گروه مقالات: این روزها از میان تحلیلها و برداشتها در مورد «جمهوریت و رأی مردم»، دو نظریه برجستهتر و پر تنشتر است؛ در یک سو جریان جبهه پایداری و در رأس آنها آیت الله مصباح یزدی، پدر معنوی این جبهه است که معتقد است: امام خمینی(ره) از لفظ «حکومت اسلامی» استفاده میکردند، اما از آنجا که واقعه انقلاب در این جهان اتفاق میافتد و جهان میخواهد بداند چه حکومتی در ایران قرار است بر سرکار بیاید، لذا از ادبیات سیاسی روز استفاده کرده و منطقی را اتخاذ کردند که مورد توافق و فهم دیگران باشد! و آنگاه نتیجه گرفته که حضرت امام برای اقناع طرفهای مقابل، به رأی مردم استدلال میکنند! مروجان این نظریه، در واقع میخواهند به مردم القا کنند که در انتخاباتها، رأی مردم تزیینی بوده و مشروعیتساز نیست.
در مقابل این نظریه، نظریه دیگری است که از سوی نزدیکان و یاران امام (قدس سره) و در پیشاپیش آنها آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح گردیده و بر آن تأکید میشود. اینان بر این باور و عقیدهاند که: حکومت بدون رأی مردم ماندگار نیست و همواره هشدار میدهند: اگر آنان که به تزیینی بودن رأی مردم باور دارند، نظر خود را به کرسی بنشانند و به هدف خود برسند، از انقلاب و مکتب فکری امام چیزی باقی نخواهد ماند.
در این میان، اگر کسی بخواهد یک بررسی اجمالی و گذرا در صحیفه امام ـ که مجموعه بیانات، پیامها، نامهها و حکمهای ایشان است ـ داشته باشد، متوجه خواهد شد که معظم له در مطالب خود، بیش از دو هزار بار لفظ «جمهوری اسلامی» را به کار بردهاند و در موارد زیادی بر «رأی مردم» تاکید و تصریح نمودهاند. به طوری که میتوان گفت برداشت گروه نخست از مطالب امام، تحریفی است صریح و روشن، و انحرافی است آشکار. اکنون چند نمونه از سخنان آن راحل عظیم الشأن را در ذیل میآوریم تا خوانندگان خود قضاوت کنند و از میان دو نظریه فوق، نظر درست و صواب را بشناسند:
مقدرات مردم دست کسی باشد که خود انتخاب میکنند
«... ما مى گوییم کسى که مى خواهد یک مملکتى را اداره بکند، کسى که ما مى خواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم، باید آدمى باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتى با انتخاب مردم پیش آمد صالح است...» (صحیفه امام، ج۵، ص۳۲۴)
حکومت، جمهوری و متکی بر آرای عمومی است
«جمهورى اسلامى به این معنى است که قانون کشور را قوانین اسلامى تشکیل مى دهد، ولى فرم حکومت اسلامى جمهورى است؛ به این معنى که متکى بر آراى عمومى است.» (صحیفه امام، ج۵، ص۲۴۰)
همه می فهمند «جمهوری اسلامی» چیست؟!
«... خیال نکنند که جمهورى اسلامى یک چیزى است که ما نمى فهمیم! اینها خودشان را به نفهمى مى زنند! چرا نمى فهمید؟ جمهورىاش را که همه مى دانید، یعنى رأى عمومى باید بگیرید. اسلامىاش هم یعنى قواعد اسلام...» (صحیفه امام، ج۵، ص۵۴۹)
رای بدهید به «جمهوری اسلامی»
«... شما (بانوان) باید رأى بدهید؛ رأى «جمهورى اسلامى»، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. شما هم باید رأى بدهید؛ شما هم فرقى با سایرین ندارید بلکه شما مقدّمید بر مردها. مردها در دامن شما بزرگ شدند؛ شما تربیت کننده مردها هستید. قدر خودتان را بدانید. اسلام قدر شما را مى داند. شما همه شرکت کنید در این رفراندمى که خواهد شد و رأى بدهید براى جمهورى اسلامى...» (صحیفه امام، ج۶، ص۳۵۶)
رأی ملت متَّبع است، ولو به ضرر خودشان باشد!
«... اکثریت هر چه گفتند آراى ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولىّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست، ما نمى خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولىّ آنها نیستید. بر طبق آن طورى که خود ملت مسیرش هست...
خواهش مى کنم از اشخاصى که ممکن است یک وقتى یک چیزى را طرح بکنند که این طرح برخلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، لازم نیست، طرح هر مطلبى لازم نیست. لازم نیست هر مطلب صحیحى را اینجا گفتن. شما آن مسائلى که مربوط به وکالتتان هست و آن مسیرى که ملت ما دارد، روى آن مسیر راه را بروید، ولو عقیده تان این است که این مسیرى که ملت رفته خلاف صلاحش است. خوب، باشد. ملت مى خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را مى خواهد. ملت رأى داده؛ رأیى که داده متَّبع است...» (صحیفه امام، ج۹، ص۳۰۴)
خودم به جمهورى اسلامى رأى مى دهم
«... من توصیه مى کنم که همان طورى که خودم به جمهورى اسلامى رأى مى دهم، توصیه مى کنم، تقاضا مى کنم از شماها، که شماها هم به جمهورى اسلامى ـ نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد ـ رأى بدهید. و به رفقاى خودتان در محل خودتان توصیه کنید که به جمهورى اسلامى رأى بدهند...» (صحیفه امام، ج۶، ص۴۲۸)
همه ملت فریاد زدند «جمهوری اسلامی»
«... همه دیدیم و دیدید که جز فریاد الله اکبر و اینکه ما جمهورى اسلامى مى خواهیم، هیچ صداى دیگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر کشور فریاد مى زدند که «جمهورى اسلامى»، «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى...» (صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۰۸)
انتخابات، مردم پسند باشد نه خانپسند!
«... هیچ کس در انتخابات بر دیگرى مقدم نیست، همه افراد ملت یک جور هستند در انتخابات، یعنى همان آدمى که یک کار کوچکى انجام مى دهد با آن کسى که در رأس همه امور هست، در باب انتخابات هیچ با هم فرقى ندارند، این یک رأى دارد، آن هم یک رأى دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم یک جور عمل بشود. بنابراین، توجه به اینکه انتخابات جورى باشد که مردم پسند باشد، نه جورى باشد که فرض کن خان پسند باشد...» (صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۸۰)
ملت همه کاره است و همه هم با رأى خودِ ملت است
«... خود ملت است که با رأى خودش رییس جمهور تعیین مى کند. جمهورى اسلامى را رأى به آن مى دهد و با رأى خودش که متمرکز است در مجلس، دولت را تعیین خواهد کرد و همه امور دست خود ملت است. امروز مثل زمان رژیم طاغوتى نیست که ملت هیچکاره باشد و همه امور دست یک نفر یا یک عده باشد. ملت همه کاره است و همه هم با رأى خود ملت است و همه چیزها هم به نفع ملت است ان شاء الله...» (صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۲۵)
احدى شرعاً نمى تواند کورکورانه و بدون تحقیق رأى دهد
«... و اما مردم در سراسر کشور، در انتخاب فرد مورد نظرِ خود آزادند؛ و اَحدى حق تحمیل خود یا کاندیداهاى گروه یا گروهها را ندارد. هیچ مقامى و حزبى و گروهى و شخصى حق ندارند به دیگران که مخالف نظرشان هستند توهین کنند، یا خداى نخواسته افشاگرى نمایند؛ گرچه همه حق تبلیغات صحیح براى خود یا کاندیداهاى خود یا دیگران را دارند، و هیچ کس نمى تواند جلوگیرى از این حق نماید. و البته لازم است تبلیغات موافق مقررات دولت باشد. و احدى شرعاً نمى تواند به کسى کورکورانه و بدون تحقیق رأى بدهد. و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصى تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند ولى رأى دهنده تشخیصش بر خلاف همه آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد خداوند مسئولیت دارد. و اگر گروه یا اشخاص صلاحیت فرد یا افرادى را تشخیص دادند و از این تأیید براى رأى دهنده اطمینان حاصل شد، مى تواند به آنها رأى دهد...» (صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۳۷)
مردم، تعیین کننده سرنوشت انتخاباتاند
«... از امورى که لازم است امروز تذکر بدهم شاید بعد دیر بشود، قضیه انتخابات است.
همان طورى که مکرر من عرض کرده ام و سایرین هم گفتهاند، انتخابات در انحصار هیچ کس نیست، نه در انحصار روحانیین است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه هاست. انتخابات مال همه مردم است. مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است. و انتخابات براى تأثیر سرنوشت شما ملت است. از قرارى که من شنیدهام در دانشگاه بعض از اشخاص رفته اند گفتهاند که دخالت در انتخابات، دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است!
تا حالا مى گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند. این منافى با حق مجتهدین است. آنجا شکست خورده اند حالا عکسش را دارند مى گویند. این هم روى همین زمینه است، اینکه مى گویند «انتخابات از امور سیاسى است» و «امور سیاسى هم حق مجتهدین است» هر دویش غلط است. انتخابات سرنوشت یک ملت را دارد تعیین مى کند. انتخابات بر فرض اینکه سیاسى باشد و هست هم، این دارد سرنوشت همه ملت را تعیین مى کند؛ یعنى آحاد ملت سرنوشت زندگیشان در دنیا و آخرت منوط به این انتخابات است. اینطور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند!... مثلاً یک دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صد تا مجتهد در جاهاى دیگر داشتیم، اینها همه بیایند انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار؟! این یک توطئه اى است که مى خواهند همان طورى که در صدها سال توطئه شان این بود که باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد و استفاده هاى زیاد کردند و ما ضررهاى زیاد از این بردیم، الآن هم گرفتار ضررهاى او هستیم. حالا دیدند آن شکست خورد، یک نقشه دیگر کشیدند و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا دخالت در سیاست، حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که، همان طورى که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوى جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند. فرق مابین دانشگاهى و دانشجو و مثلاً مدرسه اى و اینها نیست، همهشان با هم هستند. اینکه در دانشگاه رفتند و یک همچو مطلبى را گفتند، این یک توطئه اى است براى اینکه شما جوانها را مأیوس کنند...
اینها میخواهند پانصد نفر دخالت (و انتخاب) کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان!
بیدار باشید! توجه کنید! اینها با توطئههایشان مى خواهند کار را انجام بدهند، نمى توانند با دخالت نظامى کار بکنند، اینها مى خواهند با شیطنتهایشان کار خودشان را انجام بدهند. آن وقت شیطنت این بود که سیاست از مذهب خارج است و بسیار ضرر به ما زدند و ما بسیار ضرر خوردیم و آنها هم بسیار نفع بردند.
این مطلب که شکست خورده، حالا مى گویند سیاست حق مجتهدین است؛ یعنى در امور سیاسى در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقیشان بروند سراغ کارشان! یعنى مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعى نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملاّ بیایند دخالت بکنند! این از آن توطئه سابق بدتر است براى ایران. براى اینکه: آن، یک عده از علما را کنار مى گذاشت، منتها به واسطه آنها هم یک قشر زیادى کنار گذاشته مى شدند، این تمام ملت را مى خواهد کنار بگذارد؛ یعنى نه اینکه این مى خواهد مجتهد را داخل کند، این مى خواهد مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد!...» (صحیفه امام، ج۱۸، صص۳۶۸ ـ ۳۶۷)