علیرضا طالبزاده
انتقاد اخیر حمید اکبری قائممقام معاون آموزشی وزیر بهداشت (۵ مرداد ۱۳۹۸) از پذیرش دانشجویان رشتههای پزشکی از طریق سهمیه و ابراز نگرانی او از ورود بیش از ۶۰ درصد دانشجویان این رشتهها با سهمیه، شوک بزرگی به دانش آموزران بیسهمیه پشت کنکوری مخصوصا آنهایی که برای سال آینده برنامهریزی و سرمایه گذاری میکنند وارد و دوباره زخم کهنه سهمیهها سرباز کرد و آنها را نومید و کمانگیزه، و در فکر فرو برد.
آنها قادر نیستند تا با این مسئله کنار بیایند و همواره یک علامت سوال بسیار بزرگ جلوی آنها خودنمایی میکند: چرا؟ آنها هنوز موفق نشدهاند دلیلی قانعکننده برای این تبعیض آشکار علمی و ناعدالتی آموزشی و ادامه این امتیاز رانتی بشنوند یا استخراج کنند. والدین سعی بیهوده کردند این خبر را از فرزندان بینصیب از سهمیه خود که تا پاسی از شب به مطالعه دروس کنکور میپردازند مخفی نگه دارند و حتی خیلی یواشکی آن را به همسر خود نشان دادند که با واکنش تلخ و افسوس آنها مواجه شد. اما شبکههای اجتماعی آرام و بی صدا کار خود را انجام دادند و دانش آموزان سهمیهلس با قیافهای مغموم خبر را خواندند و آهی مظلوم وار از نهادشان برآمد و ذهن آنها را مغشوش کرد. با توجه به نفوذ و قدرت سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی قابل ملاحظه سهمیهداران و سهمیهبازان در روابط قدرت در وزارتخانهها، مجلس، نهادها و سازمانهای کشور و تداوم این سنت نامیمون تا زمان حاضر میتوان حدس زد چرا این مقام وزارت بهداشت بر این نکته تأکید میکند که «پیگیریهای این وزارتخانه برای اصلاح و تجدیدنظر در اعمال سهمیه دانشجویان برای ورود به رشتههای پزشکی از مجلس شورای اسلامی تاکنون نتیجهای نداده است.»
به نظر هزینه کردن از علم و دانشگاه و دادن صندلی دانشگاه به عنوان جایزه و پاداش به افرادی که خدماتی خاص در راستای سیاستهای حکومت انجام داده یا میدهند و وضع کردن سهم و رانت خاص برای خود بیآنکه کمتر ربطی به علم و تحقیق داشته باشد یا برعکس سواستفاده از این امتیاز به عنوان اهرم فشاری برای تنبیه کرن شهروندان و محروم کردن آنها از تحصیل یا ادامه تحصیل در دانشگاه و امکانات آموزشی بدترین چیزی است که میتوان در دنیای مدرن امروز تصورش را کرد. پدیدهای که در کمتر جامعه انسانی در جهان میتوان یافت؛ چیزی که در اینجا به یک نرم تبدیل شده است. بعد از ۴۰ سال فصلها و اپیزودهای این سریال قدیمی تمام نشده است و هر از چندی اپیزودی و فصلی جدید از این سریال ساخته و عرضه میشود. به این عناوین اخبار توجه کنید:
* سهمیه کنکور و معافیت از سربازی برای فرزندان قربانیان حج
* افزایش سهمیه دانشگاهی خانوادههای ایثارگران
* درخواست نماینده گرگان از رئیس جمهور برای کمک بلاعوض و سهمیه به کنکوریهای سیلزدگان
* مناقشه بر سر سهمیه ۴۰ درصدی در کنکور برای بسجیان فعال
رسوایی رشوه دادن فلیسیتی هافمن بازیگر معروف آمریکایی به یک مسئول اجیر شده برای دستکاری در جوابهای اشتباه امتحان دخترش برای ورود به دانشگاههای معروف و معتبر در امریکا مانند استنفورد، ییل یا جورج واشنگتن سروصدای زیادی در جامعه امریکا به پا کرد. برای او در دادگاه فدرالی بوستون، مرکز ایالت ماساچوست حکم زندان صادر شد. این بازیگر به همراه لاری لافلین دیگر بازیگر معروف آمریکایی و شوهرش موسیمو جیونالی طراح مد معروف جزو نزدیک به ۵۰ نفر از والدین پولدار و صاحب نفوذی هستند که برای ورود فرزندانشان به دانشگاههای تاپ و معتبر امریکایی یا عضویت در تیمهای ورزشی هزاران دلار رشوه دادهاند. یک دادگاه جنایی فدرال در بوستون محاکمه این افراد را به عهده داشت. اعمال غیرقانونی این افراد در جامعه امریکا تقبیح و به شدت مورد اعتراض واقع شد. مردم عصبانیت و نفرت خود را از این تبعیض و ظلم آشکار در شبکههای اجتماعی یا تجمعهای خیابانی نشان دادند. آنها میگویند فرستادن افراد بیاستعداد با رشوه و پول و پارتیبازی و اعمال نفوذ و اشغال کردن جای مستعدان و مستحقان و نخبهها خیانت به کشور است و باعث به خطر افتادن منافع ملی، عقب افتادن امریکا از دیگر کشورها و رقبا شده و وجهه امریکا را در جهان خراب میکند.
فرار مغزها و سرمایههای انسانی و مادی از ایران در سالهای اخیر شتاب فزایندهای به خود گرفته است. بدون اینکه به آمار و ارقامی استناد کنیم با چشم بسته و با توجه به اینکه در همین کانتکست و محیط زندگی میکنیم میتوانیم دریابیم که این فرآیند روند صعودی بیشتری در سالهای اخیر داشته است. حتی دانشآموزان هم سودای رفتن و دور شدن و رفتن به آن ور آب را در سر میپرورارند. بیشک اتخاذ سیاستهای این چنینی، شتابزده و احساساتی و ایدئولوژیکی در طول این سالها در این روند تاثیرگذار بوده است. گزینشهای ایدئولوژیک مدار و برقراری سهمیهها برای ورود به دانشگاه و هزینه کردن از علم و دانشگاه برای گروهی خاص و اعوان و انصار و اخلاف آنها و تقسیم و توزیع امکانات و امتیازات ویژه برای این گروه کوچک و عرصه را برای دیگران تنگ کردن چیزی است که در دوران پساانقلاب اتفاق افتاده است.
کسی به سهمیه مناطق چندگانه کنکور با توجه به توزیع نابرابر امکانات آموزشی کشور اعتراضی ندارد و آن را با عدالت آموزشی منطبق مییابد اما وقتی همکلاسی شما که با هم در یک نیمکت مینشینید و اسنکتان را با هم تقسیم میکنید از سهمیه و رانتی ویژه برای کنکور استفاده میکند آن وقت نابرابری آموزشی تمام قد خود را به رخ ما میکشد. انتظار میرفت حداکثر بعد از گذشت یک دهه از انقلاب اسلامی، دشمنیها، دوران احساسات، تعصبات کور، کینهها و تسویه حسابها و اختصاص رانتها جای خود را به تفاهم و اولویت دادن به منافع و تفاهم ملی، حذف رانتها و سهمیهها و برقراری عدالت آموزشی و تعاملات سازنده با داخل و خارج داده و عقلانیت در سرلوحه امور قرار بگیرد.
سیاست گذاران و وضعکنندگان قانون باید تلاش کنند تا با ایجاد شانسهای برابر و با درک موقعیت و وضعیت و منافع کشور و مردم و بازنگری در معیارهای انتخاب مدیران و متخصصان تصمیمات جامع، همهگیر و منصفانه و معقول بگیرند تا از خروج هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و نخبهها و سرمایههای انسانی از کشور جلوگیری کنند. تفتیش عقاید قرن هاست منسوخ شده است، همه باید فارغ از دین، عقیده، زبان، قبیله و پیشینه، لباس و پوشش و پوسته، اقلیت و ژن... فرصتهای برابر برای ورود به داشگاه داشته باشند. بازنگری و زدودن سهمیهها از نوعی که در بالا ذکرشان رفت از پیکره کنکور و تحصیلات عالی میتواند استارت خوبی باشد برای این حرکت که این هم به مردمسالاری و مردمدوستی و هم به عدالت آموزشی بسیار نزدیک است.