو فتنهاي! ديگه گذشت اون روزايي که آقاي شجوني هر کي رو که چپي بود ميگفت فتنه! همين آقاي شجوني بود که به اين کلمه وزن و اعتبار بخشيد، هر جا که هست، در پناه حق باشد!
شهروند پنجم: من که نميدونم اين مردم چشون شده! يه زماني به هر کي که کتاب ميخوند مي گفتن طرف روشنفکره! طرف کلش باد داره، مخش کار ميکنه، حالا به هر کي که کلش باد داره و کتاب مي خونه مي گن طرف اهل فتنه ست!
شهروند ششم: فتنه يعني توانايي، کاربلدي! درايت، تدبير، عشق و اميد به کشور، فتنهگر هم يعني وزير کايبنه!
شهروند هفتم: من که عمرم اون قد نيس که بخوام بگم چرا اين کلمه اين قد حالا ديگه مهم شده، اما بابام ميگه يه زماني به اين خاله باجيهايي که هي ميرفتن خونهي اين و اون حرف ميبردن و حرف مياووردن، ميگفتن فتنه! ولي حالا ديگه مردم تا يه آدم کت و شلواري شيک و پيک ميبينن، ميگن طرف عجب آدم فتنهاييه!