محمدرضا جعفریان *
گروه سياسي: ایجاد تغییر در مدیریت اجرائی کشور به پشتوانه رأی مردم از پیش نیازهای تحقق مردم سالاری در هر جامعه ای است. در کشور ما و پس از گذشت 35 سال، دولتهاي مختلف، با طرح برنامهها و شعارهای متنوع در معرض انتخاب ملت قرار گرفتهاند و این مسیر پر فراز و نشیب، کشور ما را کانون توجه افکار عمومی جهان قرار داده است. آنچه که همواره نیازبه بررسی و تحقیق و تفحص داشته، کارنامه دولتها و مدیران اجرائی آنها بوده که بنا به دلایل نامشخصی هرگز به صورت جامع و کامل در اختیار افکار عمومی قرار نگرفته است. چه آنکه همانهایی که رأی دهنده بودهاند شایسته داوری و قضاوت نیز خواهند بود.
دولت جدید نیز نتیجه رأی مردم و اعتماد به برنامههاي دوران انتخابات است. گرچه باید پذیرفت بخش عظیمی از جامعه به جهت ناکارآمدی دولت گذشته از تکرار آن وحشت زده و هراسان بودند و به همین دلیل راه را برای پایان دادن به آزمون و خطای گذشته انتخاب نمودند اما به هر حال همین دولت نیز برنامههایی داشت. دکتر روحانی به همین رأیدهندگان وعده ارائه گزارش 100 روزه را داد. هر عقل سلیمی ميپذیرد که جبران آسیبها و لطماتی که در مدت 3000 روز در تمام حوزهها وارد گردیده کار آسانی نیست و آنچه که در این 100 روز قابل انجام است ارائه گزارشی دقیق و صادقانه به ملت بزرگوار ایران خواهد بود. دولتی که تنها 3 درصد دوران قبلی را سپری نموده چه کاری میتواند به پیش ببرد؟ هیچ معجزهگری در این مدت کوتاه نمیتواند فضا را به 8 سال قبل بازگرداند.
اگر این دولت توانسته باشد برنامهها و شعارهای رویایی و تحقق نیافتنی گذشته را تکرار نکند به همان اندازه مورد اعتماد مخاطبان خواهد بود. آری آنچه که از دکتر روحانی ميخواهیم و انتظار داریم، تکرار نبایدها و انجام نشایدهاست اما آیا در این صد روز حداقل بخشی از انتظارات برآورده شده است؟ سخنرانی ریاست محترم جمهور در مراسم تنفیذ و تحلیف حکایت از طرح ادبیاتی جدید و در شأن و جایگاه ملت عظیم ایران بود و همان شعار (ایران برای تمام ایرانیان) را تداعی مينمود. این شروع قابل تحسین در کنار معرفی کابینه توانمند نوید تغییر در فضای مدیریت کشور را ميداد و در همه این رویدادها خبری از شعارزدگی و جنجال آفرینی نبود.
نقطه عطف این دوران کوتاه اخذ مواضع محکم و دیپلماتیک در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بود آنجا که نه خبری از لشکر دوستان و آشنایان و همکاران، و نه موجی از اخبار دلخوش کننده زود گذر در میان بود، نه هاله نوری رویت شد و نه معجزه گر هزاره جدید به دنیا معرفی گردید. نه سخنانی تند و تحریک آمیز و بی حاصل بیان شد و نه حاضرین یکی پس از دیگری، جلسات را ترک ميکردند. بی احترامی و بی اعتنایی هم در کار نبود لحن جدیدی که در خور ملت دوست داشتنی ایران بودمورد توجه دوستداران قرار گرفت. هیچ قطعنامه و بیانیه ای هم کاغذ پاره تلقی نشد و هیچ فضای توهمی نیز ترسیم نگردید.
دولتمردان و همراهان دکتر روحانی نیز در کمال صداقت و شجاعت از مواضع به حق ایرانیان دفاع کردند و ماحصل آن پذیرفتن ایرانی جدید به دنیا بود. در بازگشت هم نه هلهله و سوت و کفی در میان بود و نه کسی به منتقدان ميتاخت. بزرگنمائی در کار نبود و هیچکدام از دشنام دهندگان در فرودگاه هم تحت تعقیب قرار نگرفت...
نه نامه بی پاسخی به سران دنیا نگاشته شد و نه ادعای مدیریت جهانی مطرح گردید.نه به کشوری توهین گردید و نه دشمن تراشی و بهانه سازی و بحران آفرینی کشور را فرا گرفت...از طرفی دیگر آمار و اعداد و ارقامی که تا پیش از این تنها توسط عوام مردم تائید ميشد توسط دولتمردان مهر واقعیت به خود گرفت. اوضاع خرابتر از آنچه بود که تصور ميشد و همان بهتر که رأی دهندگان نیز این وضعیت را رسماً بدانند گرچه قبل از آن نیز آنرا ميدانستند و لمس ميکردند...
در این 100 روز اگر اتفاق خارق العادهای نیفتاده، حداقل هر روز خبر دلخوش کنندهای هم در بوق و کرنا اعلام نشده، به حریم شخصی افراد کمتر ورود شده و به شهروندان و بزرگان هم (از سوي دولتمردان) اهانت نشده است. دروغ هم به عنوان یک پدیده زشت و شوم اجتماعی در حال برچیده شدن است. خرافهپردازی و استفاده کاسبانه از مقدسات دینی نیز مدنظر دولت و مسئولان قرار نگرفته است.
فرهنگ و هنر و ورزش و مدرسه و دانشگاه نیز به جایگاه واقعی خود باز ميگردد و یا حداقل در مسیر بازگشت قرار گرفته است. دیگر قرار نیست نگاه دستوری و آمرانه فیلم و سینما، فوتبال، رسانه و.... را فرا گیرد. هر بخشی به صاحب واقعیاش تحویل داده ميشود. همه این نبایدها آنهائی نیست که همگان ميخواستند. از روحاني انتظارات دیگری هم ميرفت و ميرود. اینکه اعتدال و شعار اعتدالگرایی زمینه بازگشت فرصتطلبان قرار نگیرد و افراط به انفعال تبدیل نشود.
روزها ميگذرد و این 3 درصد به سرعت به 50 یا 100 درصد تبدیل خواهد شد.خواسته ما فقط نخواستنها نیست .اگرچه از آرمان جامعه مدنی و آزادیهاي اجتماعی به غم نان رسیدهایم، اما همچنان آرمانگرا و امیدواریم...امید به هر آنچه که شایسته ماست و هر آنچه که ميتوانیم به دست آوریم و امید به آنچه که داشتیم و قدرش را ندانستیم و از دست دادیم...امیدواریم به اینکه دوباره برای نخواستن رأی ندهیم بلکه انتخاب ما برای پربار شدن و بهتر شدن باشد.
* عضو هیئت علمی دانشگاه