گروه جامعه: قاليباف همچنان شهردار پايتخت باقي ماند. زواياي اين خبر بسيارند! از همين جلسه امروز شوراي شهر گرفته تا 10 سال مديريت سردار بر تهران. پايتختي كه در دود، شلوغي، پارازيت، آلودگي، تورم و... غوطهور است! همين جلسه امروز شورا، كم پر رمز و راز نبود. چگونه ميتوان باور كرد در عرض چند دقيقه، 2 عضو شورا راي خود را 180 درجه تغيير دهند؟! به جز فشارهاي عجيبي كه از چند روز بيش تاكنون بر تك تك اعضاي شورا خصوصا اعضاي اصولگراي آن، وارد ميآمد تا جايي كه حتي از برخي مراجع تقليد نيز براي آنها درباره ابقاي قاليباف پيغام و پسغام و نقل قولهاي ساختگي و جعلي مخابره ميشد!
آري، زواياي ماندن و ابقاي آقاي شهردار فراوانند و در اينجا قصد ورود به آنها را نداريم؛ اما امروز وقتي خبر ماندن ايشان را در شهرداري شنيدم به يكباره و ناخودآگاه به فكر روزهاي تبليغات انتخابات رياستجمهوري اخير افتادم. روزهايي كه خبرگزاريها، سايتها و روزنامههاي بيشمار حامياش، از خود نظرسنجي! توليد كرده و او را پيروز انتخابات رياستجمهوري با 60 درصد آرا و رييسجمهور قطعي يازدهم معرفي مينمودند! به يكباره به خود گفتم و افسوس خوردم كه آن اعضاي شوراي شهري سوم كه به شوراي چهارم نيز راه يافته و حاميانش هستند و خود را اصولگرا هم ميدانند، حتي از طرح يك سئوال ساده شهروندان شهري كه سالهاست امورش را در دست دارد، ابا دارند. ابا از اينكه بپرسند و آقاي شهردار را به پاسخگويي وادارند كه: «آقاي شهردار، بين و بينالله، اين ميلياردها هزينه بنر، پوستر، دهها سايت و خبرگزاري، غذا، نوشيدني و انواع و اقلام متعدد ديگر امور تبليغاتي كه در مقايسه، از اقلام هر 5 كانديداي ديگر هم بيشتر بود را از كجا تامين كرديد؟!» پاسخ سئوالم را هم خيلي سريع مقابلم و در ذهنم يافتم! اينكه عضو شورايي در عرض چند دقيقه راي خود را تغيير دهد، اصولا ميتواند پرسشگري كند و اصولا ميداند، پرسشگري يعني چه؟!
آري امروز ناخوداگاه به خيابانهاي تهران در خردادماه افتادم كه در و ديوارش را عكسهاي آقاي شهردار پوشانده بود. شهرداري كه قبل از دغدغه مديريت شهري، همواره دغدغهاي ديگر دارد! دغدغه رئيسجمهور شدن! و بر اين ميانديشيدم كه چرا با اين همه امكانات و سرمايه در اين سازمان، راي عضو شوراي شهرمان در عرض چند دقيقه تغيير نكند؟! حالا و برخلاف عزم اصلاحطلبان و اين تفكر و گفته با ارزش آقاي مسجدجامعي رئيس شورا كه: «شهرداري ميخواهيم كه نخواهد رئيسجمهور شود» و يا «بسياري از كارهاي صورت گرفته در شهر، جنبه نمايشي و تبليغاتي دارند»، تهرانيها مجددا بايد با شهرداري سركار داشته باشند كه هم ميخواست دو بار (سالهاي 84 و 92) رئيسجمهور شود و هم اينكه احتمالا (با توجه به ضربالمثل عاميانه تا سه نشه، بازي نشه!!) براي بار سوم با توپي پرتر ميخواهد بيايد رئيسجمهور شود؛ و من و تو چشم بر هم بزنيم شده است: خردادماه1396 و آوردگاه رييسجمهور شدن؛ و روز از نو و روزي از نو!
و البته «تهران» همچنان در دود، آلودگي، استرس و ... به حياتش ادامه ميدهد و مردمانش حتي دريغ «تنفسي سالم» دارند. آري برادر؛ شهرداري ميخواستيم كه نخواهد رييسجمهور شود اما فعلا اين را هم بر همه آرزوهاي مدنيامان ميافزاييم. و تهران همچنان در روياهاي بزرگ مديريت خواهد شد؛ روياي رييسجمهور شدن؛ متاسفانه!