دکتر محمدرضا عبدالهپور *
بسیاری از دولتهای ضعیف و شکننده که فاقد کادرهای توانمند و سیاستگذاری حزبی هستند به صورت فزایندهای از واژههای متروکی مانند دولت آشتی ملی، فراجناحی و... نام میبرند. ورود افکار و افراد متفاوت که ذاتاً با سیاستهای دولت زاویه دارند، برزگترین مشکل در رسیدن به اهداف دولتهای مستقر، میباشد، لذا حضور کابینه و مدیران یکدست، رکنی اساسی در موفقیت دولت است. از همان ایتدای دولت روحانی حضور افرادی که کوچکترین اعتقادی نه به شخص روحانی و نه به دولت او داشتند، پاشنه آشیل روحانی و دولتش را شکل و بحرانهای مترتبی را برای سیاستهای او بوجود آورد.
گرچه، متغیرهایی مانند ضعف حکمرانی سیاستی حاکمیت، فقر قدرت تقنینی مجلس و نمایندگان ناکارآمد و دولت هرج و مرجطلب نهم و دهم بر بحرانهای اقتصادی امروز، تاثیر گذارند، پیداست که دولت اعتدال در سالهای اخیر ریشه مشکلات بسیاری از مشکلات اقتصادی بوده است. کابینه و دولت مردانی نامتجانس و مسن، دولتی التقاطی (eclectic state) را تشکیل داده که نتایج آن در سیاستگذاریهای آن مشخص است، تا جایی که سمپاتهای دولت و مشخصاً سران اصلاحات نیز به منتقدان آن تبدیل و دایماً از آن تبری، میجویند. جریان اصلاحات به عنوان قربانی نخست دولت التقاطی روحانی است، تمامی ظرفیت خود را مصروف حمایت از پیرسالاران دولت نمود و قطعاً در آینده پایگاه مردمی، مشروعیت سیاستگذاری و توصیههای انتخاباتی خودرا از دست خواهد داد و لذا نیاز به سیاستی پیشرو و فعال، دارد. این جریان که عامل اصلی پیروزی روحانی در دو انتخابات ریاستجمهوری بود، متاسفانه خود را در سیاستگذاریهای در ذیل جریان کارگزاران و اعتدال قرار و از کنه با اصالت خود فاصلهها گرفت.
کارگزاران سازندگی به عنوان بدنه اصلی سیاستهای اقتصادی دولت، عامل اصلی تصمیمهای بحرانی اقتصادی دولت بوده است. به عنوان یک طبقه کوروپورات عمل کرده، میانجی بین دولت و گروههای اقتصادی بوده و طبعا دولت نیز امتیازات زیادی مانند توزیع پستهای سیاسی و اقتصادی بین آنها نموده است. آنها که ساختارهای مشروع سلطه الیت را در دولت اعتدال را فراهم، محیطی نهادینه شده را برای سیادت منافع خود فراهم آوردند و در نتیجه به شناسایی منافع بخشی انحصاری در فرآیند سیاستگذاری پرداخته اند.
متاسفانه، جریان اپوزیسیونسیرت اصلاحات، هم اکنون در مدار کارگزاری دولت قرار گرفته و از این منظر با تائید کاربست سیاستهای اقتصادی دولت و نتایج حاصل از آن از کنه نقادانه خود فاصله گرفته است به طوری که جبهه اصلاحات در حال حاضر نه حرکتی قائم به ذات بلکه به جریانی قائم به غیر تبدیل شده که متاسفانه از چاشنی پوزیسیون و دولت، باردار میشود. با نگاهی دیالکتیکی میتوان گفت که "هر نیروی اپوزیسیونی که بر مدار فکری تقدس بخشیدن به سنتز (دولت فعلی که داعیه دار سنتزی از اعتدال جناحی است)، حرکت نماید در نهایت به یک تغذیه کننده سیاستهای دولت تبدیل خواهد شد. " از منظر گفتمانی، جنبش اصلاحات در سالهای اخیر و به درستی، گفتمان و پادگفتمانی را علیه ساختار سیاسی شروع نموده است. وجه استعاری و اسطورهای این گفتمان یعنی نضج جامعه مدنی و پلورالیسم در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، گرچه باعث تقویت آن به خصوص در نواحی شهری گشته ولی این گفتمان میتواند باعث و منبع ضعف اصلاحات نیز باشد.
با توجه به اینکه هویت اصلاحات یک هویت اپوزیسیونمشربانه است ولی رویکرد پوزیسیونسیرت آن بخصوص ائتلاف با جریان اعتدال و تائید سیاستهای آن میتواند پاشنه آشیل این جریان باشد. چرا که از منظر گفتمانی وقتی یک گفتمان مسلط میشود به اجبار از شکل استعاری خود فاصله میگیرد و به محتواهای عینی روی میآورد. در این صورت فقط بخشی از تقاضاها و بیقراریها را سامان خواهد داد و لذا تعداد زیادی از تقاضاها و بیقراریها خارج میشوند و قدرت استعاری گفتمان کاهش مییابد، پس ضعفها و آسیب هایش آشکار میگردد و دیگر نمایانگر آرمانی بینقص نخواهد بود. بنابراین باید گفت که گفتمان اعتدال و گفتمان پوششی آن در ذیل سیاست حزبی سران اصلاحات در حال حاضر تقاضاهای مسلط در جامعه را مانند عبور از بیکاری، رکود و تورم را در داخل و تعامل هوشمند در خارج را نتوانسته، پوشش دهد. در پایان باید عنوان نمود، جبهه اصلاحات اگر خواهان ادامه حیات سیاسی خود به عنوان یک جریان منتقد است، ضرورت دارد با خوانشی جدید از وضعیت موجود و راهبرد، تحلیل مشخص از اوضاع مشخص، آینده سیاسی خود را نه در ذوب در دولت اعتدال، بلکه بر نقد حوزههای بحرانی اقتصادی و اجتماعی که مولود دولت التقاطی اعتدال است قرار دهد. فراموش نکنیم اولین شرط دموکرات بودن، خود نقدی و سپس دگر نقدی است، نقدی که در حال حاضر بزرگان جریان اصلاحات باید آن را پذیرفته و تکرار کنند.
* دکتری علوم سیاسی و استاد دانشگاه
.
.
.
آخه این چه جمله ای مگه درس فلسفه و ریاضی هستش. نویسنده هم نویسنده قدیم. (361344)