وای به حال جامعهاي که رانتخواری، پولشوئی، اختلاس، غارت بیتالمال و... بدون حساسیت و عادی تلقی شود...
کامران منصوری جمشیدی
گروه مقالات: اینکه نوع بشر در این جهان هنوز نتوانسته به نقطه اوجی در تاریخ مدنیت و به آرمان شهر خود برسد محل تردید نیست. چنانکه دو عامل زر و زور که در طول تاریخ بشر تطمیع و ترغیب کننده کشاکشها، دشمنیها، فجایع و همه جنگها و خونریزیها بوده و البته از سوی مردم وارسته و نیکان جهان مذموم شمرده شده اند، هنوز هم مناسبات جامعه انسانی را تحت سلطه خود دارند.
و یا اینکه، هنوز هم در گوشهاي از جهان دیکتاتوری بر ملتی مسلط شده و برای غصب حق حاکمیت ملی و یا حفظ استیلای خود، هزاران تن را قتل عام میکند و اینکه هنوز هم قانون، دادگاه و سازمان براستی مستقل بین المللی در جهان موجود نیست که ضمانت اجرایی آن مانع کشتار، جنگ، نقض حقوق بشر و... باشد و در کل بتواند تضمین کننده سعادت نوع بشر بر اساس قوانین اخلاقی انسانی گردد، همه اینها دلایلی هستند که مبین فاصله بشر با نقطه اوج مدنیت و آرمانشهر اوست.
لیکن در تخصیص و محدودهاي خودمانی تر، ایران همکنون در چه فاصلهاي از اوج خود است؟ آیا اصلاً رو به اوج دارد؟ و آیا در امتداد مسیر آرمانشهر است؟ راستش کمی دستمان ميلرزد همه آنچه به ذهنمان میرسد بنویسیم. با این وجود خلاصه و تیتر وار میشود چنین توضیح داد که ملتی با انقلابی مردمی و خسته از استبداد و به ستوه آمده از تبعیض طبقاتی و بیزار از اشرافیگریهایی که مخارجش از جیب ملت و بیت المال و از سرمایه همه مردم تامین میشد، توفیق یافتند از آن استبداد وابسته رها شده و در مسیر تعالی، مساوات و استقلال حرکت کنند. سپس جنگی بر این ملت تازه انقلاب کرده تحمیل شد و جوان و پیر برای حفظ آنچه برایشان باقی مانده بود و آنچه نیز بدست آوردند جان بر کف نهاده و مقاومت کردند.
روزگاران گذشت و ارزشهاي جامعه همانا خون شهدا و دلیران ایران زمین، خدمت بی منت، ساده زیستی، و پایبندی به تعهدات دینی و اخلاقی بود. امروز اما قدری عقبنشینی در لوای ریا کاری و تظاهر برخی احساس میشود. تظاهر این گروه حواس همه را از خود پرت نموده و کسی به مخیلهاش خطور نمیکرد برخی که طمطراق ادعای تعهدشان چشمها را خیره و مسخ کرده بود و نان پنیری در گوشه سفرهاي خالی و حقیر نهاده و روزه بدان ميگشودند و تصویر این فضیلتشان چشم به چشم و مانیتور به مانیتور خودنمایی میکرد، ناگهان چون پرده برافتد آن مفسدهها عیان کنند.
دیدیم که دست و دلشان بر تاراج بیت المال نمیلرزید و از خون شهداء هم شرمی نداشتند. حیرتا آنها که تمام قد حامیشان بودند و برایشان اسپند دود ميکردند امروز انگار نه انگار چنین خبطی از آستین مبارکشان بیرون زده باز زبانشان درکام آرام نمیگیرد. البته که سزای بدی و بزه خود را به همت قوه قضائیه انشاء الله خواهند دید و این انتظار ملت است ولی در این میان تعدد و حجم بدکرداریها در جامعه آثار مخربی برجای نهاده و قبح برخی بدیها را زدوده و زشتی هایی میروند که اندک اندک عادی و معمولی شوند.
به هر کم فروشی معترض ميشوید جواب میدهد که از آن بالا میلیارد میلیارد ميبرند شما مثقال مثقال ما را ميبینی؟ برخی از شهروند نیز دیگر هیچ عکس العملی نشان نمیدهند. ميپرسی چرا حساسیتی نداری؟ میگوید اي بابا اگر ب.ز و م.خ نمیبرد به من میدادند. وای به حال جامعهاي که رانت خواری، پولشوئی، اختلاس، غارت بیت المال و... بدون حساسیت و عادی تلقی شود. دیگر چنانکه سابقا دیده میشد حنجرهاي از فریاد وا مصیبتا بر چپاول بیت المال دریده نمیشود و آنچنان که در خور است در جامعه چنان مفسدههایی تقبیح نمیگردد؟
فرهیختگان سکوت کرده اند تا صدای افراط بلند باشد افراطی که خود زاینده این مفاسد بود. افراطی که از اعتدال بیزار است چرا که در اعتدال مستمسکی برای غارت و غنیمت و دست آویزی برای حذف رقیب در آن نیست لیکن در افراط است که میشود یورش برد، خاک به چشمها پاشید و در گرد وغبار هیاهو دست در جیب خلق کرد.
لیکن در پیشگاه تاریخ و آنگاه که غبار گرد سم خران سپاه افراط فرو نشست شرمنده تاریخ آنی که به حق خود قانع نبود و اژدهای طمعش را نکشت هرچند ایران زمین در طول ادوار عمر خود مردم ناسپاس فراوانی بر دامان خود پرورانده لیکن امروز حکایت ایران و آن دسته که دست بر سرمایههاي ملی دراز کرده اند حکایت آن کسی است که در دل دریایی طوفانی بر قایقی سوار لیکن تخته تخته از قایق کنده و از آن برای چند لحظه روشنایی آتش میزند.