دکتر مجتبی پنجهپور*
آموزش و پرورش مهمترین اولویت هر دولتی را در جهان تشکیل ميدهد. زیرا در دنیای امروز و به سبب پیشرفتهاي علم و تکنولوژی و نقش غیر قابل انکارآن در زندگی مردم انسان هایی باید برای آینده تربیت شوند که نظم اجتماعی را توام با تخصص و دانش فرا گیرند. به عنوان مثال برای قانونمند کردن رانندگی و مقابله با آمار بالای تصادفات رانندگی و یا حتی معضلات اجتماعی نظیر اعتیاد و جرایم گوناگون، نقش بسیار مهم تربیت در دوران تحصیل غیر قابل انکار است و صرفا نمی توان به نقش تنبیهی و بازدارندگی نیروی انتظامی اکتفا کرد.
در این رابطه به نظر ميرسد که آموزش و پرورش به عنوان نهادی مسئول دچار مشکلات و معضلات عدیده ای است که نیازمند اقدام فوری است. نویسنده با توجه به تجربه خود به عنوان معلمی در دانشگاه و همچنین فردی که دغدغه اصلی ام در حوزه آموزش و پژوهش صحیح و موثر ميباشد مواردی را در این یادداشت مطرح ميکنم که امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد.
1. اکثر دانشجویانی که بنده با آنها سر و کار دارم در ترمهاي پایین و در سالهاي ابتدایی ورود به دانشگاه هستند. لذا ميتوان چنین فرض کرد که این دانشجویان هر آنچه را که آموخته اند از دبیرستان بوده است. از طرف دیگر این دانشجویان در رشتههاي مهمی چون پزشکی و داروسازی هستند و باتوجه به دانشگاهی نیز که درآن پذیرفته شدهاند نیز دارای رتبههاي بسیار بالایی در کنکور هستند ولی متاسفانه در دروس مهم و پایه ای که زیر بنای دیگر دروس آنها را تشکیل ميدهد بسیار ضعیف ميباشند. البته این مسئله ميتواند دلایل متعددی داشته باشد ولی بر اساس تجربه دریافته ام که متاسفانه بنیه علمی دانشجویان ورودی سال به سال (به خصوص در رشتههاي نامبرده) کمتر ميشود و این دانشجویان علاقه و اشتیاق کمتری برای فراگیری علم نشان ميدهند. این سوال مهمی است که لازم است کارشناسان آموزش و پرورش و هچنین کارشناسان آموزش عالی باید با بررسیهاي دقیق به ریشه یابی آن بپردازند.
2. به سادگی ميتوان دریافت که در حال حاضر مهمترین هدف آموزش و پرورش به تربیت دانش آموزان برای گذر از سد کنکور تقلیل یافته است. به گونه ای که دانش آموزان در طول دوران تحصیل فقط مهارت در تست زنی را یاد گرفته اند و اصول آموزش بر مبنای تفکر،خلاقیت، کنجکاوی و حل مسئله به کلی فراموش شده است. این مسئله به حدی پیشرفت کرده است که متاسفانه وزارت آموزش و پرورش به نوعی دنباله رو آموزشگاهها و کلاسهاي جورواجور علمی است.
به عنوان مثال روزانه نیم ساعت از وقت رادیوی ملی ایران در اختیار قلمچی و همچنین شبکههاي استانی تلویزیونی در اختیار کلاس کنکوری هاست. حتی این موضوع آنقدر تشدید شده است که این کلاسهاي کنکور به مقاطع بالاتر فوق لیسانس و دکتری هم را پیدا کرده و گریبانگیر آموزش عالی کشور را نیز گرفته است.
3. احتمالا بسیاری از قدیمی ترها به یاد دارند که چگونه دبیران متعهد و شرافتمند قدیم اگر در دوران تحصیل یک کتاب کمک درسی در دست دانش آموزی دیده میشد چگونه با آن برخورد ميکردند. آیا جای بسیار تاسف نیست که امروز موسسات کتابهاي کمک درسی حتی برای دوره پیش دبستانی و دبستان نیز کتاب پشت كتاب تست و پاسخ به آنها و ....تالیف و مربیان و معلمان نيز آنها را تدریس ميکنند!! بر همين اساس شاید بهتر باشد که این موسسات و آموزشگاهها مسئولیت امور اجرایی آموزش و پرورش را تقبل کنند!
4. در زمانهاي نه چندان قدیم معلمان شرافتمند در مورد اینکه علم بهتر است یا ثروت به ما حق انتخاب ميدادند. آن زمان یاد گرفته بودیم که هر کدام از این دو راه جداگانه ای دارد و در همان دوران دبستان راهمان را انتخاب ميکردیم. از طرفی رفتار محبت آمیز معلم، جایگاه والای فرهنگی وی در جامعه و احترامی که داشت در کنار روگردانی از ثروت و مکنت و زندگی بسیار ساده و بی آلایشی که برای خود ساخته بود و وجود خود را فدای تربیت فرزندان این مرز و بوم ميکرد به ما ارزش راه انتخاب علم را نشان میداد. در آن زمانها فقر معلم از ارزشش به هیچ وجه نمی کاست و حتی تاجر و کاسب ثروتمند نیز شان و احترام وی را پاس میداشتند.
ولی امروز داستان علم بهتر است یا ثروت تبدیل شده است به اینکه با پول ميتوان علم را خرید. که البته این اشتباه است زیرا به هیچ وجه نمی توان با پول دانشمند و عالم شد. تنها کاری که ميتوان کرد خرید مدرک است ( مثال: پیامکهایی بامضمون مدرک دیپلم با تائیدیه ارزش تحصیلی که به وفور در موبایلها فرستاده ميشود). آیا بهتر نیست که راه هرگونه سواستفاده ازعلم و تنزل جایگاه معلم وعالم را مسدود کنیم.
5. متاسفانه در حال حاضر بسیاری از افرادی که اقدام به تاسیس مراکز آموزشی و موسسات غیر انتفاعی ميکنند هدفشان صرفا کسب درآمد و تجارت است و در پشت اهداف فرهنگی ظاهری به کسب منفعت مياندیشند. شاهد مدعی مبالغ میلیونی مدارس غیرانتفاعی است که در نهایت هم با ضعف نظارتها اهتمام جدی در تربیت دانشآموزان برای تحویل به جامعه آینده به عنوان افرادی مستقل و مسئولیت پذیر بکار نمی گیرند.
این وضعیت بشدت آموزش و پرورش و در آینده جامعه را دو قطبی ميکند به گونه ای که تعلیم و تربیت دانش آموزان در مدارس غیر انتفاعی و مدارس دولتی با استانداردها و معیارهای کاملا متفاوت و بعضا متضاد انجام ميشود که ضمن عدم رعایت عدالت آموزشی حتی موجب تبعیض جایگاه اجتماعی دانش آموزان و خانوادههاي آنان نیز ميشود.
همانطور که گفته شد اعتبار و جایگاه مهم وزارت آموزش و پرورش و نقش بی بدیل معلمان در توسعه و پیشرفت کشور نباید مورد هجوم منفعت طلبانه قرار بگیرد، زیرا کوتاهی در این مورد صدمات اجتماعی بسیاری ( که هم اکنون نیز دیده ميشود) را برای مردم و کشور به دنبال خواهد داشت.
* دانشیار دانشگاه علوم پزشکی اصفهان